س ع ق سید
" شیخ از نگاه حافظ"
برای شناخت دقیق و اراسته شخصیت شیخ در نگاه حافظ،به گفتار و مبحث های کلامی بسیار نیاز است؛اما مجال تنگ و کوتاه این فضا اقتضا می کندکه به اندکی تفسیر بسنده شود.
در کلام حافظ ، تزویر و دورنگی و دروغ با تمام مشتقاتش،برجسته ترین مشخصه ای است که در تار و پود نهاد شیخ تنیده شده است.شیخ، بی ریا دیگر شیخ نیست.از همین ریاست که فغان حافظ به اسمان است و درمان درد، گران.
شیخ برای تحقق بهینه رنگ و ریای خود نه از جرمی می پرهیزد و نه از جنایتی می گریزد.او برای دست یافتن به مقصد، فریب و استعانت از نمادهای پرهیز و تدین را دست اویز کار خویش می سازد.اظهار بندگی می کند و دین را ابزار زندگی.
ز رهم میفکن ای شیخ به دانه های تسبیح
که چو مرغ ، زیرک افتد؛ نفتد به هیچ دامی
بارزترین ویژگی که شیخ در پناه ریا به ان خو گرفته و این خو از نگاه مردم نهان و به دید حافظ عیان ؛ باده خواری است.او با فقیه و قاضی به بزم شراب می نشیند و با دل خراب می ستیزد و برای فراهم اوردن این نوشیدنی سکر اور به پیروان دیگر ادیان مانند یهود پناه می برد.
ساقی!چو یار، مهرخ و از اهل راز بود
حافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم
یا
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سووال صبحدم از پیر می فروش
گفتا نگفتنی است سخن،گر چه محرمی
درکش شراب و پرده نگه دار و می بنوش.
به همین خاطر از زیبایی عشق-که موهبتی اسمانی است و در قران و عرفان به تفسیر از ان سخن رفته-بی بهره است.
نشان مرد خدا عاشقی است با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم.
کبر و نخوت از ناستوده ترین صفات انسانی به شمار می رود؛ چرا که کبریا ویژه ذات اقدس یزدانی است.ولی شیخ در جایگاه ادعای گزاف به ویژگی تکبر دست می یابد و از ان بهره ها می برد.
فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به درد کشان از سر حقارت کرد.
یا
گر جلوه می نمایی و گر طعنه می زنی
ما نیستیم معتقد، شیخ خود پسند!
بهترین،کارا ترین و رندانه ترین راهکاری که حافظ برای مبارزه و رویارویی با این شخصیت پرگزند بر می گزیند؛ تنز است. نیش زبانی که حافظ به شیخ می زند از هر افتی ویرانگرتر است.
حافظ به خود نپوشید این خرقه می الود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
یا
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز اب حرام ما.
به باور نگارنده دیوان حافظ بهترین سند برای نشان دادن شخصیت مشایخ در قرن هشتم(خورشیدی) است.
برای شناخت دقیق و اراسته شخصیت شیخ در نگاه حافظ،به گفتار و مبحث های کلامی بسیار نیاز است؛اما مجال تنگ و کوتاه این فضا اقتضا می کندکه به اندکی تفسیر بسنده شود.
در کلام حافظ ، تزویر و دورنگی و دروغ با تمام مشتقاتش،برجسته ترین مشخصه ای است که در تار و پود نهاد شیخ تنیده شده است.شیخ، بی ریا دیگر شیخ نیست.از همین ریاست که فغان حافظ به اسمان است و درمان درد، گران.
شیخ برای تحقق بهینه رنگ و ریای خود نه از جرمی می پرهیزد و نه از جنایتی می گریزد.او برای دست یافتن به مقصد، فریب و استعانت از نمادهای پرهیز و تدین را دست اویز کار خویش می سازد.اظهار بندگی می کند و دین را ابزار زندگی.
ز رهم میفکن ای شیخ به دانه های تسبیح
که چو مرغ ، زیرک افتد؛ نفتد به هیچ دامی
بارزترین ویژگی که شیخ در پناه ریا به ان خو گرفته و این خو از نگاه مردم نهان و به دید حافظ عیان ؛ باده خواری است.او با فقیه و قاضی به بزم شراب می نشیند و با دل خراب می ستیزد و برای فراهم اوردن این نوشیدنی سکر اور به پیروان دیگر ادیان مانند یهود پناه می برد.
ساقی!چو یار، مهرخ و از اهل راز بود
حافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم
یا
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سووال صبحدم از پیر می فروش
گفتا نگفتنی است سخن،گر چه محرمی
درکش شراب و پرده نگه دار و می بنوش.
به همین خاطر از زیبایی عشق-که موهبتی اسمانی است و در قران و عرفان به تفسیر از ان سخن رفته-بی بهره است.
نشان مرد خدا عاشقی است با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم.
کبر و نخوت از ناستوده ترین صفات انسانی به شمار می رود؛ چرا که کبریا ویژه ذات اقدس یزدانی است.ولی شیخ در جایگاه ادعای گزاف به ویژگی تکبر دست می یابد و از ان بهره ها می برد.
فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به درد کشان از سر حقارت کرد.
یا
گر جلوه می نمایی و گر طعنه می زنی
ما نیستیم معتقد، شیخ خود پسند!
بهترین،کارا ترین و رندانه ترین راهکاری که حافظ برای مبارزه و رویارویی با این شخصیت پرگزند بر می گزیند؛ تنز است. نیش زبانی که حافظ به شیخ می زند از هر افتی ویرانگرتر است.
حافظ به خود نپوشید این خرقه می الود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را
یا
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز اب حرام ما.
به باور نگارنده دیوان حافظ بهترین سند برای نشان دادن شخصیت مشایخ در قرن هشتم(خورشیدی) است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر