۱۳۹۲ شهریور ۱۷, یکشنبه

شهادت؟ احمد شاه مسعود بدست دو شهادت طلب عربی

ترور «متفاوت» ونرم احمد شاه مسعود درمجالس تشریفاتی
ارباب فتنه، سالروز مرگ احمد شاه مسعود را به نمایش های بی خطر وسطحی تبدیل کرده اند
گزارشنامهً افغانستان : همه ساله، نمایش هایی ازسوی پیروان صادق و جمعی از ناصادقان این عرصه، به پاس یاد انگاری احمد شاه مسعود، به راه می افتد. هرکه به فراخورحال خود، احادیثی وروایاتی برزبان می آورند وسپس، تا سال بعدی، همه چیز درلفاف فراموشی وکرختی حافظه وعمل فرو می رود. آن چه درین میان فوق العاده زننده و سر برآسمان خیانت مضاعف می ساید، قیافه گیری ناصادقان وارباب فتنه است که مجالس را به گونه ای انحرافی هدایت می کنند تا نیزۀ هیچ نقد ونظری یا شبهاتی به سوی شان پرتاب نشود. فی المثل کسی از جمع حضار پرسشی به میان نکشد که عوامل داخلی عملیات ترور مسعود درپنجشیر وتخار که مأموران القاعده را قدم به قدم به سرمنزل مقصود راهنمایی کردند، کی ها بودند؟ این نمایش ها درذات خود، ترور دوبارۀ آن آخرین چریک جنگ هاست.
  سخنان من کسانی را آماج می گیرد که درپروسۀ حذف فزیکی مسعود به اشکال مختلف سهم داشتند واززیر آستین جبهه مقاومت واز ورای اعتماد مسعود، به سوی شیطان خیانت خندیدند و سر به ذلت ابدی پایین کردند.
فهیم قسیم، انجنیرعارف، رئیس داوود، قوماندان صبور فرمولی ویکی از اقارب خانواده شهید احمدشاه مسعود درین کارزار ریشه برانداز (هریک به اندازۀ توان شان نقش داشتند) جزو پروژۀ ترور به شمار می روند. فهیم قسیم درمجالس وضیافت هایی پس از سقوط طالبان که فکر می کرد همه اسرار به زیرزمین معدوم شده است، از ارتباط مداوم و تبادل نظر های مکرر خویش (ازطریق تلفن ثریا) با رهبران طالبان سخن گفته است. گویا شهید مسعود دراواخر حیات خویش نسبت به این دسته های اطراف خویش به شدت مظنون شده بود. شاهد عینی و زنده درکابل ( یکی ازافرادخاص اطلاعاتی مسعود) از زبان وی با صراحت نقل می کند که مسعود با دیدن محمدیونس قانونی که از کنار خانه اش درروستای جنگلک درحال عبور بود، گفته بود: این جاسوس، درصورت نبود من، همه را خواهد فروخت!
شاهد زنده دیگری ( که افشای نامش به صلاح نیست) می گوید که فهیم به آدرس شخص وخانواده مسعود بارها با الفاظ بسیار زشت وبازاری فحش گفته است. افراد رده دوم مسعود همه ازین جریان آگاهی دارند. تغییر محل فعالیت نظامی فهیم به وسیله مسعود و دور کردن فهیم قسیم از مرکز سوق واداره جنگ و تبعید وی به سمت کلفگان برخاسته از شدت سوء ظن مسعود نسبت به اهداف وفعالیت های فهیم بوده است.
شاهدان زنده وسلامت همچنان انگشت ایراد به سوی رئیس داوود درشمال وقوماندان صبور فرمولی دراز می کنند که با سخنان کین توزانه علیه مسعود از سقوط ویا یک سره کردن کار وی سخن می گفتند. این دو مبتکر نخستین نظریه های سرپیچی علیه مسعود بودند و استدلال می کردند که مسعود با ادامه جنگ «بی فایده وبی معنا» فرصت های زنده گی آنان را تباه کرده است و باید به سیطرۀ مسعود خاتمه داده شود. رئیس داود و قوماندان فرمولی با وضاحت می گفتند هرکه درمسیرانهدام مسعود حرکتی را شروع کند، ما با وی همکاری می کنیم. این دوفرد فرصت طلب ممکن است با نشر این متن، به عصبیت وجست وخیز بیفتند، اما هیچ راهی برای برائت خود ندارند. شاهدان زنده اند.
یکی ازاقارب فرمانده مقاومت (نامش محفوظ) سفری به پاکستان داشت و با سران طالبان دیدار کرده بود. نتیجه آن شد که پروژه شان را سازماندهی کرده و درمسیر رفت وآمد مسعود درنزدیکی خانه اش، ماین های سیمدار کارگذاشته بودند که پیشاپیش کشف و خنثی شده بود.
اما فرد مرکزی که عملیات ترور مسعود را از داخل رهبری کرد، انجنیرعارف سروری بود که درآخرین لحظه های پس ازانفجاردرخواجه بهاءالدین، با مهارت وتردستی موفق شد، دستور تیرباران عاجل دومین فرد عرب تروریست را که زنده به دام افتاده بود، صادر کند. من درماه رمضان سال 1387 پنج ساعت تمام برای کشف این قضیه با انجنیر عارف درخانه اش درکارته پروان گفت وگو داشتم؛ وی درجریان این پنج ساعت، به شدت ازنظرروانی تحت فشار بود ودرهمین پنج ساعت، یک دقیقه هم، حرکات دست ها، عضلات صورت، گردش چشم ها و نوسان تنه اش از چپ به راست، از راست به چپ، به جلو وگاه تکیه زدن به کوچ، هم آهنگ ونرمال نبود. خوشبختانه یک شاهد زنده که زمینه ملاقات من با او را فراهم کرده بود، زنده وسلامت است. این که تحت چه شرایطی حاضر به گفت وگو با من شده بود، جزو اسرارمهم تری است که درموقع لازم شرح داده خواهد شد.
هرگاه که سخن به سوی نقش ایرانی ها کشانیده می شد، انجنیرعارف با حساسیت آشفته، رخ صحبت را به سوی اشتباهات مسعود دور می داد! درجریان پنج ساعت، انجنیرعارف درحالی که درحالت ناپایدار روی کوچ نشسته وبرای ردگم کردن و گریزاندن چشم هایش درتقلا بود، به شدت سعی داشت به من تلقین کند که مسئول اصلی ترور احمد شاه مسعود، خود احمدشاه مسعود است که به عرب ها زیاد اعتماد داشت!
تا کنون (1392) که دوازده سال ازآن زلزلۀ تاریخی می گذرد، وی ازهمه کس می گریزد. فهیم وقانونی هرگزحاضر به صحبت درباب جزئیات این رویداد نیستند. این سه تن، پس ازتقسیم شخصی قدرت درکنفرانس بن (سال 2002) حاضر نشدند درشناسایی حلقات وافرادی که دربافت درونی جنبش مقاومت، راه را برای القاعده وتماس با طالبان بازکرده بودند، به مردم وتاریخ توضیح بدهند. ماه های اول که خیلی قضیه داغ بود، دربرابر کمره ها وچشم رسانه ها، هیاهو راه می انداختند وآه فنا می کردند؛ حالا دورۀ همان آه وفنا هم به پایان رسیده و مسعود دیگربرای این ها خطری حساب نمی شود. حالا خطرازناحیۀ مردم ونابودی ثروت های حرام است.
با آن هم، روح مسعود، روح شهداء وروح زندۀ هزاران معلول ویتیم و خانواده های زمینگیرشده که همه به لشکر محتاجان درخیابان ها پیوسته اند، سایه وار آنان را دنبال می کند. این سه تن ظاهراً ردپای خود را از نگاه کاوشگران تحقیق پاک کرده اند. اما علاوه برفاکت های زنده ای که درین متن به آن ها اشاره رفت، دونشانه دیگر نیز هنوز زایل نشده است. نشانه نخست، یادداشت نگاری های شخص مسعود درکتابچه شخصی ایشان است که همه چیز را درآخرین ماه های قبل ازانفجارنهم سپتامبر درمورد «خواص» دور وپیش خود شرح داده است. احمدولی که مجموعه دست نگاشته های مسعود را دراختیار خود دارد، فقط جرئت کند وحداقل خطوط اصلی مرتبط با این قضیه را افشا کند. بدون تردید، احمدولی درحال حاضر هرگز چنین جرئتی را از خود ظاهر ساخته نمی تواند. وی هنوز ازین سه تن هراس دارد وحق هم دارد.
نشانۀ دوم، شرح وروایت نوشته ناشده و نقل ناشدۀ مترجم دوتروریست عرب است که ظاهراً بنا به سفارش حلقۀ مجهول به تبعید فرستاده شده است اما دورۀ چنین تبعید، یک روزی به پایان خواهد رسید. درین دوازه سال، دربارۀ هرقضیه ای پیش پا افتاده، سخن ها گفته شد وهزینه های سنگین استفاده شد تا حقیقت اصلی یعنی این که حلقه ارتباطی القاعده درپنجشیر که به مرگ پیروزمندانۀ مسعود انجامید، کی ها بودند؟ همچنان مبهم بماند. چون هیچ حادثه ای توطئه آمیز، بدون یاری گرفتن ازعامل داخلی هرگز به کامیابی نمی رسد. مسعود ازهفت خوان ترور وتوطیه درزمان شوروی سرفرازعبور کرده بود. این بار، قضیه از درون ریزش کرده بود.
برای من خیلی تکان دهنده بود که درجریان نوشتن کتاب «ردپای فرعون» نخبه ها وخواص ازسخن گفتن درخصوص ردیابی احتمالی عوامل داخلی مرگ مسعود به شدت ابرازبیزاری وبی میلی می کردند. حتی هیچ یکی ازآن ها که دوازده سال تمام با کارگیری منفی ازنام مسعود به کرسی ها وثروت های حرام دسترسی پیدا کردند، هرگزحاضر نشدند شماره دستگاه ماهوارۀ مسعود را دراختیار من قرار بدهند.
ارباب فتنه، یادمان مسعود را با بدعتی درآمیخته اند. پیشاپیش، بربنیاد یک طرح مخفی، فضا وهوای این چنین یادمان ها را چنان رنگ ماتم، قداست بی چون وچرا می بخشند که احساسات عزاداری بر ابراز نظرهای عقلانی چیره آید. جمع مخلصان را درموجی از رنگ فاتحه خوانی ودرنهایت، چنان به توصیفات تفضیلی وواژه های مترادف وآشفته درمی پیچند که مسیری برای طرح مسایل مبرم که به افشا ردپای عاملان داخلی ترور منجر شود، گشوده نشود.
علی رغم این تلاش های مشکوک بازهم سوال این است: همکاران داخلی با القاعده درجبهۀ پنجشیر کی ها بودند؟
 گذارشنامه افغانستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر