۱۳۹۲ خرداد ۱۰, جمعه

معضل دیورند ورابطه ی ان با جهادیسم

آیا معضل دیورند هیچ ربطی به تروریزم « جهادیسم» ندارد؟
 آقای محمدحنیف اتمر، وزیر داخله پیشین کشور، در مصاحبه‌اش با ۸صبح در مورد معضل دیورند گفته است که این معضل با تروریزم، پیوندی ندارد. به‌گفته آقای اتمر، تروریزم مشکلی است که تازه به‌میان آمده، اما معضل دیورند تاریخ شصت‌وچند‌ساله دارد.
تردیدی نیست که معضل دیورند، قدمت شصت‌وچندساله دارد. با به‌وجود آمدن کشوری به‌نام پاکستان در سال
۱۹۴۷، معضل دیورند نیز به‌میان آمد. افغانستان با درخواست عضویت پاکستان در سازمان ملل متحد در آن زمان مخالفت کرد. کابل در آن زمان اعلام کرد قراردادهایی که میان شاهان پیشین افغانستان و مقام‌های هند بریتانیایی امضا شده است، دیگر اعتبار ندارد.
پارلمان افغانستان نیز یک سال پس از تشکیل پاکستان، تمامی معاهدات امضا شده با هند بریتانیوی از جمله معاهده دیورند را ابطال کرد. از همان زمان تا حال، افغانستان خط دیورند را نپذیرفته است. به همین دلیل است که می‌گوییم، معضل دیورند، بیش از شش دهه پیشینه دارد. اما این گفته آقای حنیف اتمر که این معضل هیچ ربطی با تروریزم ندارد، برخلاف اطلاعات و اسناد تاریخی است. به بیان دیگر، این حرف آقای اتمر که تروریزم پیوندی با معضل دیورند ندارد، زیاد واقع‌بینانه نیست.
اسناد و اطلاعات تاریخی
اسناد و اطلاعات تاریخی نشان می‌دهد که پاکستان، همیشه از بنیادگرایی مسلح به‌عنوان ابزار علیه افغانستان استفاده کرده است. این پاکستان بود که در دهه پنجاه خورشیدی، به جریان تازه تشکیل بنیادگرای «نهضت جوانان مسلمان» پناه داد. این جریان که در آن زمان از سوی شماری از دانشجویان و استادان بنیادگرای دانشگاه کابل در مخالفت با جریان چپ افغانستان پایه‌گذاری شده بود، با داوودخان مشکل پیدا کرد و به دامن پاکستان افتاد.
برخی از چهره‌هایی که بعدا به‌نام رهبران جهادی شناخته شدند، از پایه‌گذاران اصلی نهضت جوانان مسلمان بودند. پاکستان در آن زمان، با پناه‌دادن به این جریان، رهبران آن را تشویق به فعالیت‌های مسلحانه در افغانستان کرد. این جریان در آن زمان، برخی از فعالیت‌های مسلحانه را علیه حکومت داوودخان سازمان‌دهی کرد، اما به‌دلیل نداشتن پایگاه مردمی، همه این حرکت‌ها ناکام ماند. بسیاری ازشخصیت‌های فرهنگی تنظیم‌های جهادی در مورد چگونگی پناهنده شدن رهبران سازمان جوانان مسلمان به پاکستان و استفاده ابزاری کشور میزبان از آنان، مطالب زیادی نوشته‌اند. این نوشته‌ها در حال حاضر در دسترس است و هر کسی‌که می‌خواهد در این مورد معلومات به‌دست آورد، می‌تواند به آن مراجعه کند.
استفاده ابزاری از نهضت جوانان مسلمان
بدون تردید جنرال ضیاالحق و ذوالفقار علی بوتو، عاشق چشم و ابروی رهبران نهضت جوانان مسلمان نبودند. آنان از این جریان برای به چالش کشیدن حکومت داوودخان استفاده می‌کردند. همه می‌دانند که داوودخان سیاست تند و انعطاف‌ناپذیری در قبال معضل دیورند داشت. پاکستانی‌ها با پناه‌دادن به مخالفان بنیادگرای او می‌خواستند که کابل، از موضعش در قبال معضل دیورند عقب‌نشینی کند.
اسناد نشان می‌دهد که بارها پاکستانی‌ها از داوودخان خواسته بودند با آنان در مورد معضل دیورند، تفاهم کند. پاکستان در آن زمان، به مخالفان داوودخان اجازه داده بود که به کشورهای عرب زبان بروند و برای تمویل فعالیت‌های‌شان، اعانه جمع‌آوری کنند. جنگجویان مخالف داوودخان که همه بنیادگرا و متاثر از ایدیولوژی اخوان‌المسلمین مصر بودند، از سوی مربیان پاکستانی آموزش داده می‌شدند. امروز بسیاری از اعضای تنظیم‌های جهادی، این نظریه را رد نمی‌کنند که پاکستان در آن زمان برای زیر فشار قرار دادن داوودخان، از نهضت جوانان مسلمان استفاده ابزاری می‌کرد. پاکستان در آن زمان می‌خواست که داوودخان، در مورد معضل دیورند، کوتاه بیاید.
پیشینه فکر مداخله در افغانستان
فکر استفاده از بنیادگرایی دینی علیه افغانستان، از همان روزهای اول روی کارآمدن داوودخان، در ذهن نظامیان پاکستانی مطرح شده بود. محمودخان اچکزی یکی از رهبران معروف ملی‌گرای پشتون پاکستان، سال گذشته در یک سخنرانی در هوتل سرینای کابل گفت، با سقوط سلطنت و روی کارآمدن داوودخان، برخی از نظامیان و سیاست‌مداران پاکستانی، ذوق‌زده شدند و گفتند که فرصت بی‌نظیری برای مداخله در افغانستان به‌وجود آمده است.
به‌گفته محمودخان اچکزی، برخی از نظامیان و سیاست‌مداران پاکستانی، این فکر را مطرح کردند که با سقوط سلطنت که در ذهن مردم افغانستان از نوعی قداست و مشروعیت برخوردار بود، زمینه برای گسترش شورش و جنگ زیر نام مذهب به‌وجود آمده است. در آن زمان نه کمونیزم در افغانستان حاکم بود و نه شوروی‌ها نیروهای‌شان را فرستاده بودند. بنابراین هدف عمده پاکستانی‌ها از نظریه‌پردازی‌های این چنینی و حمایت همه‌جانبه از مخالفان داوودخان، زیر فشار قرار دادن کابل برای کوتاه آمدن روی مساله دیورند بود.
پیامد‌های  هفت ثور و حمایت شوروی‌ها از انقلاب دمکراتیک در افغانستان، به پاکستان فرصت داد تا رهبری حمایت از مبارزات مسلحانه با اتحاد شوروی را به‌دوش گیرد. دیکو کوردویز، نماینده ویژه سرمنشی سازمان ملل متحد در امور افغانستان، در سال‌های آخر حضور نظامی شوروی، در کتاب خاطراتش نوشته است که پاکستانی‌ها در کنفرانس ژنو نیز مساله دیورند را مطرح کردند و خواستار معامله با رژیم وقت کابل شدند. داکتر نجیب نیز بعدا‌ها در سخنرانی‌هایش به این مساله اشاره کرد. مجموع این حرف‌ها نشان می‌دهد که پاکستان، تا توانسته از بنیادگرایی مسلح علیه افغانستان استفاده کرده است.
معضل دیورند و جنگ جاری
حالا هم یکی از دلایل عمده حمایت پاکستان از طالبان، شبکه حقانی و دیگر متحدان آنان، معضل دیورند است. عده‌ای می‌گویند حمایت پاکستان از طالبان، صرف به‌دلیل معضل دیورند است و با حل این معضل، مشکل حل می‌شود، اما طوری‌که دانشمندان علوم اجتماعی می‌گویند، تحلیل تک‌علتی یک پدیده سیاسی و اجتماعی، کاذب است. حمایت پاکستان از طالبان عوامل گوناگونی دارد و یکی از این عوامل، معضل دیورند است. عمده‌ترین دلیل این امر، گفته‌های رییس‌جمهور کرزی است.
آقای کرزی در یکی از سخنرانی‌های اخیرش گفت که پاکستانی‌ها بارها به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم از او خواسته‌اند، با آنان روی معضل دیورند مذاکره کند. برخی از سیاست‌مداران و روزنامه‌نگاران پاکستانی نیز بارها به رابطه معضل دیورند با ناامنی افغانستان سخن گفته‌اند. احمدرشید در کتاب «سقوط در هرج‌ومرج» نوشته است که اگر برای معضل دیورند راه‌حلی پیدا می‌شد، احتمال این وجود داشت که پاکستان از حمایت طالبان دست بر می‌داشت. هم‌چنین مولانا فضل‌الرحمان، سیاست‌مدار معروف پاکستانی که از او به‌عنوان پدر معنوی طالبان یاد می‌شود، در سال
۲۰۰۶ گفت، تا زمانی‌که معضل دیورند حل نشود، در افغانستان امنیت نمی‌آید. این‌ها نشان می‌دهد که معضل دیورند، با تروریزم بی‌ربط نیست.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر