بهار ستان اندیشه «ستایشگر روشنگری»

تماس با بهار ستان اندیشه sayed525@hotmail.de

۱۳۹۲ دی ۱۵, یکشنبه

سرگذشت وچشمدید ها ٬ اسماعیل اکبر



محمد اسماعیل اکبر
vor 12 Stunden ·
  • سرگذشت و چشمدید ها (4)
    مشاغل اساسی قریه حیدرآباد
    ادامه
    و اما امور عمومي اقتصادي و اجتماعي ده چگونه حل و فصل مي شد. مدار عمومي معاملات و امور بر مبناي رسوم و عنعنه اي ديرينه استوار بود كه مردم خواه ناخواه و با وجود اظهار نارضايتي از اغلب آنان تابع آنها بودند. مراسم تشكيل خانواده چندان دشوار نبود. آنچه بنام مهر فيصله مي شد با نوعي جور آمد و مراعات تكافو مي شد. خانواده هاي بي بضاعت، جهيز در خور احوال خود تهيه مي كردند و تعاون عمومي نيز در اين موارد وجود داشت.
    ميتوان گفت كه نسبت به اغلب نقاط و نواحي كشور تشكيل خانواده در ميان قريه و قوم ما ساده تر بود. من كمتر كسي را سراغ دارم كه در اين مورد به قرضداري دچار آمده يا معامله اش زياد وقت گرفته باشد. البته در خانواده هاي متمولين و سرشناسان مشكلاتي موجود بود و اغلب حرف به مشت و لگد و جگر خوني مي كشيد. اما افراد بي بضاعت را بزرگان خانواده، كوچه و ده كمك مي كردند. هر دو طرف را راضي مي ساختند كه زودتر معامله را فيصله كنند. اما مراسم مرده داري تا حدي كه مربوط به زنان ميشد بسيار طول و تفصيل داشت و به بيشتر از يكسال مي كشيد. ختم ها و خيرات هاي متعددي از هفتگي تا چهل و سال موجود بود و در هر ماه سال خيرات هاي مختلف بر پا مي شد. در رمضان، عيدين، رجب و برات، علاوتا در فصل ميوه، هنگام تول (فصل زايمان گوسفند و بز) ‌ و غيره خيرات مي شد.
    در دهقاني، نرخ معين وجود داشت. دهقان بدون اسب يا گاو قلبه اي يك بر شش يا يك بر چهار در يك رسد سهيم مي شد (رسد يك بر چهار پيكال بود). گاهي دهقان در عين زمان مزدوري صاحب زمين را نيز بر عهده مي گرفت كه او را مزدور دهقان می گفتند. در آن صورت غذا و لباس دايمي يعني تمام سال دريافت مي كرد و مقداري پول هم مي گرفت. در آنوقت به طور متوسط سالانه دو هزار افغاني به مزدور دهقان مي رسيد. لباس معیار و مقیاس خاص داشت مثلاً ده کالا یک بیست کالا شامل قرار داد می شد که علاوه بر پیراهن تنبان، چپن، گپی چه، شلوار (نوعی تنبان پخته ای)، کفش و موزه و حتا پایتابه را در بر میگرفت. کشت عمدتاً جو، گندم، ماش، کنجد، زغر، خربوزه و تربوز و در چند سال پیاپی که بارندگی و آب زیاد بود پخته رونق زیاد گرفته بود. در یک پیکال که شامل چهار رسد می شد علاوه بر چهار نفر دهقان یک نفر سرپرست که آن را چکباشی می گفتند و تجربه زیاد در شناخت خاک و زمین، وقت کشت و چگونگی کشت للمی و آبی داشت. چکباشی از سرجمع عمومی حاصلات نیم رسد سهم میگرفت.
    اما چوپان تا چوپان فرق مي كرد. چوپان هاي حرفه اي كه به وضع آب و هوا، امراض حيوانات و چگونگي نگهداري آنان در فصول و اقليم هاي مختلف وقوف مي داشتند، انگشت شمار بودند. در ده ما فقط دو نفر بنام هاي عمو عبدي و شريف باي با اين اوصاف شهرت داشتند كه فقط رمه خانواده هاي خود را مي چرانيدند و با اصرار زياد كساني ديگري هم رمه هاي خود را كه تعدادشان كم يعني حدود دو الي سيصد راس بز و گوسفند می شد به آنها مي سپردند. چوپان صلاحيت ذبح گوسفندان در شرايط خاص(زخمي يا مريض شدن وغيره) را داشت. چوپان لباس هاي مخصوص از جمله كيپنك (نوعي چكمن كه آستر آن را از نمد خاص مي ساختند) موزه و پوستين دريافت مي كرد. معاش چوپان در همان وقت ها الي ده هزار افغاني در سال هم مي رسيد. علاوتا براي او تعدادي بره و بزغاله طور تحفه و هديه مي دادند. مثلا قرار مي گذاشتند كه يك راس از دو بزغاله دو قلو را او صاحب شود. در مصرف محصولات از شير و گوشت و روغن هم دست باز داشت و در حقيقت شريك محسوب مي شد. اما بندرت مردم چوپان بيگانه مي گرفتند. اكثرا يكي از اعضاي خانواده يا طايفه وظيفه چوپاني را بدوش مي گرفت و ديگران به نوبت با او همراهي مي كردند. چوپان دستياري داشت كه او را چولوق مي ناميدند. چولوق وظيفه حراست از رمه را به عهده داشت و چوپان از او نظارت مي كرد. سگ های رمه برجستگی های خاص داشتند و از آنها به طور خاص مراقبت می شد. در موقعش در باره خصوصیت سگ های رمه معلومات می دهیم.
    قريدار و دستيارش، ملا امام و موذن و سلماني قريه مزد خود را از غله محصول زراعت مي گرفتند. طوريكه هر پيكال سالانه يك بخار جو و يك بخار گندم به قريدار و چهار چهار سير جو و گندم به دستيارش ميداد. يك بخار شانزده سير مزار را مي گفتند كه هر سير مزار دو سير كابل مي شد. به قريه دار يك مقدار پول هم هنگام جمع آوري ماليه زمين و زكات مواشي بنام خرچ ميدادند. زيرا او اكثرا مصروف رفت و آمد به شهر براي حل و فصل دعاوي مردم در ادارات مي بود و گاهي از مامورين دولت و اكثرا از سپاهي و محصل پذيرايي مي كرد. محصل، پوليس امنيه رامي گفتند كه مسئول جلب و آوردن مردم به ادارات حكومتي مي بود.
    ملا امام از هر خانواده مقتدي خود، يك سير گندم و يك سير جو و موذنش نيم نيم سير مزد مي گرفتند. خانواده به مرد زن دار اطلاق ميشد چه فرزند داشته باشد چه نداشته باشد. سلماني نيز همان مزد ملا امام را مي گرفت. البته براي ملا امام صدقه فطر و پوست قرباني را نيز ميدادند. هنگام عروسي نيز چپن و مقداري پول نقد به او پرداخت ميشد. براي جنازه و مراسم فاتحه خواني نيز مبلغي كم يا زياد مطابق توان به او مي دادند.
    گاهي مخارج عمومي هم پيش مي آمد كه براي آن نيز مقررات خاص وجود داشت. مثلا مصارف بيگاري كارهاي دولتي از قبيل سرك سازي، اعمار مكاتب و عمارات دولتي و غيره پيش مي آمد كه آنرا اشخاص ثروتمند قريه بر اساس مالكيت زمين مي پرداختند و کارگر از ميان مردم نادار انتخاب مي شد كه براي او نان خشك جمع آوري مي كردند. جوي كني كه عموما بعد از فروكش سيلاب ها راه مي افتاد با حشر عمومي انجام مي يافت و غم آب و نان را صاحبان زمين مي خوردند. گاهي مخارج عمومي از قبيل كارهاي بيگار را از همه مردم بر اساس نفوس جمع آوري مي كردند و آنرا سروكله مي گفتند يعني بدون در نظر داشت سن و سال تمام افراد بايد در تهيه مخارج سهم مي گرفتند. جمع آوري اين وجوه توسط وندباشي ها صورت مي گرفت. وندباشي ها كساني بودند كه كوچه ها و محلات قريه ميان شان تقسيم بود و آنها سرشماري كامل آن محله را با خود داشتند. هر كس فوت مي كرد از حساب خارج مي شد، اگر طفلي تازه بدنيا مي آمد شامل سرشماري مي گرديد. قريه ما به بيش از پنجاه وند چهل نفره تقسيم شده بود. و وند باشي ها به هر ترتيبي كه ممكن بود وقت ضرورت پول معين شده را از خانواده بر اساس تعداد نفوس حصول مي كرد. گاهي بجاي پول نان خشك حواله ميگرديد كه مردم مجبور به تهيه آن بودند.
    ادامه دارد...
    Gefällt mir nicht mehr · · Teilen · Beitrag nicht mehr folgen
    • Dir, Aziz Argo und 10 anderen gefällt das.
    • Abdull Hakim Khan مطلب خوب بود استاد گرامی .شاد باشید .
      Abdull Hakim Khans Foto
      vor 11 Stunden · Gefällt mir · 1
    • Sayed Abdul Qudos Sayed به استاد اکبر گرا می درود وتهنیت ! «سرگذشت ها وچشم دید ها » که در واقع زندگی اجتماعی انسانها ی یک برهه تاریخ را با همه ابعاد ان با یک کار وسبک ویژه و خلاقانه وحتی بی سابقه که جایش تا بحال در ادبیات ما خالی بوده است افریده اید بایستی گفت این نوشته ها چنان سلیس وروان اند که کوچکترین نشانه ی از قلم فرسایی که موضوع را پیچیده میکند در ان وجود ندارد من عجالتا در این کامنت مختصر کار پر ارج شما را قابل شتایش دانسته و بشما تبریک وتهنیت میگویم . راستش من در گذشته ها در بخشهای رمان معروف ده جلدی کلیدر محمود دولت ابادی که زنده گی عشایری و دهاتی را با جزییات وو اقعیت های جامعه به تفسیر کشیده است خوانده بودم ٬ اما حال ما و تاریخ اینده با یک تاریخ واقعی که ساختار جامعه را در قرن بیستم معرفی میکند از قلم شما مواجه هستیم که یک کار ستودنی وبی بدیل است . سلامت وکامیاب باشید .
      vor etwa einer Stunde · Bearbeitet · Gefällt mir · 1
    • Sayed Abdul Qudos Sayed
ارسال شده توسط Sayed Qudos در ۹:۳۸
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در Xهم‌رسانی در «فیس‌بوک»‏اشتراک‌گذاری در Pinterest

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحهٔ اصلی
اشتراک در: نظرات پیام (Atom)

کل نماهای صفحه

صفحه ها

  • پیام های تسلیت
  • زنان
  • نظریات پیرامون کتاب جنگ های کابل

در باره من

Sayed Qudos
مشاهده نمایه کامل من
زمینه پنجره عکس. با پشتیبانی Blogger.