ا
گزارش نامهٌ افغانستان : اگر حرکت تخار به همان نتیجه ای برسد که معترضان طراحی کرده اند، شعاع آن به سوی بامیان ومناطق مرکزی،هرات وحتی پایتخت نیز کشیده خواهد شد.
گروه بندی تخار، از نظر موضع گیری و طرح خواسته های مقدماتی، به زایش یک تشکل فعال وریشه دار مخالف با دولت مرکزی در ماه های آخر دولت دکتر نجیب الله ( که تبهکاران جهادی وملیشه ای که برنامه صلح سازمان ملل را بشکست مواجه و قدرت دولتی را برای گروه خود بدست گرفتند و جنگ های ناشی از ان و جهاد یسم متشکله وی تا ا مروز با همه خونباری و ویرانگریها از تداوم برخوردار است ) شباهت می رساند. آب وهوای سیاسی ونظامی به گونه ای است که هیچ چیزی به غیر از تغییر، روند اعتراضی را متوقف نخواهد کرد. جالب این است که بیست سال پس از سرنگونی دکترنجیب، جنرال دوستم هنوز به عنوان سردار تحول درشمال مطرح است. دراواخر سال 1370 خورشیدی، جوزجان، حیرتان ومزارشریف وبغلان ازدایرۀ حاکمیت مرکز خارج شدند. اکنون تخار گره گاه اجماع گران گزیده شده است. زور آزمایی تخار اگر به گونه عقلانی وبده وبستان مفید برای مردم پایان نگیرد، در مرحله نخست، به حاکمیت استاد عطا درمسند نیرومند ترین مدیردولتی وفرمانده جنگ های «مقاومت» زیگنال رقابت جدی خواهد فرستاد و درانکشافات پسین، رویداد های دراماتیکی را شاهد خواهیم بود.
خیزش تخار، براساس یک برنامۀ سیاسی «مقاومت» از سوی «شورای به اصطلاح جهادی ولایت تخار» تنظیم شده؛ که نوعی همگرایی بین جمیعت اسلامی وجنبش ملی ملیشه ای است و راهش از اعتراضاتی که به طورمعمول این جا و آن جا تا کنون جرقه زده وسپس خاموشی گرفته، جداست. کارشیوۀ سیاسیون با سرعت حوادث متوازن نیست و این ترس وجود دارد که از دست دادن زمان، در پیچ وخم های بعدی، با شکست های جبران ناپذیر مرادف شود. این حرکت ظاهراً در دومسیر اصلی جلو می رود. تصفیه حساب داخلی درسطح جریان های جهادی و سپس اتخاذ تصمیم سراسری که دربرابر خطرات طالبانیزم کدام محور ها باید تحت پوشش گرفته شود. جنبش ملی اسلامی به رهبری جنرال دوستم احساس کرده است که اگر به زود ترین فرصت ممکن، برای پوشش مجدد حاکمیت در تخار ودرکل سمت شمال حرکت خود را شتاب ندهد، زمان بیشتری از دست خواهد رفت.
اگر حرکت تخار به همان نتیجه ای برسد که معترضان طراحی کرده اند، شعاع آن به سوی بامیان ومناطق مرکزی، هرات و حتی پایتخت نیز کشیده خواهد شد. شاخص اصلی حرکت تخار، براندازی مهره های دست اول حکومت مرکزی درآن ولایت است که از سوی کرزی- فهیم نصب شده، به خواسته های مردم رسیده گی نشده؛ مردم سرخورده وهراسان شده اند و کانون کشمکش ها بین «جبهه ملی» و مارشال فهیم ازمرکز به سوی مهمترین سنگرگاه شمال، منتقل شده است. شاخص مهم تردیگر این است که مردم از فهیم قسیم درکابل، پروان، پنجشیر وصفحات شمال به گونه بی سابقه روی گردان شده اند و موصوف درچنین برهه حساس، درباره اهم ترین مسایل تاریخی، حرف های عامیانه بر زبان می آورد وبوی شکست وزوال از سخنانش برمی خیزد.
حاکمیت دولتی روزتا روز، در 34 ولایت، خاصتاً درشمال رو به سوی زوال دارد. نزدیک ترشدن گسترۀ طالبانی ازجنوب وشرق به سوی شمال وغرب، مردم را به صرافت انداخته است که یا از خود باید دفاع کنند و یا این که زیرچرخ حوادثی نامنتظر وناخواسته خرد خواهند شد. جامعه بین المللی دست کم تا یکسره شدن سرنوشت «انتخابات» احتمالاً نسبت به تحولات شمال وتسری آن به کل افغانستان نظر خوشبینانه واحتیاط آمیز خواهد داشت. درصورت کشیده شدن تجربۀ والی گریزی درجوزجان وهرات، به سایر نقاط کشور، امریکا و ناتو موضع روشن تری از خود نشان خواهند داد. حرکت تازه درشمال، اگردپلوماسی هوشمندانه، مشخص وواقع نگرانه دربرخورد با قوت های بین المللی از خود نشان ندهد، چانس پیروزی استراتیژیک را از دست خواهد داد. اردوی ملی و پلیس به زودی موضع بی طرفانه نسبت به درگیری های داخلی قدرت از خود نشان خواهند داد.
شاهدان عینی تحلیل می دهند که حکومت مرکزی ناگزیر است دربرابر موج دادخواهی های مطرح شده اعتراض کننده ها درتخار، تسلیم شود؛ درغیر آن، خون های بسیاری بر زمین می ریزد و بی تردید ولایت به دست معترضان سقوط خواهد کرد. سقوط تخار و یا حذف مقامات محلی کنونی از ادارۀ آن جا که بالاثر معاملۀ حسنه به نفع معترضان، انجام خواهد گرفت، « جبهۀ ملی» را دردیگر محور های تعیین کننده از جمله هرات، جوزجان، سرپل، کابل وننگرهار وپروان به طور علنی رو در روی کرزی، فهیم وخلیلی قرار خواهد داد. گروهی بدین باورند که حکومت مرکزی به دستیاری فهیم قسیم قصد دارند پیشاپیش، بسترگاه شمال را به سود خویش آرایش بدهند وبا ترساندن مردم، اجماع عمومی را ظاهراً به دفاع از مردم و مجاهدین، اما درواقع به خاطر حفظ قدرت سیاسی تا موعد انتخابات تحت فرمان نگهدارند.
با توجه به این که اردوگاه سیاسی ونظامی «ضدطالبان» با تفرق وبحران رهبری ریشه دار دست وپنجه نرم می کند، سخت آسیب پذیر نیز هست. درحالی که هنوز اقشار جوان درجریان های «مقاومت» مقهور زدوبند ها ومحافظه کاری های رهبران کهنه فکر هستند و درحالی که هنوز نیروهای تهاجمی طالبان از حواشی کوهستانات شرق ودامنه های جنوب به سوی شهرها سرازیر نشده اند، علی رغم آن که روحیۀ ایستاده گی مردم برای دفاع از زنده گی ودارایی وهویت خویش، بس نیرومند است، بحث «مقاومت» به امری بزرگ صیانت هستی وبقا، به شعار اضطراری روز مبدل نشده است. اما آن چه جریان دارد، مقدمات عملیاتی است که کم کم دارد از قوه به کردار می آید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر