۱۴۰۲ دی ۱۷, یکشنبه

 

کی یف تسلیم خواهد شد



نوشته فرانک براون
منتشر شده در تارنمای آلمانی صلح با روسیه!
ترجمه میرفخرایی

در تمام مدت می‌شد حدس زد. حداقل کسانی که در کانال‌های اینترنتی فعالیت می‌کنند و اطلاعات خود را از آنجا می‌گیرند. حتی کسانی که تا امروز با «جنگ تهاجمی روسیه» یا فراموشی تاریخ مشابهی سرگرم شده‌اند. حتی کسانی که آنقدر احمق بودند که تحویل سلاح‌های ناتو به کی‌یف را به عنوان یک عمل بشردوستانه تفسیر کنند و در غیر این صورت سرشان را در زیر ماسه فرو کردند.
بله، حتی بسیاری درک نادرست کامل از واقعیت‌ها به پیروزی نظامی اوکراین در ناتو باور داشتند و در این میان تمام کثافت تبلیغات رسانه‌های دولتی را بلعیدند.

حالا کسی نباید بایستد و مانند بسیاری از آلمانی‌ها پس از فاشیسم هیتلر، ناله کند که این را نمی‌دانسته است: این جنگ اوکراین و محیط ژئوپلیتیکی آن با یک شکست استراتژیک دیگر از آنچه به اصطلاح «ارزش‌های غرب آزاد» نامیده می‌شود، کیفیت جدیدی را تجربه می‌کند. نیروهای نظامی به رهبری نازی در سراسر اوکراین محاصره و کشته می‌شوند، زیرا آنها از سال ۲۰۱۴ به دستور و تأمین مالی کامل ناتو بر جمعیت روسی در شرق سابق اوکراین حمله کرده و برای اروپا چیزی جز احیای نازیسم را آغاز نکرده‌اند. آنها اکنون به ویژه از فوریه ۲۰۲۲ به بعد نابودی خود را می‌گیرند.

نازی‌زدایی، غیرنظامی‌سازی، محافظت از جمعیت روسی – این اهداف سیاسی در فوریه ۲۰۲۲ نامیده می‌شدند و هنوز هم نامیده می‌شوند. روسیه در بهترین مسیر برای رسیدن به اهدافی است که رئیس‌جمهورش پوتین در آن فوریه فرموله کرد.

برای غرب ارسال تسلیحات کشنده و منابع مالی برای جنگ اوکراین تمام شده است. به ویژه غرب اروپا به دلیل خودخواهی خود در این درگیری نیز از نظر اقتصادی دچار مشکل شده است. در نتیجه، این غرب، در خودستایی بیش از حد خود و درک ناقص از توانمندی و روحیه میهن‌پرستانه در فدراسیون روسیه، وجود دولت اوکراین به عنوان یک پست پیشروی خود را در معرض خطر قرار داده است.
از چند هفته پیش این روند آغاز شده است. ثروتمندان کی‌یف، کارکنان آنها، اعضای خانواده‌هایشان، و مقامات و نظامیان ارشد و میانی، با پرداخت رشوه‌های کلان، برای «سفرهای خارجی» اقدام می‌کنند. همه آنها، چه کسانی که رفته‌اند و چه کسانی که قرار است بروند، با پاسپورت‌های آمریکایی یا مدارک مشابه بریتانیایی یا اسرائیلی و با کارت‌های اعتباری متعدد به حساب‌های پر از پول، به دنبال راهی برای فرار از آینده تاریک خود هستند. این افراد به سادگی در حال فرار هستند، با شباهت‌های قوی به فرار مقامات نازی آلمان در آغاز سال ۱۹۴۵.

سناریوی پایانی. این سناریو که در ابتدا توسط نویسندگان آن به عنوان تقسیم روسیه در نظر گرفته شده بود، اکنون به یک شکست استراتژیک دیگر برای غرب تبدیل خواهد شد…

در کی‌یف، صحنه‌های تبادل اطلاعات و حذف یکدیگر به سرعت فعال می‌شوند. افزایش تعداد تیراندازی‌ها در خیابان‌ها و میادین کی‌یف را نمی‌توان به گونه‌ای دیگر تفسیر کرد. انتقام‌جویی‌های کوچک و بزرگ گروه‌های قدرتمند کی‌یف در حال اجرا هستند: کسانی که به قاچاق اعضای بدن مشغول هستند در برابر کسانی که می‌خواهند نظامیان معلول خود را در اینجا یا در سوئیس جای دهند. البته کسانی هم هستند که به تجارت پرسود کودکان یتیم یا زنان خیابانی به اروپای غربی یا فراتر از آن روی آورده‌اند، و همچنین منتفع‌کنندگان از تجارت تسلیحات می‌خواهند مازاد خود را قبل از خشک شدن منابع پربار ناتو به سرعت به فروش برسانند. به‌طور خلاصه، طبقه حاکم فاسد اوکراین به تدریج در حال فرار است.

جنبه‌های نظامی پس از شکست آشکارا ساختگی عملیات تهاجمی اوکراین، مدت‌هاست که به عنوان لاف‌زنی شناسایی شده‌اند. نظامیان فدراسیون روسیه به کار خود با آرامش، هدفمندی، کارایی بی‌رحمانه و موفقیت ادامه می‌دهند. آنها همچنین از سوی اکثریت قریب به اتفاق مردم روسیه حمایت می‌شوند.

با این حال، اکنون که بیش از پانصد هزار سرباز کشته یا معلول شده‌اند، کی‌یف با کمبود نیروی نظامی مواجه است. آنها به دلیل کمبود نیروی انسانی، با تلاش‌های جدید برای بسیج نظامی غیرقانونی، خود بر روی تابوت خود یک مشت دیگر شن می‌ریزند.
رژیم نازی کی‌یف دیگر هیچ امکانی برای ایجاد بودجه دولتی ندارد. صندوق‌های بازنشستگی و حقوق کارمندان دولتی در حال حاضر در دسترس هستند و طلای دولتی به عنوان «فروخته شده» تلقی می‌شود. موج فرار از اوکراین به زودی افزایش خواهد یافت، نه در طول ماه‌ها، بلکه در طول هفته‌ها. دولت اوکراین، که به دستور ناتو و مسئول جنایات بی‌پایان است، در حال فروپاشی است.

فدراسیون روسیه از اقدام علیه ساختارهای قدرت خاص کی‌یف و نمایندگان آنها صرف نظر نخواهد کرد. در بسیاری از هزاران مورد، اتهامات و محکومیت‌های مشهور در دادگاه وجود خواهد داشت. در این مورد، درس‌های حاصل از محاکمات نورنبرگ از سال ۱۹۴۵ علیه رهبران نازی آلمان احتمالاً مورد توجه ویژه قرار خواهد گرفت. شرط چنین دادگاهی، یعنی سرکوب رژیم باندرای در کی‌یف، در زمان قابل پیش‌بینی برآورده خواهد شد .

آیا وضعیت وخیم کی‌یف در برلین ناشناخته است؟

سوال: چگونه همه اینها در آلمان پنهان ماند؟

پاسخ: پنهان نمانده است، اما سیاستمداران ارشد اینجا توسط احمق‌ها اداره می‌شوند و آنها در تلاش بوده‌اند تا از میان حجم اخبار ارائه‌شده، آنچه را که از نظر جهان‌بینی با آنها مطابقت ندارد، فیلتر کنند. علاوه بر این، آنها آلمانی‌ها را ممنوع کرده‌اند که از روسیه جانبداری کنند یا برای آن تبلیغ کنند.

البته تحولات کی‌یف در اینجا نیز به دقت زیر نظر گرفته شده‌اند و با توجه به نظرات منتشر شده، برخی سردرگمی‌ها ایجاد کرده‌اند. با این حال، تنها تعداد کمی از طرفداران اوکراین اشتباه خود را به صراحت می‌پذیرند، اکثریت همچنان به عنوان سخنوران بی‌فکر باقی می‌مانند. برخلاف احمقی که ذکر شد، کسانی که ناگهان به فکر افتاده‌اند فقط ساکت می‌مانند.

مسئولان سیاسی متوجه نشدند که کدام گزینه استراتژیک باید به طور خاص دنبال شود. به عنوان مثال، خانم مرکل، صدراعظم سابق، سال‌ها به عنوان «ضامن توافقات مینسک» بدون مزاحمت ظاهر شد و، همانطور که بعداً اعتراف کرد، به کمک اوکراین باندرایی در شتافت تا مسلح و آماده شود. در این مورد، او با سؤالات انتقادی از جناح خود مواجه نشد. اکنون او به عنوان کسی که احساس میکند به او توهین شده است، نمی خواهد دیگر از سیاست چیزی بشنود.
اما امروز باز هم بانو وزیر خارجه بئر بوک است که پرچمدار است. نه تنها به این دلیل که “اوکراین باید پیروز شود” را مانند یک مانترا تکرار می‌کند، در حالی که می‌داند که اوضاع در آنجا بسیار متفاوت است. او می‌خواهد بلافاصله ناتو و اتحادیه اروپا را ملزم کند که در صورت لزوم، جنگ اوکراین را با پرسنل ناتو خود انجام دهند، زیرا اوکراین به دلیل کمبود نیرو دیگر نمی‌تواند این کار را انجام دهد.

برخلاف کی‌یف، به نظر می‌رسد که در برلین هنوز این موضوع به طور کامل جا نیفتاده است که همین ناتو و سران آن در واشنگتن می‌خواهند این درگیری را بیشتر “منجمد کنند”. این درگیری باید با واگذاری برخی از مناطق این دولت سابق به فدراسیون روسیه، یعنی با بیشترین آسیب به طرف روسی، پایان یابد، اما سپس به نحوی فراموش شود و این حتی به عنوان موفقیت اصرار طرف اوکراینی مورد قدردانی قرار گیرد. اما وزیر امور خارجه با این رفتار خود متوجه این موضوع نمی‌شود (“به هیچ وجه منجمد نکنید!”) و در عوض به خط جنگ‌جویی خود کاملاً وفادار می‌ماند. او و دیگران به این ترتیب در تراژدی انسانی در اوکراین (“تا آخرین اوکراینی بجنگ!”) سهیم هستند.
با چنین رهبری، اوضاع برای جمهوری فدرال آلمان چندان خوب نیست. اگر فقط بئر بوک و سبزهای او وجود داشتند، باز هم اوضاع خیلی بد نبود. این افراد در سطح بین‌المللی به هر حال جدی گرفته نمی‌شوند و بیشتر به حاشیه رانده می‌شوند، دیگر دعوت نمی‌شوند یا کاملاً نادیده گرفته می‌شوند. اما سایر مقامات ارشد آلمانی نیز می‌خواهند وانمود کنند که توسعه اوکراین نباید سرانجام به طور واقع‌بینانه مورد توجه قرار گیرد. صدراعظم شولتس و معاون او هابک و وزیر جنگ پیستوریوس به پیروزی کی‌یف سوگند یاد می‌کنند. این امر نه ناشی از حماقت است، زیرا آنها می‌دانند که این اوکراین آنها جز ناامیدی چیزی برای ارائه ندارد. اما کناره‌گیری از جریان نظر غالب به معنای این است که آنها فوراً باید استعفا دهند.

اما مشکل ما خدمت بی‌خود این افراد به ناتو و کی‌یف است، بدون اینکه از جنگ واقعی علیه روسیه سخن بگوییم. اینها به طور کلی هزینه‌های مالی و اجتماعی زیادی را برای آلمان به همراه دارد که به ویژه به بودجه‌های اجتماعی، آموزشی، شهرداری‌ها و ایالت‌ها کمبود دارد. این راه را به سمت برخی از چشم‌اندازهای داخلی و اجتماعی نسبتاً مقرون‌به‌صرفه مسدود می‌کند. به جای آن، ما تحت سلطه صنعتی‌سازی و دگرگونی کربن و محدودیت شدید آزادی بیان در پی جنون روسوفوبیک و سینوفوبیک تحمیل‌شده هستیم.

این نوع “تحول”، همانطور که آنها می‌گویند، وضعیت اجتماعی آسیب‌پذیر بسیاری را تشدید می‌کند: خانه و کاشانه غیر قابل پرداخت شده و خانه های مناسب برای خانواده‌های کم درآمد وجود ندارد، هزینه‌های انرژی وحشتناک است، مشاغل کم‌درآمد یا حتی افزایش بیکاری گسترده شده و در نهایت کمک‌های میلیاردی سخاوتمندانه برای کی‌یف، یک چاه بی‌پایان است، و بسیاری از سوراخ‌های بزرگ در بودجه فدرال خود ساخته است.
با پایان غائله اوکراین، احتمالاً پایان نسلی از بازیگران سیاسی احزاب حاکم در آلمان نیز آغاز خواهد شد. و تنها اقلیتی از مسئولان فعلی از کابینه فدرال و کسانی که در دستگاه‌های حزبی بالاتر قرار دارند، در آینده به جز موسسات مشکوک جنگ‌افروز یا جاسوسی، شانس دیگری نخواهند داشت. با تمایلات روس‌هراسی خشمگین خود، حتی حاضرند در یک تشدید هسته‌ای نقش خود را ایفا کنند. نکته اسفبار این است که هیچ یک از آنها در دو سال گذشته مایل نبودند به عنوان میانجی دیپلماتیک عمل کنند! هیچ یک از آنها نمی خواستند سیاستی را دور از وابستگی به ایالات متحده دنبال کنند! این احمق های سیاسی آلمانی تقریباً در سرتاسر همه احزاب کشور موجودند.

چرا فدراسیون روسیه باید به ویژه به روی آنها در را باز کند؟ حداقل سیاست خارجی آلمان قطعاً باید دوباره اختراع شود و اتحادیه اروپا نیز مدت هاست که در دسترس است. این اتحادیه مدتی است که از نظر ژئوپلیتیک نادیده گرفته شده است و با توجه به کاهش شدید سرمایه اقتصادی خود و رهبری دست نشانده ایالات متحده خود، از آینده ای برخوردار نیست.

سیاست صلح آلمان – مدتهاست که فقط یک اشتباه است

بنابراین در سال آینده با ادامه تحولات در اوکراین باقی مانده، تغییر پرسنل و حتی انتخابات جدید رخ خواهد داد و این باید به طور منطقی با تغییر سیاست همراه باشد.

در واقع، این وضعیتی است که به طور مستقیم به ما یادآوری می کند که باید در مورد سیاست صلح در اروپا فکر کنیم و یک جنبش صلح را مجدداً پایه گذاری کنیم. اگر کارتل قدرت، از جمله مهمترین اتحادیه های کارفرمایان، به لحاظ مفهومی متناقض عمل کند، اگر پایه اقتصادی آن آسیب دیده بماند و به جز جنون قانونی روس‌هراسی، هیچ چیز دیگری به دست نیاورد، فضایی برای جایگزین های سیاسی باز می شود.

یک جنبش صلح نمی تواند به عنوان بازتاب بازندگان رمانتیک اجتماعی چپ، “محافظان آب و هوا” یا افرادی از نوع “بیدار و سرخ و سبز” یا حتی از رجعت طلبان راست افراطی یا پروپاگاندیست های ناتو دوباره متولد شود. باید به طور منطقی حول پروژه چندقطبی، به ویژه از جنب جهانی، با جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه به عنوان هسته، گروه بندی شود. در این راستا، ساختارهای طرفدار روسیه در این کشور نقش خود را ایفا خواهند کرد، اما باید هماهنگی بیشتری داشته باشند تا بتوان همچنان به طور موثر قدرت‌پراکنی رسمی دولت را زیر سوال برد. انتخابات مجلس محلی و اروپا در مارس و ژوئن برای این کار یک سکوی عالی ارائه می دهند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر