- اسماعیل اکبر
گروه های مجاهدین سنی عموماً به دو دسته اساسی تقسیم می شدند. نمایندگان گروه های اخوان المسلمین که به جوانان مسلمان معروف بودند و جزئی از جنبش جهانی تجدد طلبانه اسلام نمایندگی می کردند. و متشکل از حزب اسلامی به رهبری حکمتیار، اتحاد اسلامی به رهبری سیاف، جمعیت اسلامی به رهبری ربانی و منشعبین حزب اسلامی به رهبری مولوی خالص بودند. گروه محافظه کار که تحت رهبری مولوی محمد نبی... محمدی که عمدتاً از ملا های مداری متشکل بود و حرکت اسلامی نامیده می شد؛ و گروه هایی که از مشایخ صوفیه و بزرگان قومی و قبیله ای طرفدار شاه ایجاد شده بودند، جبهه نجات اسلامی به رهبری صبغت الله مجددی و محاذ ملی اسلامی با رهبری پیر سید احمد گیلانی عبارت بودند.
اما در عمل بنابر اضطراری بودن قیام های مردمی علیه حکومت چپ گرای دموکراتیک خلق و بعداً تهاجم شوروی رهبری جنبش عمدتاً به دست ماجراجویان و اوباشان که بنابر تدبیر؟! داهیانة رهبری انقلابی یکباره از زندان ها رها شده بودند افتاده بود. دهقانان که به صورت طبیعی از نظر فردی آزاد و منفرد اند، و بسیار از آنارشیزم و هرج و مرج خوش شان می آید تحت رهبری پهلوانان و دلاوران وارد عرصه تاریخ شدند. و هیچگونه نظم و انضباطی را نمی پذیرند. تمام کشور دچار هرج و مرج درمان ناپذیر گردید. و بر سر حفظ مواضع و مناطق درگیری های پایان ناپذیر براه افتاد که تلفات بیشتر از روبرویی با دولت و شوروی بر مردم تحمیل می کرد. اینجا و آنجا افرادیکه شعوری عمل می کردند یا خود را با روحیة هنگامه طلبی شورش هماهنگ ساختند، یا کشته شده و فرار نمودند. البته تأمین حداقل انضباط و رهبری اصولی بر این حرکت ها ممکن بود. درصورتی که رهبران گروه ها با هم روی استراتیژی و تاکتیک توافق می داشتند. و اسلحه، پول و سایر وسایل لوژستیک را تحت شرایطی در اختیار قوماندن ها می گذاشتند. اما رهبری تنظیم ها به زودی در اثر رقابت به آلة دست قوماندانان داخلی تبدیل شدند. و شرایط آن ها را پذیرفتند. به این سبب ماهیت جنبش که به نام جهاد نامیده می شد، یک حرکت خود به خودی و به اصطلاح ایله جاری هرج و مرج طلبانه بود. و برای حفظ و گسترش قدرت قوماندانان از هیچگونه خشونت و بیراهی دریغ نمی ورزیدند. عمدتاً با ترس و ارعاب مردم آن ها را زیر نفوذ خود نگاه می داشتند. همین بود که این جنبش بعد از به اصطلاح پیروزی جهاد نتایج خود را نشان داد و کشور غرق جنگ های داخلی کوچه به کوچه و قریه به قریه سراسری گردید.
و اما رهبری داهیانة استاد ربانی، مشخصة قابل تعریفی از سایر رهبران نداشت. اما برای کسب رهبری و حفظ آن امتیازات منحصر به فردی را نشان داد. از نظر تاریخی اولین ابتکار ربانی در سفرش به اتحاد شوروی وقت به حیث وزیر خارجه حکومت موقت مجاهدین تبارز کرد. شوروی ها که از استقامت و ثبات دولت داکتر نجیب الله هراسان شده و راهی برای تمدید جنگ و نا آرامی را جستجو می کردند چون در صورت ثبات افغانسان میتوانست تأثیر غیر قابل محاسبه بر جمهوری های آسیای میانه داشته و راه آزادی آنها را از نفوذ روسیه باز سازد. به این سبب خلاف تعهدات قبلی معاهده ای را با هیأت مجاهدین به رهبری ربانی امضاء نمودند که علی الرغم سیاست مصالحه حکومت مجاهدین را به رسمیت می شناخت. داکتر نجیب الله در برابر این پیمان شکنی از روس ها توضیح خواست. آنها گفتند ما برای اینکه مذاکره به شکست قطعی نینجامد، مجبور به امضای این معاهده شدیم. و در وضع واقعی تغییری نخواهد آمد. اما همزمان شبکه های استخباراتی روسیه در داخل به فعالیت آغاز کرد. بخشی از حزب تحت رهبری سران پرچمی فعال گردیده و مخالفت علنی را با رهبری داکتر نجیب الله آغاز کردند که در نهایت به کودتا علیه او انجامید. و در اطراف نیز قونسل گری روسیه در حیرتان موفق گردید. قوای ملیشه تحت رهبری دوستم و جنرال مبین را به قیام علیه دولت مرکزی وادارند. و نزدیکی هایی میان شورشیان شمال و احمد شاه مسعود را که قبلاً یا روس ها پروتوکول و همکاری داشت تدارک ببیند. احزاب شیعه که از ترس ایجاد یک حکومت ایدیولوژیک سنی مایل به پذیرش مصالحه با داکتر نجیب الله بودند نیز به صورت اضطراری به این ائتلاف کشانیده شدند. البته زمینه ذهنی این ائتلاف قبلاً در میان فعالین سیاسی توسط روس ها مساعد ساخته شده بود. یکی از مقامات بلند رتبة نظامی شوروی بنام جنرال سکالوف که در افغانستان کار کرده بود و شناسایی هایی داشت با تنظیم متن سیاسی که درآن از سیاست شوروی برای نزدیکی و حمایت بیشتر از پشتون ها انتقاد شده و توصیه به حمایت از آزادی اقوام غیر پشتون می گردید، به همکاری گروه ها و محافلی از شبکه های حزب دموکراتیک خلق و بعداً وطن فعالیت گسترده ای را سازمان داده بود که ابتکار رهبری آن را عبدالحمید محتاط به عهده داشت. بناءً در سقوط دولت داکتر نجیب الله و به اصطلاح پیروزی مجاهدین و انقلاب اسلامی نیز ابتکار حقیقی به دست روس ها بود و ایران و پاکستان غافل گیر شده بودند که منطق درگیری آشتی ناپذیر بعدی میان حزب اسلامی و جمعیت اسلامی نیز در ارتباط با هیمن موضوع بیشتر فهمیده می شود. ابتکار بعدی استاد ربانی تمدید حکومت چهار ماهه اش به چهار ساله با تدویر شورای اهل حل و عقد بود که تقریباً تمام تنظیم ها به شمول جنبش جنرال دوستم در آن اشتراک نداشند. با این ابتکار ربانی و مسعود کشور را وارد یک دوره جنگ داخلی طولانی مدت و غیر قابل پیش بینی ساختند. که متحدین سابق شان حزب وحدت استاد مزاری و جنرال دوستم با کشاندن حضرت مجددی بنام شورای هماهنگی در آن نقش اساسی داشتند. بعد از این چهار سال نیز استاد ربانی مانور دیگری بکار برد. و خود را با برنامه صلح محمود مستری نمایندة ملل متحد هماهنگ نشان داد و با دعوت عده ای از بیروکرات های زمان شاه و منجمله داکتر یوسف چنان وانمود کرد که می خواهد حکومت را به افراد بی طرف تسلیم نموده و راه صلح را هموار سازد. اما علی الرغم وعده ها این کنفرانس نیز که مهماندارش امیر اسماعیل خان چهرة نسبتاً معتدل مجاهدین بود رهبری استاد ربانی را تمدید کرد. و داکتر محمد یوسف هنگام پرواز در میدان هوایی شندند با چشمان گریان اظهارداشت که آخرین امید ها برای صلح برباد رفته است. بعد از پیروزی مطلق طالبان و برقرار گردیدن ریاست جمهوری استاد ربانی در ولایت بدخشان این ائتلاف، آخرین برگ خود را بازی کرد. و آن قبول قرارگاه در تاجکستان بود که روس ها اسلحه و لوژستیک جنگ را از طریق در اختیار گذاشتن میدان نظامی فرخار در ولایت کولاب به عهده گرفتند.
بعد از یازده سپتامبر، استاد ربانی تلاش های مزبوحانه ای برای ادامه حکومت خود بکار برد. و آن سفرش به دوشنبه هنگام بازدید پوتین رئیس جمهور روسیه به تاجکستان بود که التماس حقیرانه ای از روسیه برای حمایت از حکومت به اصطلاح قانونی خودش بود. که پوتین فقط همین قدر تمکین نشان داد که باید جامعه جهانی منافع روسیه را در تشکیل حکومت آینده در نظر بگیرد. و همان هم بود که در ترکیب حکومت موقت و انتقالی تحت رهبری کرزی بهترین سهم را شورای نظار در اختیار داشت که البته چندان باب طبع استاد ربانی نبود. ولی او دیگر کمتر به درد روس ها می خورد. از صحنه های بعدی این بازی های مبتکرانه یعنی ریاست استاد ربانی بر ولسی جرگه و شورای عالی صلح همه گی اطلاع دارند و از کم و کیف آن آگاه اند. اگر افتخار و قهرمانی در براه اندازی و تمدید جنگ داخلی که فقط منافع خارجی یعنی روسیه و ایران را تضمین می کرد، یعنی راه برون رفت کشور های آسیای میانه را از نفوذ روسیه سد می نمود و ایران نیز حریفی در صدور نفت و گاز نمی یافت و همة اینها به قیمت بربادی افغانستان تأمین می گردید این افتخار و قهرمانی به صورت انحصاری به استاد ربانی و قهرمان ملی احمد شاه مسعود تعلق دارد. و اگر چیز دیگری هست که اکثریت خاموش افغانستان خبر ندارند ما حاضریم از آن مطلع گردیم.Mehr anzeigen
۱۳۹۲ دی ۱۳, جمعه
ربانی رهبر مدبر مجاهدین
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر