خاطرهء دوم-
از دگروال اسد الله رشیدی:
« جناب رشیدی طی سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۲ خ در فرقه ۱۴ غزنی بحیث قوماندان تولی ، کندک و لوا ی ۶۵ ایفای خدمت نموده است »
داستان ملا کاکا فرمانده حرکت انقلاب اسلامی مربوط مولوی نبی محمدی و کشتار هشتصد اسیر توسط اره :
سال ۱۳۵۸ خ هم بنابر تراکم رویداد ها و هم بنابر شدت حملات جهادی ها که به ابزار دو همسایهء شارلاتان پاکستان و ایران با هزینه پردازی امریکا و غرب ، تبدیل گردیده بودند یکی از پر اشوب ترین سالها در تاریخ افغانستان محسوب میگردد .
انچه را که ما شاهدش بودیم ، راه گیری و تحت کنترول در اوردن شاهراها بعنوان یک رکن استرا تیژی جهادی به یکی از پر منفعت ترین اسلوب جهاد مجاهدین مبدل گردیده بود .
گروهای جهادی رهزن در مسیر شاهرا ها بالای وسایط باربری موترها ، بس ها و کاروانهای اکمالاتی حمله نموده دست به چور چپاول زده پول و زیورات راکیبین را سرقت نموده و وسایط را حریق می نمودند ، افراد نظامی را تیر باران و اشخاص مورد نظر بشمول خانم ها و بچه های جوان را گروگانگیری نموده با خود به کوها برده و معمولا مورد تجاوز قرار داده سپس انها را جریمه نقدی می نمودند تا جریمه پر داخته نمی شد ازاد نمی گردیدند .
یکی از این دهکده های که در انروز ها به محل تجمع رهزنان جهادی که بگونه مداوم شاهراه غزنی ، قندهار را مورد حمله قرار داده موجب قتل و کشتار و گروگانگیری میگردیدند قریه ء کلانی موسوم به « ملا نوح » بود که در بیست کیلو متری سمت غرب مرکز غزنی ، ودر جوار سه کیلومتری شاهراه عقب تپه ها موقعیت داشت واز مربوطات ولسوالی قره باغ بود فرمانده جهادی حاکم بر ان شخصی به اسم ملا کاکا مربوط حزب اسلامی حکمتیار بود .
قرارگاه بمن وظیفه سپرد ه بود که بالای دهکدهء ملا نوح عملیات را اجرا و انجا را از لوث گروه ملا کاکا تطهیر نموده تلاش صورت گیرد تا فرمانده ملا کاکا و افراد قرارگاه وی را اسیر گرفته و به چنگال قانون سپاریده شود .
از انجاییکه برای ما در دوران مبارزه با باند های تبهکار جهادی روشن گردیده بود که محرمیت حرکات محاربوی چانس توفیق را گسترش میدهد اینرو ما در مرحله احضارات محاربوی برای فریب دشمن از طرفند های تاکتیکی استفاده برده و شایع کردیم که قطعه ما بسمت کابل سفربر شده انجا وظیفه جدیدی اخذ میکند . همزمان بگونه محرمانه با قوماندانان تولی ها و بلوک ها وضعیت را در بالای خریطه تثبیت نموده و هر یک را بوظایف شان در قریه ملا نوح مستحضر نموده بودیم .
ماه حوت سال ۱۳۵۸خ هنوز مناطق غزنی و تپه زار ها پوشیده از برف بود و شیار های برف از گریبان دره ها سر برکشیده ، زمهریر زمستانی شلاق وار بر سر و روی سربازان که بالای وسایط ارکاب شده بودند می کوبید . قطار رفتار ما حوالی ساعت هفت صبح به منطقه زیارت ملا نوح که در جوار شاهراه موقعیت دارد رسیده بود و دو تولی بسرعت مانور نموده قریه ملا نوح را تحت محاصره قرار داد ه و متباقی داخل قریه گردیده به تصفیه و تلاشی مبا درت ورزیده بودیم .
- دراین اثنا سرباز متر صد ما از بام زرهپوش مشاهده کرد که شخصی از بلندی سمت شمالی تپه بسوی ما در حال دوش بوده طلب کمک می کند و قتی نزد ما رسید درحالیکه از انگشت قطع شده دیروزی او توسط مجاهدین ملا کا کا هنوز خون جاری بود و جا بجا نقش زمین گردیده بیهوش شد . سپس حدود نیم ساعت بعد بنابر کمک های افراد صحیه ما بهوش امده و خود را معرفی کرده گفت :
من تورن خانگل افسر لوژستیک فرقه ۱۷ هرات هستم یک ماه قبل رخصت گرفته خانه رفته بودم ، شش روز قبل در مسیر شاهرا مجاهدین ملاکاکا مرا از موتر پایین نموده با لت و کوب در یک مغاره محبوس نمودند ، من انواع مجازات مانند جان لچ در برف خوابیدن ، سوزاندن کف پا ، اویزان کردن از خصیه ها ، و کلک بریدن را تجربه کرده دو روز قبل امر اعدام مرا برایم ابلاغ نمودند شب به بهانه اسهال و معده دردی چند بار توالت رفتم ، منظورم ان بود که از انجا بشکلی فرار نمایم و محافظان از عقب بر من شلیک نمایند تا به اسانی کشته شوم . در غیر ان اسیران را بحال زنده از کمر « اره » می نمودند و پارچه پارچه در یک گودال عمیق پرتاب می نمودند تا خوراک مور مگس وحیوانات موزی گردد .
افراد ما بزودی سه نفر از مجاهدین ملا کا کا را دستگیر نموده و بعد از استنطاق انها محل اقامت ملا کاکا مشخص گردیده ، و ما بسرعت یک بلوک را برای بازداشت وی توظیف نمودیم به مجرد پیشرفت زرهپوش ها دشمن دانسته بود که هدف بازداشت ملا کاکا و قرار گاه وی است از اینرو برای جلوگیری از پیشرفت و تقرب سربازان ما اتشباری ها را اغاز نموده و زیر چتر اتش ها دست به فرار زده بودند با انهم بزودی زرهپوش های ما محل را محاصره نموده ، افراد پیاده ما بالای خانهء که قرارگاه ملا کاکا بود هجوم برده اما جز دونفر زخمی همه فرار نموده بودند .
اتفافا یکی از زخمی ها سارنوال جبهه به اسم « ملا غندی » بود. ادمی بد طلعتی با موهای ژولیده و مجعد که با هیچ تمهیدی نمی خوابید ریش انبوه و پهن بوی سیمای وحشتناکی بخشیده بود .
او یک چانته را که در جوف ان یک کتابچه قطور که شهرت قربانیان که در ان اسم ولد وظیفه ، محل سکونت و نوع مجازات انجام شده درج بود بعنوان سند افتخار امیزی جهادی با خود حمل میکرد .
انواع مجازات درج شده در کتابچه عبارت بودند از « اره کردن انسان زنده از قسمت کمر ـ تیرباران ، سربریدن ، قطع نمودن تدریجی اعضای بدن ، سنگسار کردن ، اخته کردن ، مباشرت و همخوابگی با زنان » که جمعا تعداد قربانیان درج شده در کتابچه به « هشتصدو یک نفر« 801 » نفر » بالغ گردیده بود .
ملا غندی سارنوال اقرار کرد که ملا کاکا بمجردیکه قوای شما از سرک عمومی بسوی قریه ملا نوح مانور کرد خبر رسان ها برایش اطلاع دادند که قوای دولتی بسمت قریه درحرکت است در ان لحظه با کسی از طریق مخابره صحبت کرد بما گفت شما شدیدا مقاومت کنید من میروم تا برای شما افراد کمکی مجاهدین را بیاورم خورچین پر از پول را بر پشت اسپ انداحته سوارشد و فرار کرد . در مورد قربانیان گفت که همه به امر ملا کاکا اعدام گردیده که من شهرت انها و نوع مجازات را که ملا کاکا مشخص می نمود در کتابچه درج نموده ام .
به پاسخ یک سوال قوماندان بلوک ما که در سمچ بالا ان دختر و پسر محبوس ایا زن و شوهر اند او در حالیکه بنابر خشکی گلو اب میخواست ، گفت در ان سمچ یک دختر جوان و یک پسر جوان شانزده ساله که قندها ری اند مادرو پدر انها همین جا کشته شده اند بعنوان حرم سرای مورد استفاده اند و ملا کاکا شب ها را با انها سپری می نماید .
وقتی کتابچه را ورق میزدم چشمم به مجازات سر بریده ها افتاد ، در میان صفحه اسم جگرن تاج محمد که با من در حربی پوهنتون همدرس بود او از قلعه وکیل خواجه رواش بود و با خانواده اش از قندهار بسوی کابل در سفر بوده است او را مجاهدین ملا کاکا دستگیر نموده بجرم افسر بودن سرش را در برابر چشمان خانواده اش بریده بودند . متباقی اشخاص اکثرا از کمر در حالیکه زنده بودند اره شده و یا در مجازات وحشتناک دیگر اعضای بدن شان به تدریج در ظرف چند ساعت قطع شده بودند ، .« روح انهمه شهدای معصوم شاد »
با مشاهده فهرست مقتولین و شنیدن این همه جنایات گسترده جهادی از زبان سارنوال ملا غندی ، مات و مبهوت مانده بودم . یک بار احساساتم غلیان کرد خواستم به افرادم هدایت دهم که به او هشتصد و یک گلوله شلیک کنند تا او تقاص اش را بپردازد ، اما مسولیت های انسانی و باور های فکری برحذرم داشت بر عکس به افراد صحیه کندک امر دادم تلاش کنند که این هیولای خونریز ملا غندی که یکی از نقش افرینان در کشتار انسانهای بیگناه بوده است زنده بماند تا این جنایات وحشتناک و بی نظیرش را در رسانه ها بیان کند . تا مردم به عملکرد های جهادی پی ببرند اما بنابر خونریزی زیاد ناشی از اصابت پارچهء هاوان ساعتی بعد هم انجا مردار گردید .
ادامه دارد سوم -
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر