۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

دانشجویان اسیر افراط گرایی« ثمره ای از جهاد؟ وحکومت دوم مجاهدین زیر چتر حمایتی ناتو»

دانشجویان اسیر افراطی‌گری
8 صبح : در حالی‌که در کشورهای دیگر تلاش می‌شود تضاد‌های حقوق شهروندی و حقوق بشر، به نفع حقوق جهان‌شمول بشر حل شود و دایره‌ی حقوق و امتیازهای شهروندان افزایش یابد، در کشور من گروهی از دانشجویان، به دموکراسی و حقوق بشر، لعنت می‌فرستند و خواهان نابودی آن می‌شوند- آن‌هم از موضع دین. به باور این دانشجویان، دموکراسی با دین در تضاد است و به همین دلیل باید برای آن، آرزوی مرگ کرد. شعار‌ها و رفتار این دانشجویان نشان می‌دهد که اسیر ایدیولوژی‌ای شده‌اند که توان اندیشیدن و مطالعه را از آنان گرفته و به مقلدان محض تبدیل‌شان کرده است. وقتی کسی به دموکراسی آرزوی مرگ می‌کند، از دید او شهروندان طرف‌دار دموکراسی و نخبگانی که خواستار اداره جامعه به روش دموکراتیک‌اند نیز حق زندگی ندارند.
از دید کسانی‌که آرزوی‌شان، نابودی دموکراسی و حقوق بشر است، اداره جامعه به روش دموکراتیک و عقلانی، سبب اشاعه بی‌دینی می‌شود.
هم‌فکران طالبان
دانشجویان مخالف دموکراسی که روبه‌روی دانشگاه کابل تظاهرات کرده بودند، می‌گفتند که دموکراسی و نظام دموکراتیک، توطیه کشورهای نامسلمان برای بی‌دین کردن مسلمانان است. افکار طالبان نیز همین است. طالبان هم در مواد تبلیغاتی‌شان همین حرف‌ها را به خورد مخاطبان و هواداران‌شان می‌دهند. در واقع انتحار و کشتار مردم توسط طالبان با همین افکار توجیه می‌شود. به تروریست انتحاری گفته می‌شود که او یک انقلابی است و با منفجر کردن خود در میان جمعیت، از آیینش دفاع می‌کند.
شاید هیچ نوع رابطه سازمانی میان دانشجویانی که در مقابل دانشگاه کابل شعار «مرگ بر دموکراسی» دادند و گروه طالبان، وجود نداشته باشد، اما فکر آنان یکی است. به همین دلیل هر لحظه امکان این می‌رود که یک یا گروهی از این دانشجویان با طالبان رابطه سازمانی پیدا کند و برای «کسب فضیلت» و کشتار مردمی که خواستار دموکراسی در کشورشان هستند، به یک تروریست انتحاری بدل شود. بنابراین باید سازمان امنیت ملی کشور و دیگر اداره‌های مربوط روی این دانشجویان نظارت بیشتر داشته باشند.
خطر بالقوه برای امنیت شهروندان و دیگر دانشجویان
این دانشجویان، خطری بالقوه برای امنیت شهروندان کشور هستند. طالبان از میان هم‌فکران‌شان، سربازگیری می‌کنند. این دانشجویان و محیطی که در آن درس می‌خوانند، بستر مناسب برای سربازگیری طالبان و القاعده است. افراط‌گرایی در دانشگاه کابل حالا به‌وجود نیامده، این جریان سال‌ها است که در این دانشگاه حضور دارد. نگارنده به یاد دارد که در سال ۱۳۸۵ شماری از این دانشجویان افراطی برای مرگ ابومصعب الزرقاوی، رهبر القاعده در عراق که در همان سال کشته شد، فاتحه خواندند. شماری دیگر هم به مرگ ملادادالله فرمانده بی‌رحم طالبان اشک ریختند. اما به هیچ‌وجه دانشجویان هم‌فکر طالبان و مخالف دموکراسی، در دانشگاه کابل اکثریت نیستند. این‌ها اقلیت پرسروصدا‌یند.
علاوه بر این‌که دانشجویان افراطی خطر بالقوه برای امنیت شهروندان کشور‌اند، امنیت روانی دیگر دانشجویان به‌ویژه دانشجویان دختر را تهدید می‌کنند. از احتمال به دور نیست که روزی این افراطیون برای تحمیل باور‌های خود بر دیگر دانشجویان، متوسل به جنگ تن به تن و برخورد فزیکی شوند. دانشجویان دختر از این نظر بسیار آسیب‌پذیراند.
چنین چیزی در دانشگاه کابل سابقه تاریخی دارد. گفته می‌شود که در سال‌های دهه چهل خورشیدی که عصر بحث‌ها و جدل‌های ایدیولوژیک بود،    یکی از رهبران معروف افراطی در دانشگاه کابل، شماری از مخالفانش را به ضرب چاقو 
زخمی ویک نفر را بقتل رساند  هم‌چنین گفته می‌شود که در آن سال‌ها، به‌صورت شماری از بانوان نیز اسید پاشیده شد. نباید مسوولان امنیتی احتمال تکرار این حوادث را دست‌کم بگیرند.
دانشگاه کابل باید محیط امن و آرام باشد و بتواند به نیاز‌های علمی کشور پاسخ بگوید. در این دانشگاه باید تفکر انتقادی به دانشجویان آموزش داده شود و برخاستگاه جریان‌های پیش‌رو باشد. به همین منظور لازم است تا مسوولان امنیتی، به امنیت روانی دانشجویان بپردازند.
اطلاعات نادرست
دانشجویانی که به دموکراسی لعنت می‌فرستند و خواستار مرگ آن می‌شوند و آن را بی‌دینی می‌دانند، فکرشان را بر پایه اطلاعات نادرست استوار کرده‌اند. این دانشجویان باید اندکی به خود زحمت بدهند و در مورد دموکراسی، مولفه‌ها و حدود و ثغور آن مطالعه کنند. منابع فراوانی هم در این مورد در دسترس است. در کتابخانه دانشگاه کابل و هم‌چنین در کتابخانه برخی از دانشکده‌ها، کتاب‌های مرجع جامعی در این مورد وجود دارد.
همه سیاست‌شناسان و دانشمندان علوم اجتماعی متفق‌القول‌اند که دموکراسی شیوه مدرن اداره جامعه است که در آن رای مردم تعیین‌کننده است. احزاب، جریان‌های سیاسی و سیاست‌مداران در نظام دموکراتیک، برای تامین خیر و سعادت عمومی، برنامه‌ریزی می‌کنند و این برنامه‌ها را در معرض قضاوت مردم قرار می‌دهند و مردم هم، برنامه هر حزب و جریانی را که به خیر خود دانستند، تایید می‌کنند و به آن رای می‌دهند. در دموکراسی‌ها، حضور احزاب سیاسی، اتحادیه‌ها و سازمان‌های اجتماعی و رسانه‌های آزاد الزامی است.
به مصر و پاکستان بنگرید
این روش برای اداره جامعه در بسیاری از کشورهای مسلمان‌نشین پذیرفته شده است. اگر دموکراسی با روح و معتقدات اسلام منافات می‌داشت، در هیچ کشوری که اکثریت جمعیت آن مسلمان است، پذیرفته نمی‌شد. به کشور همسایه ما پاکستان نگاه کنید، کشوری که بر بنیاد و اساس اسلام به‌میان آمده است و سیاست‌مدارانش به‌صراحت می‌گویند که هویتی غیر از مسلمان بودن ندارند. در این کشور، انتخابات برگزار می‌شود، احزاب نیرومند وجود دارد، رسانه‌های آزاد وجود دارد و سالانه هزاران دختر و زن جوان از دانشگاه‌ها فارغ می‌شوند و دوشادوش هم‌وطنان مرد خود، در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی سهم می‌گیرند.
رهبران مذهبی این کشور و احزاب مذهبی آن نیز در انتخابات شرکت می‌کنند و به روش دموکراتیک، در اداره جامعه‌شان سهم می‌گیرند. مولانا فضل‌الرحمان، قاضی حسین احمد مرحوم و بسیاری از سیاست‌مداران مذهبی دیگر این کشور، همواره بر اصل «جمهوریت» در اداره کشورشان تاکید کرده‌اند و خود را وفادار به آن دانسته‌اند. این‌ها حتا نبرد طالبان پاکستانی علیه «جمهوریت» را حرام دانسته‌اند. نمونه دیگر کشور مصر است. اگر دموکراسی بی‌دینی می‌بود، بزرگ‌ترین جریان مذهبی در این کشور، جریان اخوان‌المسلمین، هرگز حزب سیاسی نمی‌ساخت و در انتخابات شرکت نمی‌کرد.
اخوان‌المسلمین با راه‌اندازی یک حزب سیاسی در انتخابات شرکت کرد، اصل دموکراسی و جمهوریت را پذیرفت و از طریق رای مردم به قدرت رسید. شیخ‌ها و فقیه‌های ازهر هم اصل جمهوریت و دموکراسی را در مصر پذیرفتند. به حضور بانوان نیز در پارلمان مصر، اجازه داده شد. آیا دانشجویانی که در کنار در ورودی دانشگاه کابل به دموکراسی لعنت فرستادند و خواستار مرگ آن شدند، از این واقعیت‌ها خبر دارند؟ حتا سلفی‌های مصر نیز حزب سیاسی النور را تشکیل دادند و در انتخابات شرکت کردند و بعد به پارلمان کشورشان راه یافتند. در تونس نیز داستان همین گونه است. این واقعیت‌ها را جدی بگیرید و باورهای خود را اصلاح کنید.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر