۱۴۰۲ بهمن ۱, یکشنبه

 

چرا روسیه و ایالات متحده در آستانه درگیری طولانی مدت قرار دارند



جنگ اوکراین تنها مرحله اول در درگیری جدید بین مسکو و واشنگتن است

نویسنده: آندری سوشنتسوف
ترجمه مجله هفته

روابط بین روسیه و ایالات متحده وارد مرحله ای طولانی تر شده است که می توان آن را «درگیری طولانی مدت» نامید. اگر تعامل بین مسکو و واشنگتن همچنان به عنوان فرآیند مرکزی زندگی بین المللی باقی می ماند، مانند آنچه در طول جنگ سرد اتفاق افتاد، می توان این مرحله جدید را موقتی در نظر گرفت. اما اکنون، درگیری بین مسکو و واشنگتن یکی از از درگیری ها دیگر جهان است. و مهمتر از آن، این درگیری در شرایطی رخ می دهد که تنها هر چند قرن یک بار اتفاق می افتد: دوره ای از بازتوزیع جهانی قدرت و پتانسیل منابع.

این فرآیند فقط تا حدی کشور ما و ایالات متحده را تحت تأثیر قرار می دهد. در عرض چند دهه، مرکز تولید و مصرف جهانی به طور قطع به آسیا منتقل خواهد شد و مرکز جاذبه اقتصادی جهانی در مرز هند و چین قرار خواهد گرفت. در این راستا، درگیری روسیه و ایالات متحده که مدت هاست وجود دارد، همچنان یکی از اصلی ترین گسل ها باقی خواهد ماند، اما مطمئناً تنها گسل نخواهد بود.

چرا به نظر من این درگیری طولانی خواهد شد؟ علیرغم مزایای قابل توجه منابع و موقعیت های قوی در زمینه های کلیدی، ایالات متحده در شرایطی قرار دارد که تعقیب کنندگان این کشور به سرعت در حال جبران عقب ماندگی خود هستند. واشنگتن با محیط بین المللی متراکم تری مواجه است که اقدام بی چون و چرای ایالات متحده را تا حدی دشوار می کند.

چهار قدرت ایالات متحده که استراتژی تهاجمی آنها را تقویت می کند عبارتند از: اول، قدرت نظامی آنها که هنوز پیشرفته است، دوم، سیستم مالی جهانی مرکزی آنها که زیرساخت تسویه حساب بین المللی و ارز قابل تبدیل را فراهم می کند، سوم، موقعیت قوی آنها در تعدادی از زمینه های فناوری و چهارم، سکو ایدئولوژیک و ارزشی آنها که همراه با سه بعد دیگر، یک «هرم اعتبار» برای استراتژی ایالات متحده در جهان تشکیل می دهد.

این هرم هم در دنیای اقتصاد و مالی و هم در سیاست خارجی وجود دارد. اعتماد توضیح دهنده رفتار غیرمنطقی برخی از کشورهای اروپایی است. آنها قادر به تجزیه و تحلیل متعادل پیامدهای تصمیمات خود، در بحران اوکراین، نیستند.
اکنون آنها مجبورند از خود بپرسند، همانطور که اشپیگل می پرسد: «چه می شد اگر ایالات متحده متحدان دائمی نداشت؟» غربی ها به منطق ایالات متحده اعتماد کردند، آنها پیشنهاد آمریکا را به معنای واقعی کلمه «خریدند». آنها باور کردند غرب به روسیه شکست سریعی خواهد داد، مقدار زیادی منابع اقتصادی را آزاد خواهد کرد و روابط خود را با مسکو بر اساس قاعده دیگری استوار میکند، که برای اتحادیه اروپا مطلوب تر، خواهد بود. تصور می شد که این یک استراتژی مؤثر خواهد بود.

ایالات متحده دارای یکی از پیشرفته ترین مدارس تفکر استراتژیک است – مدرسه کلاسیک اروپایی در نیمه اول قرن بیستم به اوج خود رسید. تحلیلگرانی مانند هان مورگانتائو، هنری کیسینجر و برخی دیگر از اروپایی تبار توانستند ایده های خود را به طور سیستماتیک ترسیم کنند و سپس آنها را در عمل سیاست خارجی ایالات متحده ادغام کنند. این پیوند زدن تفکر استراتژیک اروپایی با استراتژی دریایی کلاسیک آمریکایی میوه داد و به واشنگتن امکان داد تا اهداف خود را در نیمه دوم قرن بیستم محقق کند. اما امروز می توان مشاهده کرد که این مدرسه استراتژیک در حال تضعیف هستند: متفکران بی طرف و واقع بین در راس این مدرسه در اقلیت قرار دارند. آیا این نتیجه «توهم» پس از جنگ سرد، احساس اینکه این لحظه کوتاه مدت سلطه نظامی و سیاسی پایان ناپذیر خواهد بود؟

به نظر من، در پایان سال ۲۰۲۱، در مرحله حاد بحران اوکراین، ایالات متحده مرتکب اشتباه بزرگی شد که در نهایت به جای استراتژی موقعیتی، برای استراتژی متلاشی کردن روسیه تصمیم گرفت.

در طول تاریخ، دو استراتژی نظامی-سیاسی کلاسیک وجود داشته است: استراتژی درهم‌شکستن و استراتژی دفاعی. استراتژی درهم‌شکستن همیشه بر برتری‌های مادی، سیاسی و ایدئولوژیک قابل توجه، تصاحب ابتکار عمل و باور به شکست سریع دشمن استوار است. این ایده اسکندر کبیر بود که لشکرکشی خود را آغاز کرد: یک ارتش بسیار پیشرفته، مالکیت فناوری نظامی پیشرفته برای آن زمان، اصل فالانکس توسعه‌یافته توسط تباران و سپس توسط مقدونیه‌ای‌ها با واحدهای سواره‌نظام قوی. در طول کل لشکرکشی، آنها حتی یک شکست هم نخوردند. بزرگترین مانع برای مقدونیه‌ای‌ها مواجهه با مزدوران یونانی از آتن بود که از استراتژی دفاعی کلاسیک استفاده می‌کردند.

معنای چنین طرحی چیست؟ شما ابتکار عمل را رها کنید، اجازه میدهید طرف مقابل دست به عمل و ابتکار بزند و بر نیاز خود به بسیج و تمرکز منابع تکیه میکنید. از یک نبرد سرنوشت ساز تا زمانی که ممکن است اجتناب می شود و تنها زمانی می جنگید که شکست خوردن در آن غیرممکن باشد. از این توصیف می توان رفتار استراتژیک معمول روسیه را در زمان های مختلف جنگ مشاهده کرد.

ایالات متحده سعی کرد کشور ما را درهم‌شکست، اگرچه از منابع برتری برخوردار نبود و توانایی‌های خود و متحدانش را برای رسیدن به اهداف خود – یعنی روسیه را منزوی کند، اعتراضات داخلی را برانگیخت و حمایت از دولت را تضعیف کند، موانع بزرگی در خط مقدم ایجاد کند و کشور را در اسرع وقت شکست دهد. – اشتباه ارزیابی کرد. اکنون، تنش در حوزه نظامی وارد مرحله دیگری شده است و آمریکایی‌ها مجبورند به دنبال راهی برای خروج از این وضعیت باشند.

فرهنگ استراتژیک ایالات متحده با نزدیک شدن موقت به متحدان مشخص می‌شود، و انتظار می‌رود که هزینه‌های در اختیار گرفتن «دارایی اوکراین» در نهایت بیشتر از ارزش آنها برای آمریکایی‌ها باشد تا بتوانند از آن بهره‌مند شوند.

سند «جلوگیری از جنگ طولانی» که توسط مؤسسه RAND در ژانویه ۲۰۲۳ منتشر شد، در این زمینه بسیار آموزنده است. در آن صراحتاً بیان شده است که مزایای نسبی مالکیت تاسیسات اوکراین به طور کلی محقق شده است، در حالی که هزینه‌های نگهداری آن همچنان در حال افزایش است.

این بدان معنا نیست که ایالات متحده پس از پایان مشروط بحران اوکراین، از دنبال کردن استراتژی تهاجمی برای درهم‌شکستن کشور ما دست خواهد کشید. برای آنها، ما یک رقیب اصلی در سوال تعیین‌کننده قرن ۲۱ هستیم: آیا هژمونی آمریکایی ادامه خواهد یافت یا جهان به سمت یک سیستم چندقطبی متعادل‌تر حرکت خواهد کرد؟ و اگرچه تعداد کمی از ما انتظار داشتیم که در این فرآیند حل این سوال، در یک بحران نظامی قرار بگیریم، اما اکنون آن را تسریع می‌کند.

نمایشنامه «هژمونی یا چندقطبی بودن» در اوکراین حل نخواهد شد، زیرا نقاط تنش دیگری در آسیا، خاورمیانه، آفریقا و در نهایت در نیمکره غربی وجود خواهد داشت، جایی که روسیه و ایالات متحده در طرف مقابل قرار خواهند داشت.

تنش ما با آمریکایی‌ها هنوز مدت زیادی ادامه خواهد داشت، حتی اگر وقفه‌هایی وجود داشته باشد که ایالات متحده از آنها برای بحث در مورد موضوعات مورد علاقه مشترک استفاده خواهد کرد. از تجربیات جنگ سرد می‌دانیم که مسئولیت مشترکی برای بقای بشریت داریم و من خطرات تشدید هسته‌ای در تنش را نسبتاً کم می‌دانم. وظیفه روسیه ایجاد شبکه‌ای از روابط با کشورهای هم‌فکر خواهد بود که ممکن است برخی از آنها نیز از غرب باشند. استراتژی ایالات متحده این است که نقاط استراتژیک خودمختاری را به زور از بین ببرد، که واشنگتن در مرحله اول بحران اوکراین در غرب اروپا موفق به انجام آن شد، اما این یکی از آخرین موفقیت‌های او در این زمینه بود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر