!
دود اگر بالا نشيند کسر شان شعله نيست
مایه اصل و نصب در گردش دوران زر است
قط...ره قطره خون چکد تیری که صاحب جوهر است
من لباس فقر پوشم که بی درد سر است
آستین هر چند کوتاه است چینش کمتر است
دود اگر بالا نشيند کسر شان شعله نيست
جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است
کاکل از بالا بلندی رتبه ای پيدا نکرد
زلف از افتادگی لايق مشک و عنبر است
شست و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند
پس چرا انگشت کوچک لايق انگشتر است
آهن و فولاد از یک کوره می آیند برون
آن يکی شمشير گردد ديگری نعل خر است
نا کسی گر از کسی بالا نشيند عيب نيست
رویه دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است
کره اسب از نجابت در تعاقب می رود
کره خر از خريت پيش پيش مادر است
سعديا عيب خودت گو مگو عيب دگران
هر که گويد عيب خود او از همه بالا تر است
مایه اصل و نصب در گردش دوران زر است
قط...ره قطره خون چکد تیری که صاحب جوهر است
من لباس فقر پوشم که بی درد سر است
آستین هر چند کوتاه است چینش کمتر است
دود اگر بالا نشيند کسر شان شعله نيست
جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است
کاکل از بالا بلندی رتبه ای پيدا نکرد
زلف از افتادگی لايق مشک و عنبر است
شست و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند
پس چرا انگشت کوچک لايق انگشتر است
آهن و فولاد از یک کوره می آیند برون
آن يکی شمشير گردد ديگری نعل خر است
نا کسی گر از کسی بالا نشيند عيب نيست
رویه دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است
کره اسب از نجابت در تعاقب می رود
کره خر از خريت پيش پيش مادر است
سعديا عيب خودت گو مگو عيب دگران
هر که گويد عيب خود او از همه بالا تر است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر