نویسنده و هنرمند و امدار میراث های فرهنگی و تاریخی :
جنگ های کابل بحیث «یکی از ثمرات جهاد افغانی» و تداوم فاجعه بار آن تا امروز، هم دلیل گستردگی قتل وکشتار انسانها، ویرانی و نهادینه گرداندن زهر خشونت های قومی و زبانی و عصبیت های مذهبی و هم به دلیل ضربت سهمگین آن سرقت، غارت دارائی های ملی، سرقت آثار و گنجینه های تاریخی موزیم ها، آرشیف ها که پشت تاریخ را شکسته است، حادثهء پر اهمیت تاریخی محسوب میشود .
در حال حاضر سیمای افغانستان با تداوم جهاد؟ بوسیله طالب ها و سرکوب جهاد توسط «ناتو» که مصیبت اصلی آنرا مردم شکیبا و مستمند افغان بدوش می کشند، وضع اسفناکی را باز تاب میدهد. افغانستان از حرکت به سمت اسلام مترقی که در دهه های پیشین آغاز کرده بود، بازمانده در سراشیب سقوط بسوی بنیادگرائی، میدان بازی متهمان به جنایات بشری، باطلاق فساد (سیاسی و اداری) فقر، بیکاری، تریاک، ترور رها گردیده است.
از یکسو دولت فعلی باتبلیغ رسانه ئی و منبری خشونتی بنام جهاد؟ مدرسه سازی های مذهبی ( 9) الگوی پاکستان که ( در دهه هشتاد بمنظور تربیت و پرورش ارواح خبیثه در کالبد جهاد گران به فعالیت آغاز کرد) و اکنون تنور جهادالقاعده و طالبان را گرم می سازد – مخدوش کردن اذهان با الصاق عناوین و القاب اعزازی که متهمان به جنایات جنگی و حقوق بشری . و سارقان ثروت های ملی را به قهرمانان، دودمان سلطنت را با تطهیر تبهکاری ها بحیث ناجیان ملت جا زده است، بااین حال گفته ( جان کایدل ) در ذهن تداعی میشود( باورکردن دروغی که انسان صد بار شنیده آسان تر از حقیقت است که یکبار نشنیده است ). و از سوی دیگر تشجیع شورشگری بنام جهاد فی السبیل الله؟ بوسیله طالب ها نه تنها به پیدایش یک نسل نو جهادی با اندیشه های افراطی، شهادت طلبی و تکفیر گرائی، باعث تداوم آشوب ها، جنگ و جهاد؟ گردیده، بلکه محیط زیست فکری، تحول طلبی ژرف اندیشی را به شلاق کشیده است. این ها در زمرهء چالش های اند که رشد تند روی مذهبی، جهادیسم،و تروریسم متشکلهء آنرا زیر ریش قشون ناتو و سیمای فاجعهء که افغانستان بطور جلوگری ناپذیر بسوی آن می لغزد هشدار میدهد.
با این حال جامعه در محاصرهء شبکه تنیده از تبلیغات افراطی و دروغ قرار گرفته، جعل حقایق سراسر مباحث تاریخی را پوشانده است. در رسانه های حکومتی، و جهادی خارج از چهار چوب های معیاری، شعاری، تشجیع جنگ سالاران و تقدیس خشونتی که جهاد؟ خوانده میشود. جای برای بیان و نشاندادن واقعیت های تاریخی نیم قرن اخیر از جمله جنگ های کابل، کشتار، ویرانی و مصایب و سرقت های بوقوع پیوسته در آن وجود دارد.
بقوم نوام چامسکی، حکومت (وظیفه کودن سازی عمومی را بدوش گرفته است). تمام تلاش ها بر این است که جنایات وتراژیدی های گذشته، استادانه پاک سازی شود تا فهم آن برای آینده گان دشوار گردد.
همزمان بیان و به تصویر کشیدن واقعیت های تاریخ، نورتا با ندن بر حقایق مکتوم از جمله جنگ های سه ونیم دهه گذشته «جنگهای کابل»، تأثیرات فاجعه باریکه جنگ ها و جهاد، بر جوانب مختلف زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و شخصی مردم بجا گذاشته ، به اصلی ترین بحث های انتقادی در ادبیات ما تبدیل نگردیده، درد ها، رنج ها و جنایات انجام شده در حق مردم فریاد زده نشده است . آنچه که منتشر گردیده، نگاه انتقادی به جنگ و جنکسالاری، و خشونتی که تا بحال جهاد؟ عنوان میشود، در آن جایگاهی چندانی ندارد.
رویداد ها در جنگ جهانی اول و دوم، جنگ های داخلی هسپانیه، جنگ ویتنام در آثار نویسندگان چون – تولستوی شلوخوف، مارگریت دوراس، گرهام گرین، فدریکو گاریسا لورکا، - گونترگراس و همینگوی،دستمایه تولید آثار برجسته در ادبیات جهان شده است . دلیل توفیق این آثار نگاه انتقادی به جنگ و پی آمد های آن بوده است .
فاجعهء سکوت و تاخیر در روشن کردن حقایق، رشد بنیادگرائی، جهاد؟ و ترور متشکلهء آن که « ناتو فرایند جهانی شدن آنرا در آغاز سال های 1980 میلادی با ایجاد تنظیم های مجاهدین افغان و سازمان القاعده موجب شده بود، واینک باورق خوردن دفتر ایام، و تکامل، زنجیره ئی جهاد و ورود آن به قرن بیست ویکم ( ناتو خود در لجن زاء آن گیر افتاده است ) از سوی آگاهان بويژه نظامیان فرهیخته آن برهه که یا شاهد صحنهء بوده و یا سکان مدیریت و مبارزه را در تقابل بابنیاد گرائی و القاعده بدست داشتند. کار های شاخصی که روشنگر تلخ ترین وقایع آن دوران (جهاد و پی آمد های فاجعه بار آن) و مدافعهء شهیمانه، تاکتیک ها و ستراتژی های نظامی و ستودنی یک نسل ترقیخواه علیه آن ناگفته های زیادی باقی مانده و باعث فرصت سوزی های جبران ناپذیر تاریخی و فرهنگی گردیده است. من این سکوت و از دست دادن زمان را چون فصل سیاه زندگی سیاسی و فرهنگی بر خود نمی بخشم.
فقدان تفکر منسجم و ستراتژیک، نبود اتحادیه های پژوهشی و تحقیقی، پرداختن به مسایل روزمره مطبوعاتی، جزمگرایی ایدئو لوژیک یا فرو رفتن زیر چرخ خود خواهی های گروهی و دعوا های ایدئو لوژیک و نو ستالژیک غرق گردیدن درقشون نام های انتزاعی، کرنش با جنگ سالاران تبهکار، یورش بردوستان، تلالوی پهنهء پژوهش را فرانگرفته و انرژی سرشاری به نفع بازگوی حقایق، خاطرات وتفکرات به مصرف نرسیده است.
در عصر پرشتاب کنونی که فرصت ها بسرعت باد از دست می رود، زندگی بی وقفه سقوط میکند فاجعهء سکوت و فراموشی باعث گم گشتگی بسیاری از وقایع عبرت آموز تاریخ برای نسل امروز فردا گردیده است.
این قلم درمقام و فضیلتی نیست که بکسی موعظه و ارشاد صادر کند، اما شایان ذکر است که هنوزفرصت ها برای سپردن دینی که تاریخ بردوش شاهدان صحنه های مبارزات میدانی علیه بنیاد گرائی. جهادیسم و پیشآهنگ القاعده آن گذاشته هیچگاهی از حافظه تاریخی فراموش نگردیده. در خاطره ها نفس می کشد، خلق آثار و بیان هوشمندانه خاطرات وچشم دیده ها از دوره های جنگ های عظمت طلبی که با استفاده ابزاری از دین جهاد خوانده میشود وپی مدهای فاجعه بار آن تا امروز یکی از وظایف روشنفکران، فعالان سیاسی، فرهنگی، اجتماعی است . این مسئله به تطهیراوراق تاریخ که امروزه انباشته از جعلیات و اکاذیب است مساعدت رسانده، راه تکرار و تداوم فاجعه و جهاد عظمت طلبی را که به خطر جهانی تبدیل گردیده، تا حدی زیادی مسدود مینماید ، هر که تاریخ خود را منتقدانه باز خوانی نکند دیگران تاریخش را ویرانگرانه باز خواهند نوشت . ذهن من شیفتهء کلام حضرت بیدل است که میفرماید :
چشم بند غفلت هستی تماشا کردنی است _____ دهر شور محشر است و پنبه درگوشیم ما .
درجهان گفته میشود ادبیات بازوی تفکر جامعه است، نویسندگان، هنرمندان وامدارمیراث های تاریخی و فرهنگی جامعه اند. بقول شیلر شاعر معروف المانی، نویسندگان و هنرمندان تربیت معنوی مردم را بدوش دارند. بنابر آن ادبیات امروزی بایستی در جادهء رسیدن به صلح، نجات جامعه از جنگ، بیان واقعیت ها و روشنگری و جلوگیری از رسوب اندیشه های جهادی،( که نطفهء آن از مقاربت نا مشروح عیسویت و اسلامیزم در اوایل دهه هشتاد میلادی به گیتی آمده بود ) سیر کند، شجاعت گفتن و به تصویر کشیدن هیکل واقعی تاریخ را کسب نماید، و افراد را به شناخت از خود و جامعه و ارزش های انسانی نزدیک کند.
جامعه جنگ زدهء ما به ادبیات راستین که حقیقت را از جعل، صادق را از سارق، روشنی را از تاریکی تفکیک کند ضرورت دارد. بقول فروید، هرچه در راه فرهنگ بگوشید بر علیه جنگ نیز کوشیده شده است .
ادبیات راستین و هنر ضد جنگ و جهاد عظمت طلبی سبب میشود که جنکسالاران که مسئول و مقصر قتل و کشتار، ویرانی و غارتگری ثروت های ملی اند به اسطوره و قهرمان تبدیل نشوند. ادبیات ضدجنگ در المان و اروپا از هیتلر و موسولینی چهره های افتخار آمیز نساخت. ناپلیون بخاطر جنگ های تجاوز کارانه اش محکوم گردید.
در ماتم از دست دادن گنجینه های تاریخی موزیم ها با این کلام قاصر چه میتوان گفت ؟ دو رخداد کم نظیر در عرصه فرهنگی یکی (سرقت ثروتهای ملی و موزیم ها، ویرانی موسسات فرهنگی بوسیله فرماندهان جنگ های کابل) و دیگری (حفاظت و صیانت دارائی های ملی، آثار و گنجینه های تاریخی و فرهنگی موزیم ها بوسیله دولت داکتر نجیب الله اوائل دهه هفتادم خورشیدی را بستر وقوع خود کرده است.
صدای این دو واقعه بی نظیر در شاهراه سده های آینده خواهد پیچید، و بعنوان جاوید ترین حقیقت ها برپیکر تاریخ و فرهنگ کشور باقی خواهد ماند .عدم پیگیری بازیابی هفتاد فیصد آثار تاریخی بسرقت رفته، که رقم حدود هفتاد هزاری را نشان میدهد، و عدم به بازپرسی کشانیدن متهمان (فرماندهان جنگ های کابل) به سرقت موزیم ها خود گناه کلانی است بامکافات.
سرقت آثار و گنجینه های تاریخی و فرهنگی موزیم ها و آرشیف ملی افغانستان مصداق بارز جنایت و خیانت نیازمند تعریف و اجراأت ويژه در چهارچوب جنایت علیه بشریت است .
سید ع قدوس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر