۱۴۰۱ اسفند ۵, جمعه

ا لفبای در مورد شادروان محمد هاشم واسوخت .

« اشنایی با فرهنگی و سیاست مداری که دانشمند بود»
در اوضاع فرهنگی، سده سیزدهم خورشیدی وجود محمد هاشم واسوخت درکشور یکی از عطیه های افریدگار بود ، میلاد اش در سال ۱۳۰۳ در ناحیه چته شهر فیض اباد بدخشان که پدرش رحیم شاه خان یکی از رجال بر جسته وطنی بود صورت پذیرفته و دوره ي تحصیلات را دردارالمعلیمین کابل به پایان رسانده است . تا جاییکه بیاد می اورم که او بحیث یکی از پیشکسوتان ترویج روشنگری ، عمری در معارف و فرهنگ کشور و بدخشان بحیث مدیر مکتب متوسطه ء مخفی بعد ها« لیسه کوکچه »‌ که این نگارنده نیز کسوت شاگردی ایشان را داشت و سپس مدیر معارف ولایت تخار خدمت کرد ه است .
خدمات شایسته و اگانهء او در معارف از یکسو و از سوی دیگر او منادی رنج ها و زبان ارزوها و امید های مردم و یک انسان عادل در این جهان نا عادلانه بود از همین رو مردم حقشناس بدخشان او را در یک انتخابات شفاف در سال ۱۳۴۴ خ بحیث سناتور در مجلس سنای کشور انتخاب نموده بودند . از انجاییکه او دو پایهء دموکراسی یکی پلورالیسم و دیگری سکولاریسم را مورد توجه داشت بحیث منشی ان مجلس بر گزیده شده بود .
خدمات صادقانه واسوخت در دوره مجلس سنا به انگیزه های مبدل گردید که مردم قدرشناس بدخشان یکبار دیگر وی را در سال ۱۳۴۸خ به بحیث نماینده خود در شورای ملی « پارلمان » انتخاب نمایند .
دیدگاه تمدنی یکی از ویژه گی های تفکر واسوخت بود که او را از اقران و اعوانش متفاوت میکرد ،-فرهنگ و سیاست دو وجه زندگی او را تشکیل داده بود دارای مشی خدمتگذاری برای مردم بود و از چهره های منحصر به فرد فرهنگی و سخنوری توانا بود گاهی برای بیان افکارش زبان شعر و استعاره را نیز بکار میگرفت .
« باری درسال ۱۳۴۸خ در مجلس اخذ رای اعتماد صدر اعظم وقت گفته بود « بدخشان بر بستر گنج عظیم غنوده است طلا لعل و لاجورد بدخشان زینت بخش سیما و شمایل لعبتان دربار پادشاهی است ، اما مردم بدخشان بشدت فقیر و محروم نگهداشته شده از تمدن معاصر بکلی بی بهره اند از شما میخواهم به اندازهء گنج بدخشان به انکشاف بدخشان رجحان بخشید»
فقید واسوخت بعد از انکه جنرال داود در سال ۱۳۵۲ خ دراثر یک کودتای خانواده گی قدرت را بدست گرفت و قانون اساسی و پارلمان را لغو و بر یک کشور بی قانون حکمروایی خود کامه اش را استمرار بخشید ، خانه نشین گردید. وسپس بعد از سال ۱۳۵۷ خ او مدتی بحیث مستوفی ولایت بدخشان و سپس مدیر سیلوی مرکز کار کرد و بنابر ناساز گاری با حکومت ، کناره گیری کرد و به بدخشان بازگشت و در ناحیه چته فیض اباد ملکیت پدری سکنا بر گزید.
گفته می شود ، « تکامل نوشداروی خود را در کاسه سر شهیدان می نوشد » و مغز متفکر ترین انسانها را گلولهء نادان ترین ادم ها می شگافد ، واسوخت دردهه پنجاهم که کشور عرصه رویداد های اتشین اشوب جهادی گرایی گردید ه بود ، در ۲۸ ماه دلو سال ۱۳۵۸ خ یک گروه از جهادی های منفورو مغضوب بمنزلش در ناحیه چته فیض اباد هجوم اورده او را در برابر چشمان خانواده اش اسیر گرفته به منطقهء « ارگو » برده و سه روز بعد بجرم روشنگری و خدمتگذاری ، در قریه غوزک دره ارگوی بدخشان به رگبار گلوله ها بسته تیر باران نمودند .
فقید واسوخت جزنامدارترین هایست که باعث فخر تاریخ کشور و بدخشان است با ور دارم اگر نقشی بر منهج تاریخ فرهنگ وخدمتگذاری بر چهره روز گار باقی بماند با نام شهید واسوخت همراه خواهد بود .
سخن کوتاه نماییم و بر روح پر فتوح ان مرد وارسته دانشکده تجربه وفرهنگ درود بفرستیم و روح ان مرد روشنگر و پارسا را انوشه بخواهیم . یادش گرامی
- در عکس پایین فقید واسوخت با ریس سنا شاد روان عبدالهای پریشان و در عکس دیگر در صدر مجلس با هیت همراهان در سفر به تهران و ملاقات با وکلای ایران
یکی از سروده های زنده یاد واسوخت را در زیر می اوریم :
*****************************************************
بلبل ازشام وسحر نوحه گر کوی تو بود - دل ما غالیه سا همدم کیسوی تو بود .
نرود تا به حشر زیادم هرکز - لطف بیسابقه دوش زپهلوی تو بود .
سنبل و نسترن و لاله وصد برگ گلاب -جمله حسرت زده ء نرگس جادوی توبود .
صبر کو تاب کجا، ناله به کیوان برخاست -چه قیامت که در ان طرهءکیسوی تو بود .
بستن و کشتن خونریزی و بیداد گری- رسم وایین فنا چشم جفا جوی تو بود .
گر صبا عطر فشان کرد دماغ من وتو -معبرش زلف خم افتاده به زانوی تو بود .
گرچه واسوخت ندارد طبع شعر سرا -چه کند دل سوداپرور ان کوی تو بود .
All reactions:
Guldoust Sangarkhail، Abdullhai Nazhat و ۶۳ نفر
۵۴ نظر
۹ اشتراک‌گذاری
پسند
نظر دادن
اشتراک‌گذاری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر