۱۴۰۴ آذر ۲۰, پنجشنبه

اعتصاب گاران در پرتگال

 


اعتصاب سراسری پرتگال را فلج کرد: زورآزمایی اتحادیه‌های کارگری با دولت بر سر اصلاحات نئولیبرالی بازار کار

اعتصاب سراسری روز پنجشنبه بخش‌های گسترده‌ای از پرتغال را مختل کرد و به نخستین اقدام هماهنگ در این سطح طی دوازده سال گذشته تبدیل شد. بسیاری از کارگران نتوانستند به محل کار خود برسند و بسیاری دیگر نیز از رفتن سر باز زدند. این اعتصاب در اعتراض به اصلاحات گستردهٔ بازار کار صورت گرفت که دولت راست‌لیبرال لوئیس مونتینیو قصد دارد با قاطعیت آن را به اجرا بگذارد.

به نوشته ی روزنامهٔ اسپانیایی ال‌پایس، اثرات اعتصاب در بخش‌هایی چون حمل‌ونقل، آموزش، بهداشت، ادارات دولتی، جمع‌آوری زباله و صنایع بزرگ ــ از جمله خودروسازی «آتوئوروپا» ــ کاملاً محسوس بود. شرکت هواپیمایی TAP بیش از ۲۲۰ پرواز را لغو کرد و در سراسر کشور، حتی در شهرهای کوچک، تجمعات و راهپیمایی‌هایی برگزار شد. رادیوی عمومی «آنتنا ۱» گزارش داد که در اغلب بیمارستان‌ها جراحی‌های غیراضطراری به تعویق افتاده است.

فراخوان اعتصاب را دو اتحادیهٔ اصلی کشور، (CGTP ) Confederação Geral dos Trabalhadores Portugueses با گرایش کمونیستی و (União Geral de Trabalhadores) UGT با گرایش سوسیال‌دموکرات، در اقدامی کم‌سابقه و مشترک صادر کردند. این دو نهاد از «بزرگ‌ترین حملات علیه کارگران» سخن گفتند و اصلاحات را ضربه‌ای مستقیم به حقوق شغلی و اجتماعی دانستند. تیاگو اولیویرا، دبیرکل CGTP، در تجمع روز شنبهٔ لیسبون اعلام کرد که دولت اقلیت مونتینیو قصد دارد «مزیت‌های تازه‌ای برای شرکت‌ها بر دوش کم‌درآمدها» فراهم کند. کاتارینا مارتینز از بلوک اسکوئِردا از «حمله مستقیم به همه نسل‌ها» صحبت کرد و حزب کمونیست (PCP) آن را «جنگ علیه طبقه کارگر» نامید.

این یکی از جدی‌ترین حملات به حقوق کارگران از زمان ترویکا، در پس‌زمینه شتاب عمومی اصلاحات نئولیبرالی است. اینطور نیست که زندگی کارگران تحت دولت حزب سوسیالیست بهبود یافته باشد: این حزب تمام اصلاحات ساختاری اعمال شده توسط صندوق بین‌المللی پول را حفظ کرده و تاکنون با حمایت اتحادیه کارگری مرکزی خود، UGT، هر تلاشی برای اعتصاب گسترده را خنثی کرده بود.

هستهٔ اصلی نارضایتی‌ها به طرح قانونی «Trabalho XXI» [موسوم به کار قرن ۲۱] بازمی‌گردد که در ژوئیه تصویب شد و بیش از ۱۰۰ تغییر در قانون کار را شامل می‌شود. این تغییرات شامل کاهش حمایت‌های قانونی در برابر اخراج، تسهیل برون‌سپاری، افزایش امکان انعطاف‌پذیری ساعات کار تا دو ساعت اضافه‌کاری روزانه در قالب «حساب زمانی»، و محدودسازی برخی حقوق اجتماعی مانند حمایت از والدین و محدود کردن زمان درخواست ساعات کاری شناور برای زنان شیرده است. همچنین برخی مواد، به‌گفتهٔ اتحادیه‌ها، حق اعتصاب را نیز محدود می‌کند.

دولت مونتینیو، که با همکاری ائتلاف راست‌محافظه‌کار AD و حزب کوچک‌تر CDS-PP اداره می‌شود، می‌گوید هدف این اصلاحات «تطبیق قانون کار با نیازهای اقتصادی کنونی» است. مونتینیو در واکنش به اعتصاب پرسید: «چرا اعتصاب سراسری؟ معترضان چه چیزی می‌خواهند؟» در حالی که اتحادیه‌ها افزایش ۱۵ درصدی دستمزدها را برای جبران کاهش قدرت خرید در سال‌های تورمی مطالبه می‌کنند.

اعتراض‌ها تنها به دولت محدود نشد. حزب سوسیالیست (PS) نیز پس از پرهیز از مخالفت با بودجهٔ دولت ــ اقدامی که راه را برای جلوگیری از افزایش معنادار دستمزدها باز کرد ــ اکنون خود به منتقد اصلاحات تبدیل شده است. ژوزه لوئیس کارنیرو، دبیرکل PS، از «ابعاد گستردهٔ» این اصلاحات و پیامدهایی همچون «اخراج‌های بی‌دلیل»، «بی‌ثبات‌سازی نسل جوان» و «غیرجرم‌انگاری کار سیاه» انتقاد کرد. این موضع‌گیری در شرایطی است که PS در سال‌های اکثریت مطلق خود میان ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴ به مسیر نئولیبرالی متمایل شده بود و همین موضوع به تضعیف موقعیت انتخاباتی‌اش انجامید.

در سطح سیاسی، مونتینیو که ائتلاف اقلیت را بدون اکثریت روشن پارلمانی رهبری می‌کند، اکنون برای پیشبرد اصلاحات بیش از گذشته به حمایت حزب راست افراطی چِگا وابسته شده است؛ حزبی که پس از انتخابات اخیر با ۱۸ درصد آرا به سومین نیروی پارلمان بدل شده است. حتی خود این حزب نیز تا حدی منتقد برخی مواد اصلاحات بوده است.

اعتصاب روز پنجشنبه، با مشارکت اتحادیه‌های کوچک‌تر از جمله اتحادیهٔ استادان دانشگاه، امدادگران، کارکنان بیمه، کارمندان بانک‌ها و فدراسیون ۴۵ اتحادیهٔ بخش خدمات عمومی، گستردگی بیشتری یافت. با توجه به اعتصاب بزرگ اکتبر و حضور نزدیک به ۱۰۰ هزار تظاهرکننده در لیسبون، انتظار اختلال‌های شدید در عملکرد بخش‌های گوناگون اقتصاد کشور پیش‌بینی شده بود.

پرتغال که تا پیش از استعفای آنتونیو کوستا ــ بر اساس یک رسوایی فساد که بعداً مشخص شد حاصل اشتباه هویتی بوده است ــ یکی از معدود دولت‌های سوسیال‌دموکرات در اروپا را داشت، اکنون صحنهٔ تقابل شدید میان دولت راست‌لیبرال و گستره‌ای وسیع از نیروهای کارگری و اجتماعی است. اعتصاب سراسری جدید نشان می‌دهد اختلاف بر سر مسیر آیندهٔ بازار کار این کشور وارد مرحله‌ای تعیین‌کننده شده است

۱۴۰۴ آذر ۱۸, سه‌شنبه

هویت ملی پذیرش بجای انکار

 

هویت ملی، پذیرش به جای انکار
نویسنده؛ محمد محق
در پاییز سال 2010 در دوره اول کار دیپلماتیکم در قاهره، نمایشگاه بین‌المللی کتاب قاهره برگزار شد. دوست فقیدم مرحوم داکتر عبد‌الرئوف هری، روحش شاد، که در آن زمان دانشجوی دکتورا بود، به من اطلاع داد که دکتور جابر عصفور، نویسنده و روشنفکر صاحب‌نام مصری و وزیر اسبق فرهنگ آن کشور، در محل نمایشگاه سخنرانی دارد، و خواست که اگر علاقه داشته باشم با هم به سخنرانی‌اش برویم. در آن سخنرانی، دکتور عصفور به ترسیم عناصر تشکیل‌دهنده هویت مصر پرداخت و گفت که فرعونیت، عربیت، اسلامیت و مدرنیته عناصر عمده هویت مصری هستند. برای من چنین بیان روشنی در باره عناصر تشکیل دهنده هویت ملی یک کشور تازگی داشت و آموزنده بود، به ویژه این‌که در فرهنگ ما کلمه فرعون همیشه با بار منفی به کار می‌رفت، و در مصر به یکی از ادوار مهم تاریخی اشاره داشت که دوره‌ای درخشان از تمدن باستانی آن کشور را به نمایش می‌گذاشت. در دوره دوم ماموریتم، در سال 2018، همه سفرای مقیم قاهره، به اشتراک در کنفرانسی بین‌المللی در شرم الشیخ دعوت شدند که برای پنج هزار مهمان، و عمدتا از جوانان کشورهای مختلف برگزار می‌شد. یکی از جلوه‌های جذاب این کنفرانس برای من این بود که در ویدیوهای کوتاه اما پر درخششی که در حضور رئیس جمهور و مقام‌های عالی‌رتبه و مهمانان خارجی و داخلی به نمایش در آمد ترسیم هویت مصری بود به گونه‌ای که گذشته را از ادوار تمدنی کهن تا امروز به هم پیوند می‌زد. در این ویدیوها هیچ بخش از عناصر عمده تاریخ و تمدن این کشور انکار نمی‌شد، بلکه مصر فرعونی، مصر هلنیستی/یونانی، مصر رومی، مصر مسیحی، مصر اسلامی، مصر عربی، مصر افریقایی، و مصر دوران مدرن در ترکیبی همساز تلفیق و معرفی می‌شد. من با تامل در آن تصاویر به این می‌اندیشیدم که چگونه مصر توانسته است از شکاف‌های قبیله‌ای و حتی دینی و مذهبی عبور کند و هویت واحد ملی بیافریند، و آرزو کردم که کاش در سرزمین ما نیز چنین رویکردی در پیش گرفته می‌شد و ما شاهد اینهمه نزاع نمی‌بودیم. تجربه‌ای که از مصر حکایت کردم در بسیاری از کشورهای جهان با موفقیت به انجام رسیده و حاصل دلنشینی داشته است، و این نشان می‌دهد که غلبه بر شکاف‌های تباری و مذهبی و خلق هویتی همبسته از ساکنان یک سرزمین به هیچ صورت ناممکن نیست، به شرطی که اراده، درایت و بینشی وسیع وجود داشته باشد.
اگر بخواهیم در افغانستان هویت ملی مورد قبول همگان شکل بگیرد و این هویت شیرازه پیوند شهروندان باشد، شرط اساسی آن این است که پایه کار را بر پذیرش بگذاریم نه انکار. پذیرش مورد نظر این جا دو سطح عمودی و افقی دارد. در سطح عمودی، یعنی تاریخ کشور خود را از پنج قرن اخیر یا از چهاده قرن تاریخ اسلام آغاز نکنیم، بلکه از روزگار شکل‌گیری مدنیت و فرهنگ اجتماعی در این خطه بیاغازیم. ما باید نشان بدهیم و بپذیریم که روزی این سرزمین مهد دیانت زرتشتی، هندویی، بودایی، میترایی و مانوی بوده و سپس به دین اسلام روی آورده و تا به عصر حاضر رسیده است. اگر در جامعه ما چنین درکی از تاریخ وجود می‌داشت مجسمه‌های بودا انفجار داده نمی‌شد، آثار باستانی ما به آسانی به بازارهای سیاه کشورهای دیگر به تاراج نمی‌رفت و نشانه‌های مدنیت چندین هزار ساله با خاک یکسان نمی‌گردید. کشورهای دیگر با زنده نگه داشتن گذشته تاریخی خود و حفظ پیوند خویش با آن، نه تنها ملیون‌ها جهان‌گرد و بازدیدکننده را از سراسر جهان به کشور خود علاقه‌مند می‌سازند، بلکه نسبت خود را با گذشته تعریف می‌کنند. در محیط ما، گروه‌های بدوی و فاقد درک تمدنی تاریخ را محو می‌کنند و می خواهند با سلیقه‌های خام و ابلهانه خود بر آوار آن تاریخ بسازند.
پذیرش در سطح افقی یعنی به رسمیت شناختن همه شهروندان کشور با هر تعلق تباری، زبانی، مذهبی، دینی و فکری. افغانستان مانند بسیاری از کشورها از اقوام، تبارها و مذاهب و اعتقادات مختلف تشکیل شده است، و این چیزی کاملا طبیعی است. برای شکل دادن به هویت واحد ملی باید بحث اکثریت و اقلیت برای همیشه پایان پیدا کند و چنین چیزی هیچ گونه امتیاز برای کسی به بار نیاورد. هر کسی که متعلق به این سرزمین است، چه اجدادش از هزاران سال قبل در این‌جا زیسته باشند، و چه در ادوار بعدی در این خاک متوطن شده باشند، همه جایگاه مساوی و یکسان دارند و هیچ کس بر هیچ کس برتر نیست، همچنان که هیچ کس از هیچ فروتر نیست. به لحاظ اعتقادی، مسلمانان، سیک ها، هندوها، بهایی‌ها و ناباوران، از نظر حقوق شهروندی و مالکیت بر این سرزمین برابرند. همچنین است اعضای گروه‌های قومی مختلف مانند ازبیک، پشتون، تاجیک، هزاره، ترکمن، قزاق، قرغیز، سادات، عرب، بلوچ، پشه‌ای، پامیری، تاتار، مغول، ایماق، و بقیه، و هیچ اهمیتی ندارد که درصد کدام یک بیشتر است و کدام یک کمتر.
گفتن این سخنان در حد شعار مشکلی را حل نمی‌کند. باید زمینه‌های توسعه و انکشاف پایدار برای همه به صورت یکسان فراهم باشد، و فقر و محرومیت از همه جا به مرور رخت بربندد، و از این نظر قندهار و خوست با سمنگان و بامیان فرقی نداشته باشد، چنان‌که نورستان با دایکندی، هرات، بدخشان، جوزجان، کنر، بادغیس یا ننگرهار.. علاوه بر فرصت‌های برابر توسعه، باید در سطح نمادهای ملی نیز این تنوع و رنگارنگی به نمایش گذاشته شود، از سرود ملی تا پول رسمی کشور، تا پاسپورت، تا نشان ملی، تا شخصیت‌های ملی، تا وقایع تاریخی، تا بناهای تاریخی، تا حیوانات و گیاهان ملی، تا پوشش و صنایع دستی، تا اماکن و جغرافیا. نظام آموزشی این کشور نیز وظیفه دارد که این آگاهی را در دانش‌آموزان ترسیخ کند و روحیه پذیرش را در آنان نهادینه گرداند. بخشی از بدبینی‌ها که سرانجام به نفرت و دشمنی می‌انجامد ناشی از ناآگاهی در باره یکدیگر است، تاجیک ما از فرهنگ پشتون ما چیزی نمی‌داند، و پشتون ما از عرف و سنت‌های هزاره ما آگاهی ندارد، همچنان که اکثریت ما در باره سنت‌ها و عادات مردم ازبیک، بلوچ و سایر هموطنان خود چیز زیادی نمی‌دانیم. ما با معرفت و درک روشن می‌توانیم هویت ملی واحد و مستحکمی بسازیم و به شکاف‌ها پایان بدهیم.

۱۴۰۴ آذر ۱۲, چهارشنبه

 

در بریتانیا حزب چپِ جدید «حزبِ شما» اعلام موجودیت کرد؛ سلطانه در رأی‌گیری‌ها از کوربین جلوتر زد

در بریتانیا نیروی تازهٔ چپ با نام حزب شما «Your Party» اعلام موجودیت کرد. جناح کوربین در رأی‌گیری‌های تعیین کننده شکست خورد.

اکنون بریتانیا رسماً صاحب یک حزب چپ جدید است: آخر هفته، کنگرهٔ حزبی با حضور جرمی کوربین و زارا سلطانه در لیورپول برگزار شد. نمایندگان دربارهٔ نام دائمی حزب جدید نیز رأی دادند: این حزب «Your Party» نام خواهد داشت، کوربین در پایان اعلام کرد. ۳۷ درصد نمایندگان به این نام رأی دادند. پیشنهاد سلطانه، حزب چپ ــ «Left Party» ــ اصلاً در فهرست انتخاب قرار نگرفت. با این حال سلطانه جدای از نام، توانست در طول این آخر هفته حزب جدید را مطابق دیدگاه‌های خود شکل دهد. اما برای کوربین، رئیس سابق حزب کارگر، این روند نوعی عقب‌نشینی بود.

سلطانه پیش از حرکت به‌سوی کنفرانس در روز شنبه به رسانه‌ها گفت: «تأسیس یک حزب جدید اتفاقی هیجان‌انگیز است.» اما او در روز نخست وارد سالن اصلی کنفرانس نشد تا در اعتراض به کنارگذاشته‌شدن چند تن از نزدیکانش از حزب جدید، حضور خود را تعلیق کند. او در عوض در یکی از تریبون های جانبیِ پیرامونی کنفرانس صحبت کرد. در آنجا، در برابر هوادارانش، اقداماتی را که از سوی هیئت رهبری اتخاذ شده بود مورد حمله قرار داد. به نقل از بی‌بی‌سی، سلطانه این اقدامات را «یک شکار جادوگران» نامید. طبق گفتهٔ سخنگوی حزب، این خروج‌ها به‌دلیل عضویت همزمان افراد در احزاب دیگر انجام شده بود. این مسئله عمدتاً فعالان حزب تروتسکیستی «سوسیالیست ورکرز پارتی» Socialist Workers Party را دربرمی‌گرفت.

به گفتهٔ کسانی که با روزنامه «یونگه ولت» صحبت کردند، فضای سالن مملو از جمعیت، شلوغ و متشنج بود. با این‌همه کوربین در آغاز خوش‌بین بود: او اعلام کرد حزب جدید دارای ۵۰ هزار عضو است. نمایندگان گزارش دادند که برخی افراد توسط نیروهای امنیتی از سالن خارج شده‌اند؛ همچنین گفته شد که نمایندگان رسانه‌ها نیز موقتاً بیرون فرستاده شدند و مجبور شدند از اتاق رسانه خبر بدهند. نمایندگان همچنین اعتراض کردند که هیئت کنفرانس سخنرانان را از اشاره به گروه «Palestine Action» ــ که در بریتانیا ممنوع است ــ منع کرده است. یکی از نمایندگان با دورزدن این مانع گفت: «من با هر کنشی از فلسطین حمایت می‌کنم.»

یکی از فعالان شنبه‌‌شب به یونگه ولت گفت: «رفتار کوربین و هوادارانش باعث کاهش شدید اعتماد شده است.» این مسئله روز دوم آشکارتر شد: کوربین در دو رأی‌گیری کلیدی شکست خورد. با حدود ۵۱.۶ درصد در برابر ۴۸.۴ درصد، کنگره به رهبری جمعی و علیه انتخاب یک رئیس حزب رأی داد. با این تصمیم، از یک کارزار انتخاباتی فلج‌کننده میان کوربین و سلطانه جلوگیری شد. سلطانه از رهبری جمعی به عنوان «دموکراسی حداکثری اعضا» حمایت کرده بود، در حالی که کوربین رهبری فردی و انتخاب یک نفر را ترجیح می‌داد. سلطانه پس از اعلام نتیجه در ایکس نوشت: «ما موفق شدیم.»

آمار رأی‌گیری نشان می‌دهد که تعداد اعضا احتمالاً بسیار کمتر از ۵۰ هزار نفری است که کوربین روز قبل اعلام کرده بود. تنها ۸۸۰۰ عضو به‌صورت آنلاین در رأی‌گیری شرکت کردند. هنگام تأسیس، حزب ۲۱ هزار عضو داشت. بعداً اعضا با بیش از ۶۰ درصد به مجاز شدن عضویت هم‌زمان رأی دادند ــ که آن نیز ضربه‌ای سنگین به کوربین بود. پس از این دو پیروزی، سلطانه ظهر یکشنبه وارد سالن شد. او که از ماه اوت خود را نمایندهٔ بدنهٔ حزبی معرفی می‌کرد، اکنون پیروزی در نبرد جناحی را به‌دست آورده بود: او با حملهٔ مستقیم به جناح کوربین گفت: «اخراج‌ها و سانسور قابل‌قبول نیست. این شیوه مستقیماً از دفترچهٔ راهنمای راست‌های حزب کارگر بیرون آمده.» حاضران در سالن او را با ایستادن و تشویق طولانی همراهی کردند.

سلطانه قصد دارد برای عضویت در رهبری جمعی نامزد شود. کوربین اعلام کرد فرایند انتخابی باید تا پایان فوریه تکمیل شود. این‌که او خود نامزد شود، پس از کنگرهٔ تأسیس حزب بسیار بعید به‌نظر می‌رسد. استیون مثوِن، دبیر تحریریه رسانهٔ چپ‌گرای تأثیرگذار «نووارا مدیا»، پس از پایان کنگره در ایکس پرسید: «آیا این پایان کوربینیسم است؟» اما بسیاری نیز تردید دارند که سلطانه بتواند حزب جدید را متحد کند

۱۴۰۴ آذر ۱۰, دوشنبه

اعتراف یک افسر انگلس در اعدام غیر نظامیان در افغانستان

 

روایت تکان‌دهنده افسر انگلیسی از اعدام غیرنظامیان در افغانستان

المیادین  :  یک افسر ارشد سابق انگلیسی در یک تحقیق عمومی گفت که واحد‌های نیرو‌های ویژه انگلیس در افغانستان با اعدام‌های شتابزده مظنونان به شورش، مرتکب جنایات جنگی شده‌اند و افزود که سلسله مراتب فرماندهی از این سوءاستفاده‌ها آگاه بوده، اما اقدامی نکرده است.

وزارت دفاع انگلیس پس از آنکه یک مستند فاش کرد که سربازان سرویس ویژه هوایی این کشور (SAS) بیش از ۱۰ سال پیش در جریان جنگ افغانستان، ۵۴ نفر را در شرایطی که به عنوان شرایط مرموز توصیف شده است، کشته‌اند، دستور این تحقیق را صادر کرد.

این تحقیق بر مجموعه‌ای از حملات شبانه انجام شده توسط نیرو‌های انگلیسی بین اواسط ۲۰۱۰ تا اواسط ۲۰۱۳ در افغانستان، زمانی که آنها بخشی از ائتلاف سرکردگی آمریکا علیه طالبان و سایر گروه‌های مسلح بودند، تمرکز دارد.

پلیس نظامی انگلیس چندین تحقیق در مورد ادعا‌های سوءاستفاده توسط نیرو‌های انگلیسی در افغانستان، از جمله مواردی که به سرویس ویژه هوایی نسبت داده می‌شود، انجام داده است، اما وزارت دفاع گفته است که شواهد کافی برای طرح اتهامات وجود ندارد!

هدف از تحقیقات فعلی، تایید وجود اطلاعات معتبر در مورد قتل‌های فراقضایی، ارزیابی جامعیت تحقیقات قبلی انجام شده توسط پلیس نظامی و تعیین این است که آیا تلاشی برای پنهان کردن حقایق مربوط به قتل‌های غیرقانونی صورت گرفته است یا خیر.

قاضی چارلز هادون-کیو، رئیس این تحقیقات، بر لزوم ارجاع هر کسی که در این قتل‌ها دست داشته باشد به مقامات ذیصلاح تأکید کرد، در حالی که هر کسی را که مرتکب هیچ خطایی نشده باشد، تبرئه کرد.

در این تحقیقات، شهادت سربازان انگلیسی که در افغانستان خدمت کرده‌اند، شنیده شد که نگرانی‌های خود را در مورد شیوه‌های یک واحد فرعی به نام UKSF۱ ابراز کردند. یکی از سربازان تایید کرد که اعضای این واحد، صرف نظر از میزان تهدید، در طول عملیات، هر مرد افغان در سن جنگ را می‌کشتند.

در شواهد جدیدی که قبل از انتشار عمومی در روز دوشنبه، به صورت محرمانه ارائه شد، افسری با نام رمز N.۱۴۶۶ که در آن زمان معاون رئیس ستاد عملیات در ستاد نیرو‌های ویژه بود، توضیح داد که از سال ۲۰۱۱ به تعداد بازداشت‌شدگان کشته شده در طول عملیات توسط این واحد مشکوک شده است.

این افسر اظهار داشت که بررسی گزارش‌های رسمی نشان داده است که تعداد تلفات «دشمن» از تعداد سلاح‌های مصادره شده بیشتر بوده است و روایت‌های مربوط به تلاش مکرر بازداشت‌شدگان برای به دست آوردن سلاح یا استفاده از نارنجک‌های دستی پس از دستگیری، غیرمنطقی به نظر می‌رسید.

وی توضیح داد که این نگرانی‌ها را با مدیر نیرو‌های ویژه، که با نام رمز «۱۸۰۲» شناخته می‌شود، مطرح کرده است، اما این مدیر صرفا دستور بررسی تاکتیک‌های عملیاتی را بدون آغاز هیچ گونه دادرسی کیفری داده است.

این افسر از اینکه این موضوع را مستقیما به پلیس نظامی در آن زمان گزارش نکرده است، ابراز تاسف کرد، اگرچه نگرانی‌های خود را دوباره در سال ۲۰۱۵ گزارش داد.

او در شهادت خود اظهار داشت که به شدت نگران آنچه که به شدت به آن مشکوک بوده یهنی کشتار غیرقانونی غیرنظامیان، از جمله کودکان، بوده است.

او اشاره کرد که به این باور رسیده است که قتل‌های فراقضایی محدود به چند عضو این واحد نیست، بلکه شاید گسترده‌تر و برای تعداد قابل توجهی از نیرو‌های ویژه انگلیس شناخته شده باشد.

حضور مستقیم نظامی لنگلیی در افغانستان تقریبا ۲۰ سال (۲۰۰۱-۲۰۲۱) ادامه داشت، که با عملیات جنگی گسترده به بهانه مبارزه با تروریسم آغاز شد و با خروج کامل پس از خروج آمریکا پایان یافت.

 

 

 

 

۱۴۰۴ آذر ۱, شنبه

گذارش زوگانف



گزارش گنادی زیوگانف، صدر کمیته مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه، در پلنوم کمیته مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه، ۱۵ نوامبر ۲۰۲۵
رفقای عزیز! هدف حزب ما ارائه الگوی برای توسعه اجتماعی و چشم‌انداز آینده به مردم و مبارزه برای قدرت و پیشبرد جامعه است .ازما درخواست می شود که حزب کمونیست با وظیفه‌ای مهمی روبرو است. هر موقعیت خاص را با حمایت از کارگران وچشم انداز سوسیالیسم باید مرتبط کنیم.
امروز ما درحال گفتگو برای پیروزی برنامه خود هستیم. ما در حال بحث در مورد محتوای اجتماعی-اقتصادی و ارزیابی پیشرفت مبارزه برای اجرا هستیم.در سال ۲۰۲۶، حزب کمونیست فدراسیون روسیه قصد دارد در انتخابات دومای دولتی شرکت کند. ما رویکردهای خود را برای توسعه کشوردر پلتفرم انتخاباتی ارائه خواهیم داد. امروز، ما گامی اساسی درتوسعه برمی‌داریم.
جهانی که در آن زندگی می‌کنیم.
تهیه اسناد سیاسی ما تلاشی برای پنهان کردن اهداف واقعی یا فریب شهروندان نیست. این دقیقاً عملی است که پوپولیست‌های بورژوا همیشه انجام می‌دهند. کمونیست‌ها با مقاصد روشن، اعلام نظر آشکار و حرکت قاطعانه به جلوشناخته می‌شوند وبرای دستیابی به این هدف،جمع کاملی از عوامل و روندها را در نظرمی گیرند. همین تحلیل جامع است که 19-مین کنگره حزب کمونیست فدراسیون روسیه در ژوئیه امسال ارائه داد. امروز، ما بر اساس ارزیابی‌های آن درجامعه عمل می‌کنیم.
بشریت در حال تجربه یک نقطه عطف است.
هم مخالفان هم حامیان سرمایه داری دراین مورد اتفاق نظر دارند. درعین حال، نیروهای مختلف محتوای این تغییرات را به طور متفاوت ارزیابی می‌کنند. جهت این تغییرات موضوع جدی ‌ترین تأمل و بحث های داغ وجود دارد.
اردوگاه نئولیبرال با نگرانی در مورد گرایش‌های «اقتدارگرایانه» و محدود کردن جهانی شدن صحبت می‌کند. طبق تفسیر آنها، «عصر دیکتاتورها» فرا رسیده است.می گویند: این [سیاست/مکانیزم/…] دستاوردهای «بازار آزاد» و دموکراسی را از بین میبرد. آنها ظاهرا می خواهند بنام «ارزش ها» اقتصاد را تضمین ، مشکلات اجتماعی را کاهش دهند تا مردم جهان را به هم نزدیک‌ ترکنند.
اردوی محافظه‌کاران دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به روندهای معاصر دارد.
آنچه لیبرال‌ها به آن افتخار می‌کنند، محافظه‌کاران آن را تقبیح می‌کنند. آنها به فرسایش «ارزش‌های سنتی» و فرسایش پایه‌های «تمدن غربی» اشاره می‌کنند. آنها معتقدند که مشکلات معاصر با پیروزی ایده‌های «چپ‌گرایانه»، هجوم مهاجران، تحمیل دستور کار اقلیمی و غیره تشدید می‌شود.
اما طرفداران هر دو رویکرد، از ادامه تسلط سرمایه دفاع می‌کنند. آنها بیشتر نگران حفظ سود و نفوذ سیاسی در دست برخی از گروه‌های الیگارشی هستند. نیروهای ضد بورژوازی اساساً موضع متفاوتی دارند. برای کارگران و پیشتازان آنها – احزاب چپ – این یک رویارویی ساختگی است. هر دو مخالف ما اشتباه می‌کنند!
دونالد ترامپ نمونه بارزی از انتخاب نادرست بین لیبرال‌ها و محافظه‌کاران است.
در نگاه اول، او در مبارزه خود علیه دموکرات‌ها، وارد نبردی شدید با طایفه‌های الیگارشی شده است. اما اگر عمیق‌تر بررسی کنید، مشخص می‌شود: ترامپ نماینده بزرگترین سرمایه است. بنابراین، اقدامات او نمونه‌ای از یک یورش امپریالیستی است.
سرعت و عمق تغییردرجهان نیازمند تحلیلی متفکرانه مبتنی براصول مارکسیستی دارد. بدون آن، کمونیست‌ها در گردابی از منافع خارجی دست و پا خواهند زد.
ما باید پیوسته از گرداب جزم‌اندیشی بورژوایی خارج شویم و به فضای پرولتری برای مبارزه وارد منافع واقعی مردم شویم. اولین و مهم‌ترین روند جهانی، بحران عمومی سرمایه‌داری است. همانطور که مارکس و انگلس نشان دادند، بحران‌ها از ویژگی‌های جدایی‌ناپذیر نظام سرمایه‌داری هستند.
در آغاز قرن بیست و یکم، آنها بسیار عمیق‌تر از بحران‌های قبلی تولید شده‌اند. نسل‌های فعلی شاهد فرایندی فراتر از آن هستند – بحرانهای عمیق در بنیان‌های نظام بورژوازی برای چندین قرن، سرمایه‌داری رشد کرده و منابع بیشتری را جذب کرده است. ابتدا، بورژوازی دهقانان را از زمین بیرون راند. سپس فتوحات استعماری را در آمریکا و آفریقا، آسیا و استرالیا آغاز کردند. سرمایه‌داری با استفاده از کار برده در مزارع، تجارت برده را احیا کرد. مبارزه قدرت‌های امپریالیستی برای توزیع مجدد مستعمرات به یکی از دلایل اصلی دو جنگ جهانی (اول- دوم) تبدیل شد که در آن ۸۰ میلیون نفر جان باختند. فروپاشی امپراتوری‌های استعماری، استعمار نو را به عرصه آورد. منابع طبیعی از کشورهای در حال توسعه استخراج شد. از نیروی کار ارزان سوءاستفاده شد. وام‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها تحت قراردادهای سنگین اعطا شدند. کشورها به بدهی کشیده شدند. فشار سیاسی و حتی نظامی به ابزارهای مالی نفوذ اضافه شد.
تا قرن بیستم، «محدودیت‌های رشد» سرمایه‌داری آشکار شده بود. کارل مارکس آنها را به عنوان قانون کاهش نرخ سود تعریف کرد. این روند، محدودیت‌های تاریخی شیوه تولید سرمایه‌داری را بیان می‌کند.
نابود ساختن خائنانه اتحاد جماهیر شوروی به تأخیر در فروپاشی سرمایه‌داری کمک کرد.
بازارهای اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اروپای شرقی، که نزدیک به نیم میلیارد نفر جمعیت داشتند، به روی الیگارشی جهانی گشوده شد. هرچند ورود چین، ویتنام و سایر کشورها به اقتصاد جهانی به مهار بحران سرمایه‌داری کمک کرد. اما این اثر موقتی بود. در آغاز این قرن، نقص‌های سیستمی، سرمایه‌داری را به بحران ۲۰۰۸ سوق داد.عدم تعادل اقتصاد جهانی به طور طبیعی بر زندگی سیاسی تأثیر گذاشته است. «مرکز» سرمایه‌داری، که توسط ایالات متحده و کشورهای اروپای غربی نمایندگی می‌شود، جایگاه خود را به عنوان هژمون بلامنازع از دست می‌دهد. اما این یک روند کند است. سلطه ایالات متحده توسط ۷۰۰ پایگاه نظامی در سراسر جهان پشتیبانی می‌شود. ناتو رهبری آشکاری در زمینه تسلیحات دارد. غرب هنوز هم افسار سیستم مالی جهانی را در دست دارد. صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی همچنان بزرگترین موسسات مالی هستند. کل منابع صندوق بین‌المللی پول ۱.۳ تریلیون دلار تخمین زده می‌شود.
«بلک راک»، بزرگترین شرکت سرمایه‌گذاری مستقر در ایالات متحده، در بیش از ۱۰۰ کشورجهان مشتری دارد. این شرکت دارایی‌هایی به ارزش ۱۳.۵ تریلیون دلار را مدیریت می‌کند. این یک هفتم تولید ناخالص داخلی جهان است. قابلیت‌های بلک راک پنج برابر بیشتر از مجموع تولید ناخالص داخلی تمام کشورهای آفریقایی و قابل مقایسه با منطقه یورو است.امپریالیست‌ها رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی قدرتمند را کنترل می‌کنند. آنها به تولید فیلم و سایر مکانیسم‌های فرهنگ توده‌ای متکی هستند. همه اینها ابزارهای مهم اطلاعات و دیکته ایدئولوژیک غرب هستند. و این را نمی‌توان نادیده گرفت.
بهرحال، ابرهای الیگارشی جهان در حال جمع شدن هستند.
مراکز توسعه جدیدی در حال ظهور هستند. از نظر برابری قدرت خرید، تولید ناخالص داخلی چین از ایالات متحده پیشی گرفته است. هند از ژاپن، آلمان و بریتانیا پیشی گرفته است.
ظهوراقتصادی کشورهای جنوب جهان پیامدهای سیاسی قابل توجهی دارد. بریکس و سازمان همکاری شانگهای اهمیت روزافزونی پیدا می‌کنند و به جایگزین قدرتمندی برای گروه هفت تبدیل می‌شوند. با این حال، ظهور جهان چند قطبی جنبه‌ی منفی نیز دارد. اکثر کشورهای بریکس در چارچوب سرمایه‌داری باقی می مانند. در حالیکه باید برای استقلال بیشتر تلاش ‌کنند، «قطب‌های» جدید هنوز به سیستم بورژوازی اعتراض نکرده اند….
متن کامل گزارش در وب‌سایت کمیته مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه موجود است.
گفتگوی گنادی زیوگانف پس از پلنوم با الساندر گاموف ناظر سیاسی، ستون‌نویس روزنامه «کومسومولسکایا پراودا»، مجری رادیو «کومسومولسکایا پراودا»، عضو آکادمی مطبوعاتی روسیه.
گنادی زیوگانوف پس از پلنوم به من گفت: «به لطف پخش زنده، حدود 50000 نفر شرکت کردند. نمایندگانی از همه جبهه‌ها حضور داشتند تعداد زیادی از شهرها و جمهوریها از جمله مینسک، کیشیناو….با ما درتماس بوده اند.
گنادی آندریویچ می گوید من مشاهده کردم چهره‌های جوان زیادی در سالن حضور دارند……حزب ما، به طور قابل توجهی جوان‌ تر شده است. نهادهای حاکم بر حزب کمونیست فدراسیون روسیه و همینطور……
«تعداد زیادی پرسنل نظامی – با نشان‌ها و مدال‌هایی بر سینه‌هایشان – حضور داشتند…»
«نمایندگان و نمایندگانی از همه جبهه‌ها به پلنوم ما آمدند.»
معمولاً مطالبی مانند پلنوم کنونی را برای مقامات مختلف ارسال می‌کنیم»…»
«این بار همینطور خواهد بود.» ما گزارش اصلی و تصمیمات پلنوم را به صدها آدرس، در درجه اول برای رئیس جمهور روسیه، دولت، پارلمان و رسانه‌ها ارسال خواهیم کرد.
آنچه صدر حزب کمونیست فدراسیون روسیه در پلنوم گفت:
– ما هرگز فراموش نکرده‌ایم که ۱۰۰ سال پیش، این انحصارات تجارت بزرگ بودند که نازیسم را به وجود آورد. وقتی هیتلر، موسولینی، فرانکو و همدستانشان قدرت را به دست گرفتند، منجر به وحشتناک ‌ترین جنگ تاریخ بشریت شد. جنایت به کوره‌ها ی انسان سوزی و اتاق‌های گاز بوخنوالد و آشویتس، به تخریب گرنیکا – خاتین (دهکده ایی دربلاروس که توسط فاشیست ها به آتش کشیده شده تنها یک کودک بجا ماند بنای یاد بود-م) ودیگر فاجعه محاصره لنینگراد است که آشکار شد.
– مهمترین رویدادهای امسال، سالگرد دو پیروزی بزرگ است. ۸۰ سال از شکست نازیسم هیتلری و نظامی‌گری ژاپن می‌گذرد. ​​هر یک از این تاریخ‌ها در مرکز کار نظری و ایدئولوژی، بین‌المللی و اطلاعاتی ما قرار داشته‌اند.
– فاشیسم در نورنبرگ شکست خورد و محکوم شد. اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش خستگی‌ناپذیر این را به ما یادآوری کردند. یک جنبش قدرتمند کمونیستی و ضد جنگ فعال بود.
– سرمایه جهانی از ارتباط مستقیم با نئونازیسم اجتناب کرد و آن را در پس‌ زمینه نگه داشت. اکنون، حاکمان غربی هرگونه فروتنی باقی مانده را کنار گذاشته و آشکارا از فاشیسم حمایت می‌کنند. حکومت نظامی زلنسکی مملو از سلاح است. «لجن زارهای قهوه‌ای» فاشیستی امیدوارند انتقام تاریخی بگیرند
– ایالات متحده و ناتو به طور فزاینده‌ای گستاخانه عمل می‌کنند. تلاش‌هایی برای سرنگونی دولت درکشور بلاروس، ونزوئلا و نیکاراگوئه انجام شده است. روسیه، چین، کوبا، کره شمالی و سایر کشورها در تیررس تحریم‌ها، باج‌گیری و تهدیدها قرار دارند.
استعمار نو حضور قدرتمند خود را مطرح می‌کند.
مردم از گرسنگی و کمبود مراقبت‌های پزشکی ،با دستان تروریست‌ها و درگیری‌های مسلحانه جان خود را از دست می‌دهند. در اوکراین، نوار غزه و دیگر گوشه‌ کنارهای کره زمین «خونها ریخته» می شود.
سیستم‌های سیاسی غربی به استبداد مطلق تبدیل شده‌اند. آنها ارتباط خود را به آرمان‌های دموکراسی، آزادی و انسان‌گرایی از دست داده‌اند. جهان ‌گرایان مشتاقند بشریت را به اردوه گاه کاراجباری با فن آوری نوین الکترونیکی تحت کنترل خود سوق دهند…..باید با همبستگی نیروهای مترقی سیاره ما،نئوفاشیسم و ​​جنگ ‌طلبان را به عقب نشینی وادارکنند.
لینگ گفتگوی گنادی زیوگانف با الکساندر گاموف عضو آکادمی روسیه، ناظرسیاسی