2 ساعت ·
با عمومی به اشتراک گذاشته شده
5 مه 2019 ·
با عمومی به اشتراک گذاشته شده
-- پاره های از ٬ کتاب جنگهای کابل « جنگهای داخلی »
*****************************************
شورش اسیران طالبان در قلعه جنگی :
پنج قوس ۱۳۸۰ «۲۶ نوامبر ۲۰۰۱ »
××××××××××××××××××××
قلعه جنگی دهدادی بلخ در پنجم ماه قوس سال ۱۳۸۰ خ یک روز سرد پاییزی ٬ واقعه ء خونبار و کم نظیری را در تاریخش شاهد بوده است . اسیران طالبان حدود پنجهزار تن ٬ منبعث از شدت بمباردمانها ی آمریکا٬ وتلفات ٬ در کندز به ایتلاف شمال تسلیم شده بودند در کانتینر های اهنی بگونه تضیق شده در هر کانتینر تا دوصد نفر بار گیری شده از کندز به قلعه جنگی دهدادی بلخ منتقل میگردند.
حوالی عصر انروز کاروانی سحر شده ای از موتر های باربری که در کانتینر های مقفل که بجای امتعه بازرگانی اسیران رژیم طالبان بار گیری شده بود در حالی به قلعه جنگی میرسند که سرخی غروب روی دیوارهای قلعه رنگ می باخت ٬ و افراد سیا و گارد ویژه امریکایی و جنگجویان ملیشه یی محیط پیرامون قلعه را٬بشدت در محافظت قرار داده ٬ و سکوت مبهمی برفضا حاکم بود ه است .
وقتی دروازهء های ۲۷ کانتینر باز میشود هوا ی انباشته از تعفن٬ عرق ٬ گندیدگی فضا را احاطه میکند ٬ اسیران را فقدان هوای کافی ٬ تشنگی و گرسنگی ٬و تنگنا که یکی را بر شانه دیگری با تضیق٬ نشانده بودند ٬در صورتهای واسوخته زیر نقش جوانی و چشمها شبه شعله ی آتشی روبه خاموشی که بزحمت باز و بسته میشد ٬ اسیران را بحالت احتضار در آورده بود . سکوت سهمگینی در قلعه همچو غبار مرگ مسلط گردیده و دهدادی در عقب حصار های بلند قلعه جنگی پنهان گردیده و از کسی صدایی بر نمیخواست ٬ آمریکایی ها غرق در نخوت و غرور نفرت انگیزی از دیدن سیمای های دهشت زده وترسناک٬ طالبان٬ به هراس افتاده بودند اما برای ملیشه ها که در کوران جنگها روز گار سپری نمو ده بودند چنین وضعی یک حالت عادی تلقی میگردید .
در میدان وسطی قلعه دو دشمن خونی یکی طالبان در جایگاه مغلوب و دیگری آمریکایی ها در مقام پیروز که « ایتلاف شمال ٬ طالبان تسلیم شده را دست بسته تسلیم آنها نموده بود ٬ اسیران را در قطار های طولانی٬ صف کشیده بودند با تبختر و تفرعن مورد استنطاق قرار داده بودند ٬و اسیرانیکه دشمن شان را پشیزی اهمیت نمی دادند بسختی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حتی با خنجر عضلات پاها ٬زبان و ریش هایشان را می شگافتند اما اسیر حرفی نمیزد و خاموش و انتقاجویانه شرار ه پر نفرت نگاها یش را بروی امریکایها پرتاب میکرد .
این نخستین استنطاق آمریکایی ها ٬خون جهادی های جوان طالبان را که اکثراً با رؤیاهای استشهادی از مدرسههای دینی ماورای سرحد بنام جهاد ؟ سلاح بر داشته بودند بجوش آورده و مرگ را بر اهانتها و شکنجه های آمریکایی ها که گویا شهادت نصیب میکند پذیرفته بودند .
فردای آن شورش گسترده ای قلعه جنگی را به تلاطم در می آورد اسیران که از محیط قلعه شماری اسلحه بدست آورده بودند در اولین فرصت یک افسر CIA بنام « مایک اسپن » و شماری محافظان قلعه را به قتل میرسانند ٬ عبدالرشید دوستم برای سرکوب شورس حدود هفتصد تن« ۱ » از ملیشه های خود را به قلعه جنگی می آورد ٬ از یکسو شدت بمباردمانهای آمریکایی ها از هوا و از سوی دیگر آتش ها و رگبارها ی ملیشه ها از زمین قلعه را به محشر انفجار ها و کشتارها مبدل میگرداند٬ علی الرغم بمباردمانها و اتشباریها و تلفات وارده ی آن ٬ عامل گرسنگی و تشنگی نیز در شکست اسیران نقش میآفریند ٬ با انهم شورش مدت شش روز به درازا میکشد و در نهایت اسیران سرکوب میشوند .
د ر این شورش ۲۳۰ تن از اسیران طالبان و یک تعداد ملیشه های دوستم نیز کشته میشوند ٬ یکی از زنده مانده های این حادثه «جان واکر لینخ » طالب آمریکایی بود که با پنهان گردیدن در زیر زمینی قلعه ٬ ازمرگ نجات یافته بود .
جریان فشرده ی تسلیم گردیدن طالبان را در کندز ٬ شورش در قلعه جنگی و انتقال طالبان به شبرغان و در نهایت قتل عام حدود پنجهزار طالبان در دشت لیلی را از قلم « جیمی دوران »٬ نویسنده و فلم ساز ٬ کارمند سابق بی بی سی» که این جریانات را در پی تحقیق شش ماهه در مزار شریف در یک فلم مستندی تحت عنوان « کشتار دستهجمعی در مزار شریف » به تصویر کشیده است و در مقر پارلمان اروپا قبلاً به نمایش در آمده است ٬ میخوانیم : بدنبال میآید :
******************
پاورقی – احمد رشید در کتاب هرج و مرج ٬صفحه ۱۰۵

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر