۱۴۰۳ بهمن ۲۱, یکشنبه

 

Afghanistan Lovërs 

نورعبد رحمان جامی که بود؟ ... ( قسمت اول )

جامی در كودكی به همراه پدر خود به شهر هرات كه آن زمان جزو بزرگترین مراكز علوم اسلامی بود، رفت و علوم متداوله از قبیل دینی، ادبیات، تاریخ و . . . را فرا گرفت. جامی پس از سفرهای بسیار خود تا پایان عمر در هرات ماند. در این زمان زنده گی او رنگ و بوی فرهنگی – اجتماعی داشت و به تدریس در مدرسه گوهرشاد بیگم و رسیده گی به مسائل خانقاه ‌ها و حل و فصل مشكلات مردم مشغول بود. همچنین بسیاری از آثارش را در این زمان نوشت. جامی آموزش‌های ابتدایی چون مقدمات صرف و نحو عربی و خواندن قرآن را در كودكی در جام گذراند. خانواده جامی تا پیش از سیزده سالگی او در جام زنده گی می‌ كردند و حدود هشتصد و سی قمری به شهر هرات رفتند. كوچیدن به هرات نخستین سفر جامی است. پس از ورود به هرات درس و تحصیل خود را در مدرسه بازار خوش آغاز كرد. جامی در آموختن علوم استعداد و ذهن بسیار آماده ‌ای داشته است. جامی پس از تحصیل در هرات، برای فراگیری بیشتر علوم، راهی سمرقند شد و در آنجا در محضر قاضی ‌زاده رومی، كه از دانشمندان رصد خانه الغ بیگ بود، علومی چون نجوم و هیئت را آموخت.
نورالدین عبدالرحمن جامی ( ۸۱۷- ۸۹۸ ه. ق ) از استادان نظم نثر پارسی دری در قرن نهم هجری به شمار می رود و در شعر و عرصة عرفان نیز صاحب تالیفات و آثار معروف و گرانباری است: یکی از القاب وی؛ خاتم الشعرا؛ است اشعار جامی را متاثر از سعدی: حافظ و نظامی دانسته اند او در اشعارش به موضوعاتی چون آزادگی: شرافت انسانی و مردم زحمتکش پرداخته است. خود نیز به اختیار زنده گی ساده و بی تکلف معروف می باشد. آثاری نیز در ادبیات و عرفان از عربی به پارسی ترجمه نموده و شمار تالیفاتش رابیش از صد اثر برشمرده اند.
خاطرات کودکی: کانون زنده گی اولیه پدران جامی در قریه ی در هرات بوده است. احمد چون به حد رشد و بلوغ می رسد فتاوی محل را به او رجوع می کنند و پس از آنکه برای خود عائله تشکیل میدهد به جانب هرات عزیمت می کند: در روز ۲۲ شعبان ۸۱۷ هجری احمد صاحب فرزندی می شود که در غیبتش عمادالدین نام گذاری می کنند. مسافرت احمد پنج سال طول می کشد و در مراجعت همین که چشمش به دیدار پسر روشن می شود اورا ؛ نورالدین؛ می خواند و در باز گشت به هرات پسر همسفر پدر می گردد. خانواده جامی تا موقعی که در ولایت جام بودند بنام ؛ دشتی ؛ خوانده می شدند ولی پس از اینکه در شهرهرات رحل اقامت می افکنند: نورالدین ملقب به عبدالرحمن می شود و خود به جامی تخلص می کند و به همین نام شهرت می یابد. عبدالرحمن تا پیش از ۱۴ سالگی در جام نزد پدر آموزش دیده و از او صرف و نحو عربی را آموخت.
اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی: جامی در پیرانه سری از محبوبیتی عام برخوردار بود و از هرات شبه قاره هند و آسیای صغیر –ب ه او توجه بسیار می شد. نقدینه هایی که از سوی ملک التجارمحمود گاوان از هند و از سوی سلطان بایزید عثماانی از استانبول به دست جامی می رسید: اورا در ایام سالخورد ه گی و کهولت دست گیر بود.
تحصیلات رسمی و حرفه ای عبدالرحمن نوجوان اولین سفر خود را به همراه پدر به هرات انجام دادو در مدرسه نظامیه آنجا اقامت گزید هرات در آن سالها پایتخت هنر و ذوق و ادب خراسان و یکی از شهرهای پر رفت و آمد آن سامان بود. سلطان حسین بایقرا و وزیرش امیر علیشیر نوائی در آن شهر به تشویق و حمایت هنر مندان و صاحبان ذوق سرکرم بودند. جامی فنون ادبی و دانشهای شرعی و دینی را در آن شهر فرا گرفت و پس از آن به حکمت روی آورد. چندی بعد به سمرقند رفت و در آنجا مدتی به کسب دانش پرداخت. در همین دوره تحصیل به قوت حافظه و توانائی در بحث و استدلال شهرت یافت. در باز گشت به هرات به تصوف روی آورد و در خدمت سعدالدین کاشغری به طریقت نقشبندی در آمد. جامی آنچنان صاحب مرتبة معنوی گردید که سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوائی به دوستی بااو افتخار می کردند.
استادان و مربیان مولانا جنید اصولی ( در مدرسه نظامیه هرات): خواجه علی سمرقندی (در مدرسه نظامیه هرات): مولانا شهاب الدین جاجرمی قاضی زادةرومی (در سمرقند) مولانا سعدالدین کاشغری میر سید شریف جرجانی و خواجه عبیدالله احراردر ادوار مختلف نقش استاد و مربی جامی را بر عهده داشتند. لیکن جامی بیش از همه به پدر خود ارادت داشته و او را استاد واقعی خود می داند. هیچیک را در ذما حق استادی ثابت نیست و ما بحقیقت شاگرد پدر خودیم که زبان از وی آموختیم. ؛ همسر و فرزندان جامی پس از باز گشت از سمرقند به هرات در خدمت سعدالدین کاشغری به تلمذ پرداخت که این آشنایی سبب شد تا خواجة کلان پسر سعدالدین کاشغری: دختر خود را ازدواج وی در آورد. جامی در میانسالی – شاید در پنجاه سالگی – ازدواج کرده و با یک زن زیسته است. نتیجة این ازدواج چهار فرزند بود که فرزندان اول دوم و چهارم او در خوردسالی در گذشتند. فرزند دوم وی صفی الدین محمد نام داشت و یکسال بیشتر نزیست و پدر در مرگ او مرثیه ای سرود. پس از مرگ صفی الدین محمد در سال ۸۸۲ ه. ق / سومین فرزند جامی به دنیا آمد و پدر او را ضیاء الدین یوسف نامید که برای پدر ماند و پدر برای تربیت او آثاری چون بهارستان و الفوائد الضیائیه را نوشت. در سال ۸۹۱ ه. ق / چهارمین فرزند جامی به دنیا آمد که او را ظهیرالدین عیسی نامید، اما این فرزند نیز همانند فرزندان اول و دوم وی پس از چند هفته درگذشته است. دوره نبوغ فکری جامی از چهل سالگی به بعد بود. زیرا عمده تالیفات و آثار منظوم و منثورش در زمان سلطان حسین بایقرا و بر حسب تشویق شاگرد عالی مقامش: امیر نظام الدین علیشیرنوائی در بین سالهای ۸۷۴ تا ۸۸۹ ه. ق / صورت گرفته است. زمان و علت فوت: جامی پس از هشتاد سال زنده گی در روز پنجشنبه ۱۸ محرم سال ۸۹۸ ه. ق / در وقت اذان صبح در هرات چشم جهان بینش را بست. و جنازه او را در مقبره استادش- سعدالدین کاشغری که در شمال غربی هرات واقع و معروف به ؛ تخت مزار ؛ است به خاک سپردند. مشاغل و سمتهای مورد تصدی: توجه به امور لنگر خانة نورا – که مبتنی بر رسیدگی به امور خانقاه و خانقاهیان بود – تدریس در مدرسة گوهر شاد بیگم: و نیز رسیدگی به شکایات و مشکلات مردم از جمله اموری بود که در دهة ۸۸۸-۸۹۸ ه. ق به آن می پرداخت.
شاگردان: دولتشاه سمرقندی – خواندمیر – سلطان حسین بایقرا – سام میرزای صفوی – علی بن حسین کاشف سبزواری، رضی الدین عبدالغفور لاری، امیر نظام الدین علیشر نوائی نظام الدین باخرزی، متخلص به نظامی در دوره های مختلف زنده گانی جامی از شاگردان وی به شمار می روند. آرا و گرایشهای خاص: جامی متکی بر اصول عقاید متکلمین اشاعره و فقهای شافعیه بوده و از طریق تصوف و عرفان منتسب به متصوفة نقشبندیة ماوراء النهر و خراسان است. جامی نصیحت گری بردل دوستان را چون دم صبح برای بوستان می داند. پند های او به سه گروه تقسیم می شود:
۱- اندرز به پادشاهان
۲- اندرز به پسرش- ضیاء الدین یوسف
۳- پندهای عالی او.
جامی قدر و قیمت امسان را به هنر و برتری سیرت می داند. وی در بسیاری از نوشته هایش اهمیت بزرگ علم و دتنش راچون کلید معرفت عرفانی قید نموده و علم را تاج سر هنرها: قفل گشای همة در ها: نظام دهندة عالم و شرف آدمی می داند و مردم را به پرداختن علم و دانش هدایت می کند. به نظر جامی: ادب و دانش و هنر برتای انسان از ضروری ترین صفتها است و آموزش آنها به فرزندان درجوانی لاز م است. جامی کتاب را چون یار غمگسار و استاد بی منت ستایش نموده و آنرا انیس کنج تنهایی و فروغ صبح دانایی دانسته است. او حکم قضا وقدر را تغییر نا پذیر می داند. جهان بینی و نظر یةدانش او: ایده آلیستی بوده و محدودیتهای صنفی: طبقاتی و عصر میانگی نیز به تنگ نظری او سبب شده اند. جامی اهالی عصرش را از یک نظر به دو گروه خاص و عام قسمت می کرد. خواص مردم تحصیل کرده در روزگار او از سیرتی سار گار برخوردار نبوده و بلکه پر از اندیشه های متناقض و متضاد بوده اند. جامی که در مثنوی، قصیده، غزل، ترکیب، ترجیع، قطعه، رباعی، مدیحه، مرثیه، منقبت، نعت سر آمد بوده است، از سنت فلسفه ستیزی و عقل گریزی دفاع نموده است.
چگونگی عرضه آثار: امیر علیشیر نوائی کتاب، خمسه المتحیرین، را بزبان ترکی جغتایی، بعد از مرگ جامی نگاشت و در آ نایتاد خود را در مقام شامخی تمجید نموده است. فخرالدین علی کاشفی چهل سال پس از وفات جامی در کتابی که بنام، لطائف الطوائف، تالیف نمود، از استاد جام حکایاتی نوشته است. رضی الدین عبدالغور لاری: شاگردجامی: توضیحاتی بر اشارات مشکل نفحات الا نس نوشت که به نام حاشیة نفحات الانس شهرت یافت. سپس لاری چون نفحات را فاقد شرح حال استادش می دید – رساله ای در پی حاشیة نفحات پرداخت به نام تکملةنفحات: که متضمن احوال، اقوال و آثار جامی از کودکی تا ۸۹۸ ه. ق است. مقامات جامی توسط نظام الدین عبدالواسع با خرزی، متخلص به نظامی تالیف گشت که شاگرد جامی بوده و این اثر را دربار ةوی نوشته است. فخرالدین علی بن حسین واعظ کاشفی دراثر دیگر خود بنام، رشحات عین الحیات، از جامی به حیث عارف نقشبندی سخن رانده است.
در مجالس العشاق تالیف امیر کمال الدین حسین گازرگاهی، نیز به احوال و سخنان عاشقانه جامی اشاره شده است. منبع دیگر بدایع الوقایع اثر زین الدین محمود واصفی است که دربارة جامی و همچنین استقبال ازبکان و اهالی ماوراءالنهر از آثار جامی گزارش دقیقی اراءه نموده است. در تحفة سامی تالیف سام میرزای صفوی نیز ترجمه حالی دقیق و مستند به تکمله لاری از جامی عرضه شده و گزیدای از اشعار او آمده است
ممکن است تصویر ‏‏۱ نفر‏ و ‏متنی که می گوید ‏شیر علی امیر امیرعلی_شیرن نوایی‏‏‏ باشد
همه واکنش‌ها:
شما، Afghanistan Lovërs و ۱ نفر دیگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر