۱۳۹۲ اسفند ۲۳, جمعه

تبصره برشعر سلیمان لایق

وست گرانقدر جناب انجینیر مسعود ؛ شعرهای ارایه شده ای جناب سلیمان لایق ٬ اتفاقا در مجلس از دوستان به اجندای بحث ما مبدل گردید ونظریات گونه گونی را برانگیخت . پنداشت من بر ان بود که ٬ منی ابجد خوان هرگز قادر نیستم که بر شخصیت وشعر جناب لایق رازکشایی وخط و نشان بکشم . اما می پندارم اوقیانوس شخصیت و شعر جناب شان پهناور است ٫ ودایم جازبه شخصیت فرهنگی ٬ ادبی ٬ لایق بر کیش سیاسی اش تفوق داشته وکشتی سیاسی او را فرهنگ وشعر سکانداری کرده است ٬ شعر لایق که در قالب های گونه گون سروده شده اند سلیس ٬ روان بوده پندار های دل انگیز شاعرانه را باز تاب میدهند گویی او کلید شعرش را در اختیار مخاطب قرار میدهد تا مخاطب به اندیشه های وی در شعرش دست یابد . در شعر های لایق صنایع و اداب سخنوری < اندیشه ٬احساس ٬ تخیل٬ واهنگ > و ژرفایی اندیشه های روشنگرانه و میهن دوستانه که موجی از احساس انسانی بر می انگیزد ٬ پندارهای عرفانی ٬فلسفی٬ و دل انگیز شاعرانه تجلی ویژه ای یافته اند ٬ از همین رو شاید بتوان او را همپایی شعرای نامدار چون خوشحال ختک ٬ صاحب الدین ختک ٬ هوتک بابا ٬ فرخی یزدی ٬لاهوتی٬ برشمرد . سروده های شورانگیز ٬ حماسی و میهنی جناب لایق بهر دو زبان ٬ پشتو و دری واندیشه های روشنگرانه او ٬ او را از رنگ تعلق پذیری به قوم ٬زبان وجدال گروهی مستقل گردانده است . میتوان گفت که در مجموع سروده هایش صدای نسلی است که در قرن حاضر بر دژ عقب گرایی وایدیو لوژی جنگ افرین ان شهیمانه تاختند و حماسه های ماند گاری انساندوستی و روشنگری بجا گذاشتند. چنیین خصلت ها به او وبه شعرش ویژگی بخشیده او را به جامعه و مردمش نزدیک تر کرده است. جازبه سخن لایق تنها نتیجه عمق تفکر عرفانی ٬وزیبایی سحر انگیز کلامش نیست ٬ بلکه طرز بر خورد جناب لایق به مسایل زنده گی دیدگاه نقاد و جانبدارانه و عشق ورزی او به محنت کشان٬ تهی دستان ٬درد کشان وعصیان او علیه ستم واستبداد ٬شعر و کیشش را در خشنده گی خاصی بخشیده است ٬ او هرگز در شعرش ثنا خوانی مداهی ودر ویزه گی پیشه نکرده ٬ به دنیایی رجاله ها ٬ فرومایه ها و جاهلان بیداد گر سقوط نکرد . او با مشعل شعرش به جدال تاریکی ها ٬ عقب کرایی ٬تحجر وتوحش شتافته است .جناب لایق در حیات سیاسی وفرهنگی اش مانند دیگر رجال رهبری حزب دموکراتیک خلق < حزب وطن> سربلند وبا گنج بی پایان قناعت ونام نیکو وثواب زیسته است . دراین باره کلام مولانای بلخ مصداق بارزی دارد که گفته است .< دوچیز حاصل عمر است نام نیک وثواب ـ وزاین دو در گذری کل من علیها فان > . فردوسی حماسه سرای نامبردار در کلامش گفته است . ( نمیرم پس از این که من ، که تخم سخن پراگنده ام . ) این کلام فردوسی در حق جناب لایق پیوند رخشنده ای را تداعی میگند ٬ او تخم سخن پراگنده است در هیکل شعر وسروده هایش زنده ای جاوید است . دستش بی قلم وبی قدر مباد . با درود . سید ع ق 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر