۱۴۰۴ آبان ۱۰, شنبه


سوسیالیسم از رویا تا واقعیت –  خانلر کوشکی

مفهوم سوسیالیسم از اواخر قرن ۱۸ در تقابل با سرمایه داری وارد ادبیات سیاسی شد. مارکس و انگلس این مفهوم را غنای تئوریک بخشیدند. از آن زمان این مفهوم الهام بخش جنبش های آزادی بخش و مبارزان راه رهایی انسان بوده است. کتاب ها و مقالات بی شمار در این مورد نوشته شده و برداشت های مختلف چه از لحاظ مفهوم و چه از نظر راه های دست یابی به آن به عنوان بدیل سرمایه داری مطرح شده است.

در آثار کلاسیک مارکسیستی نمی توان تعریفی دقیق و روشن ازاین مفهوم یافت و مارکس نیز خود آن را روشن نساخت . او اشاراتی در مانیفست حزب کمونیست و برنامه گوتا دارد و  واژه جامعه جدید را نیز بکار می برد.  از نقد مارکس بر  سرمایه داری و اشاره به ضعف ها و ناتوانی های این نظام و همچنین نقاط قوت آن می توان عناصر اصلی نظام بدیل و ارزش های حاکم بر آن را تشخیص داد.    

این نوشته سعی داری این مفهوم را به کمک مقوله فلسفی کلیت درک کند. عناصر و اجزا اصلی و کارکرد این عناصر و پیوستگی آن ها و چگونگی شدن و عینیت یافتن این مفهوم را بشناسد. 

سوسیالیسم بدیلی است برای رهای انسان از اسارت تاریخی در اشکال مختلف.  رسیدن انسان به آغاز شکوفای خود و    زیست در جامعه ای که انسان های آزاد آن را اداره می کنند. جامعه ای با  ارزش هایی چون آزادی ، برابری ، عدالت ، دمکراسی و عاری از سلطه انسان بر انسان. دست یابی به چنان حدی از تولید ماد ی که رهایی انسان از اجبار به کار برای زنده ماندن را ممکن کند. 

 این یک کلیت است با عناصر و ارزش هایی  که در زمان حاضر یا وجود ندارند و یا شکل ناقص و بسیار ضعیفی از آن ها وجود دارند و از نوع آرمانی بسیار دور هستند. این بدیل با هر نامی بر آن سوسیالیسم و یا جامعه جدید  در مسیری طولانی شکل می گیرد با گام های آهسته و در هر گام کامل و کامل تر می شود. در این زمان نمی توانیم تصویر روشن و همه جانبه ای از آن ارئه دهیم و جزئیات آن را در همه زمینه ها روشن  کنیم . 

با آنچه که می دانیم و تجربه کرده ایم و با آرزوها و رویاهایی که داریم مفهومی از ان ساخته ایم . مفهومی که در آسمان ها نیست ، زمینی وزاییده تاریخ زیست انسان ها است. هر لحظه حال و آینده لحظه ای از ان کل است که در راه شدن است. بویی از آن گلستان بی کران با هزاران گل را با خود دارد . 

در مفهوم هگلی می توان گفت آن بدیل همان روح جهان در غایت خود است، روح تاریخی حامل آگاهی که در حرکت است و هر لحظه در حال شدن ، غنی شدن و نوشدن . مارکس این روح را در نیروهای  تولید دید که در پی رهایی از بندهای مناسبات تولیدی کهنه و رسیدن انسان به مرحله شکوفایی است. 

سال هاست که این ایده و این مفهوم بر زندکی ما با همه سختی ، ناکامی ، جنگ ، شرارت ، فقر و ناامیدی روشنایی افکنده است. همین ایده است که تلاش های انسان ها را در این راه سخت و طولانی معنا می کند. هر نسل سهمی در زمینه سازی و رفع موانع تحقق این ایده را دارد.   

ما تنها برای ماندن و بقا زندگی نمی کنیم ، برای آزادی نیز زندگی می کنیم و هر لحظه در پی آزادی هستیم. با هزاران ریسمان مرئی و نامرئی در بند هستیم ، با هر تلاشی بندی را پاره میکنیم ، لباس کهنه را از تن خود دور می اندازیم و لباسی نو می پوشیم ، هر روز نو می شویم. 

در این مسیر تنها شرایط زیست و رفاه بهتر نمی شود. انسان مدرن با همه پیشرفت های شگفت انگیز و پایه گذاری ارزشهای اساسی در خور آن ایده ولی هنوز آلوده  است به  کشتن هم نوع ، غارت  ، سلطه بر دیگران و ویران کردن طبیعت. روح و روان این انسان از این  آلوده گیها باید پاک شود تا شایسته زیست در آن جامعه جدید شود. 

خلاقیت و نوآوری انسان تا کنون در حوزه فنآوری و ابزار بوده است ، آن هم با هدف خاص نظام تولیدی یعنی سود و انباشت. این خلاقیت باید به عرصه مناسبات انسان ها با هم و رابطه با طبیعت جهت گیری کند. تا هر روز شاهد گشودن راه های نو برای هم زیستی ، باور یکدیگر ، دوستی با طبیعت و  نفی سلطه انسان بر انسان باشیم.  

رویا پروری نیست ، حتی اگر هم باشد دست یافتنی است. انسان رویای پرواز داشت  آنقدر در رویا پرواز کرد تا عاقبت به آن رسید. رویای زندگی در جامعه ای که به جای رنج کاری عشق به کار و به جای نفرت و تبعیض عشق انسان ها به هم و مهر حاکم باشد شدنی است و سرنوشت انسان است.   

هر رویا واقعیتی در زندگی ما دارد. هم اکنون تولید انبوه شدنی است ، کاهش ساعت کار شدنی است . بشر آنقدر می تواند تولید کند که ننگ فقر و گرسنگی از دامان بشر محو شود و کسی رنج کار فقط برای زنده ماندن نداشته باشد. این ها رویا نیست ، انسان امروزی توان عملی کردن این ها را دارد، آنچه مانع است نظامی است که سلطه گری را پیشه کرده است.   

امروزه وسایل ارتباطی گسترش وسیعی یافته است. هر تلفن همراه همه را به هم وصل می کند. اطلاعات و آگاهی با سرعت در اختیار همه قرار می گیرد. این ها همزیستی انسان ها را قوام  می بخشد. افکار عمومی جهانی بیدار شده است و حضور خود را در مبارزه بر علیه جنگ نشان می دهد. نطفه یک نیروی جهانی برای صلح. این ها لحظه هایی در راه رسیدن به آن ایده است. 

سوسیالیسم یک مفهوم کلی است. خودش به عنوان یک واقعیت نمی تواند فعلیت یابد مگر اینکه اجزا و عناصر اصلی و سازنده ان هر یک حضور داشته باشند. عناصر بنیادی سوسیالیسم چیست؟ قبل از هر چیز اقتصادی پویا و رشد یافته که بتواند نیازهای اولیه انسان را بر اورده کند. انسان از هر ترسی که در تاریخ هستی اش همواره همراه او بوده است برای همیشه رها شود.  ترس از نداشتن سرپناه ، ترس از مریضی و ناتوانی درمان ، ترس از بیکاری ، ترس از جنگ و ویرانی ، ترس از فریاد زدن بر علیه ظلمی که بر او می رود و هزاران ترس و دلهره دائمی دیگر.  این احساس شوم باید از ذهن انسان محو شود . این انسان باید آزاد باشد و رها از هرسلطه ای . کسی خود رابرتر از دیگری نداند و برابری انسان ها مورد مناقشه نباشد.  همه از امکانات و فرصت های لازم برای رشد خود برخوردار باشند. عدالت گسترده باشد. خود تصمیم گیرنده زیستن و سرنوشت خود باشد. 

همه این عناصر اصلی به یک زمینه وسیع و عمیق دمکراسی همچون فضای حیات و زیست اجتماعی نیاز دارد. این زمینه است که کلیه عناصر اصلی سوسیالیسم را در پیوند با هم قرار می دهد و یک کلیت را می سازد. آن زمان است که مفهوم سوسیالیسم به صورت خاص در یک شکل مشخص فعلیت می یابد و اولین نوع خود را پدیدار می سازد و در مسیر تکامل خود قرار می گیرد. 

هر یک از عناصر بنیادی سوسیالیسم به صورت مجرد و خاص هستی ندارند و نمی توانند کارکرد ایده ال خود را داشته باشند. آن ها همه گی در پیوند با هم و در یک کلیت هم کارکرد خاص خود را دارند و هم کلیت سوسیالیسم را عینیت می بخشند. رابطه این عناصر با کل رابطه انفعالی نیست . رابطه آن ها رابطه سازنده است. 

نمی توان هیچ یک از این عناصر را بر دیگری ترجیح داد ، یکی را به دلیل شرایط نادیده گرفت و یا یکی را فدای دیگری کرد.  راه رسیدن بسیار طولانی و ناهموار است ، انسان در هر گام آجری بر یکی از ستون های اصلی می گذارد تا آن بنای عظیم را بر پا کند. این بنای عظیم را نمی توان یکباره ساخت ، مواد و مصالح آن در طی زمان پرورده می شود و شکل می گیرد.

بار همه این مصالح و ارزش ها بر دوش انسان ها و خرد جمعی است . جمعی که بر بستری از توانایی ها و اختیار در شکل دادن به هستی خود حرکت می کند. 

 انسان تاریخی سازنده نیز در طی زمان مهارت کسب می کند ، هم خود را می سازد و هم معمارنظم نو می شود.  این همان لحظه وحدت سوژه و ابژه ، عین و ذهن و کار فکری و کار یدی است. 

نیروی محرک رشد و غنی شدن عناصر اصلی جامعه جدید و کلیت یابی آن ها ، همان نیروی اصلی تکامل جامعه یعنی بر خورد تضادها و تلاش جامعه و انسان در گذار از این تضاد هاست. تضاد هایی که در هر مرحله به صورتی خود را در مقابل بشر قرار می دهند. گذار بشر از برده داری و رفع تبعیض رنگین پوستان دست آورد برجسته یکی دو قرن اخیر است. امروزه عفریت جنگ دامان بشریت را گرفته  و تخریب محیط زیست هستی انسان را مشکل کرده است .  

انسان رها شده از ترس و ناامنی به روحی لطیف پر از مهر و عشق به هم نوع خود و طبیعت دست می یابد. شاعر می شود و زیبای های بی کران هستی که نسل های قبل فرصت دیدن ان ها را نداشتند او می بیند و لذت می برد. انسان نو زاییده می شود.  

آنچه تجربه شد و بخش بزرگی از بشریت را چشم انتظار نگاه داشت این کلیت پیچیده را ندید و صبوری و هوشیاری برداشتن گام های کوتاه را نداشت. از جان گذشتگانی که رهایی را در لحظه دیدند و تمام نیروی خود را در ایجاد زمینه های تولید و تکنولوژی صرف کردند. در این مورد بسیار موفق بودند ولی همه ستون های مورد نیاز را ندیدند ، اراده اشان برپایی آن بنا  بر یک ستون بود،  آرزویی نشدنی و آن بنا برپا نشد. 

آنچه رخ داد تجربه شد .هم اکنون تجربه نویی  مدت ها در حرکت و تلاشی آگاهانه و صبورانه است . در حال پی ریزی زمینه های مادی هستند . تجربه ای امیدوار کننده ؛  و امید است که این تجربه همه عناصر لازم در بر پایی کاخ آرزوی بشریت را ببیند.

۱۴۰۴ آبان ۹, جمعه

 نویسندهدکتر نوذر شفیعی کارشناس شبه‌قاره

 درگیری پاکستان و حکومت طالبان؛ ریشه‌ها و پیامدها


مقدمه

مطالعات شرق | درگیری‌های جاری بین پاکستان و افغانستان از نظر شدت و دامنه، بزرگترین درگیری بین حکومت طالبان و پاکستان محسوب می‌شود. از نظر شدت، پاکستان نوعی عملیات ترکیبی را علیه آنچه «تحریک طالبان پاکستان» می‌خواند، انجام داده که طیف گسترده‌ای از عملیات هوایی و زمینی به داخل خاک افغانستان را در برمی‌گیرد. ادعا شده در حملۀ هوایی پاکستان به کابل، «نور ولی محسود»، رهبر تحریک طالبان پاکستان و چندین تن دیگر کشته شده‌اند.

در مقابل، طالبان افغانستان عملیات گسترده‌ای را علیه پاسگاه‌های مرزی پاکستان دست کم در هفت استان مرزی با پاکستان انجام داده است. آمار تلفات متفاوت است قدر مسلم اینکه ده‌ها نفر در این درگیری‌ها از هر دو طرف کشته شده‌اند. خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان، در پستی در ایکس هشدار داد: «اگر عناصر تروریستی از خاک افغانستان وارد پاکستان شوند و خون بریزند، پاسخ ما ورود به خاک افغانستان خواهد بود. این حق دفاع مشروع ماست.» وی افزود که تا امروز هیچ تضمینی از طالبان مبنی بر عدم استفاده از خاک افغانستان علیه پاکستان دریافت نکرده‌اند.

محمد نعیم وردک، معاون مالی وزارت خارجۀ طالبان، نیز در واکنش به حملات مرزی در صفحۀ ایکس خود هشدار داد«مقام‌های پاکستانی باید به تمامیت ارضی افغانستان احترام بگذارند و صبر مردم افغانستان را آزمایش نکنند وی افزود افغانستان گزینه‌های متعددی برای مقابله با پاکستان دارد و در صورت به کارگیری این گزینه‌ها، مقام‌های پاکستانی پشیمان خواهند شد.

علل و ریشه‌های درگیری‌های جاری بین پاکستان و افغانستان

چهار علت و ریشۀ اصلی را می‌توان در خصوص درگیری‌های جاری پاکستان و افغانستان برشمرد:

مسالۀ «تحریک طالبان پاکستان»

پاکستان مدعی است حکومت طالبان به تحریک طالبان پاکستان که علیه اسلام‌آباد می‌جنگد، در خاک افغانستان پایگاه داده است. تحریک طالبان که گفته می‌شود بین ۳۰ تا ۵۰ هزار نیرو دارد، سازمانی فراگیر از  جنگجویان اسلام‌گرای پشتون پاکستانی است که در شمال‌غربی پاکستان، در مناطق قبیله‌ای فدرال در طول مرز افغانستان مستقر هستند. این جنبش در سال ۲۰۰۷ تاسیس شد و بنیانگذار آن بیت الله محسود بود. دفتر مرکزی آن در شرق افغانستان قرار دارد و با خصایصی همچون  افراط‌گرایی اسلامی (اجرای قرائتی سخت گیرانه از شریعت اسلامی)، ملی‌گرایی پشتون، پشتونوالی(سنت پشتون)، فرقه‌گرایی (دیوبندی) شناخته می‌شود. این مشخصات به طالبان افغانستان نیز قابل تعمیم است و به همین دلیل گفته می‌شود آنها یک روح در دو پیکرند. در طول کارزار طالبان افغان علیه امریکا و دولت مرکزی کابل، همواره تحریک طالبان پاکستان میزبان و همکار طالبان افغانستان بوده و اکنون این همکاری و میزبانی برعکس شده است.

دو تفسیر دربارۀ اهداف تحریک طالبان از نظر قلمرو وجود دارد؛ نخست یک تفسیر مُضیّق است که جنبۀ تجزیه‌طلبانه دارد و اشعار می‌دارد اهداف اعلام شده تحریک طالبان پاکستان، حذف نفوذ اسلام‌آباد در مناطق قبیله‌ای فدرال و استان خیبر پختونخوا و اجرای تفسیر سخت‌گیرانه‌ای از شریعت در این منطقه است. دومی، نوعی تفسیر مُوَسّع است و جنبۀ تمامیت‌خواهانه دارد که اشعار می‌دارد تحریک طالبان پاکستان قصد دارد حکومت اسلام‌آباد را ساقط و ایدئولوژی خود را در سراسر پاکستان تحت عنوان امارت اسلامی پاکستان اجرا کند؛ درست چیزی شبیه آنچه در افغانستان اتفاق افتاده است.

تحریک طالبان پاکستان علاوه بر طالبان افغانستان با القاعده نیز رابطه نزدیکی دارد. این گروه در تاریخ 29 ژوئیه 2011 طبق بندهای 4 و 5 قطعنامه 1989 (2011) به دلیل «مشارکت در تأمین مالی، برنامه‌ریزی، تسهیل، آماده‌سازی یا ارتکاب اقدام‌ها یا فعالیت‌ها از طریق، همکاری با، تحت نام، به نمایندگی یا در حمایت از»، «تأمین، فروش یا انتقال اسلحه و مواد مرتبط به»، «استخدام نیرو برای» یا «حمایت از اقدام‌ها یا فعالیت‌های» القاعده، در فهرست گروه‌های مرتبط با القاعده قرار گرفت.

تحریک طالبان پاکستان از سال ۲۰۰۸ بارها علناً تهدید به حمله به خاک آمریکا کرده است و سخنگوی تحریک طالبان پاکستان مسئولیت حملۀ نافرجام بمب‌گذاری خودرو در میدان تایمز، شهر نیویورک، در ۱ مه ۲۰۱۰ را بر عهده گرفت.

در ژوئن ۲۰۱۱، یک سخنگوی این گروه قول داد که به انتقام مرگ اسامه بن لادن به ایالات متحده و اروپا حمله کند. یکی از رهبران تحریک طالبان پاکستان در آوریل ۲۰۱۲ عملیات خارجی این گروه را تأیید کرد و تهدید به انجام حملات در بریتانیا، به دلیل دخالت این کشور در افغانستان کرد.

خدشه‌دار شدن غرور ملی پاکستان

پاکستان طی دو سال گذشته اقدام‌های مهم انجام داده است که به احساس غرور ملی در این کشور منجر شده است. مهم‌‌ترین آنها دفاع موفق در مقابل تهاجم سه ماه پیش هند علیه پاکستان بود. این تجربه موفق باعث ارتقای جایگاه تضعیف شده ارتش در پاکستان و در عین حال ارتقای اعتبار راهبردی اسلام‌آباد در منطقه و حتی جهان شد. با این حال پاکستان در مقابل تحریک طالبان آسیب‌پذیر بوده و همین مساله، اعتبار راهبردی پاکستان و ارتش این کشور را مخدوش کرده است. اسلام‌آباد برای اعادۀ حیثیت، ضمن اقدام‌های جدی نظامی، نوعی اقدام نمادین را در حمله به کابل و کشتن محسود، رهبر تحریک طالبان پاکستان، انجام داده است.

روابط نزدیک هند و حکومت طالبان

هند و پاکستان از سال ۱۹۴۷ یکی از حادترین مرزهای نظامی در جهان را دارند و تاکنون دو جنگ عمده و چندین جنگ موقت اما پرشدت را تجربه کرده‌اند. علت اختلاف نیز مسالۀ کشمیر است. پاکستان همواره به افغانستان به‌عنوان یک عقبۀ راهبردی نگاه می‌کرد و امیدوار بود با روی کارآمدن طالبان در افغانستان این عقبۀ راهبردی قوی‌تر هم بشود. با این حال روند تحولات به‌ویژه مسالۀ تحریک طالبان پاکستان، روابط پاکستان و طالبان افغانستان را تیره کرد و اکنون به نظر می‌رسد طالبان عملاً در طرف هند قرار گرفته است.

بارزترین نمود این موضوع بیانیۀ مشترک وزیران خارجۀ هند و طالبان است که دو روز پیش در دهلی‌نو صادر شد. در این بیانیه طرفین ضمن تاکید بر دوستی دیرینه و پیوندهای عمیق فرهنگی و تاریخی بین دو ملت (بند ۲ بیانیه)، حملۀ تروریستی در پهلگام، جامو و کشمیر هند در 22 آوریل 2025 را محکوم کردند(بند بیانیه۳) و وزیر امور خارجۀ افغانستان بار دیگر بر تعهد خود مبنی بر اینکه دولت افغانستان به هیچ گروه یا فردی اجازۀ استفاده از خاک افغانستان علیه هند را نخواهد داد، تأکید کرد (بند۴ بیانیه). این بیانیه که بشدت مقام‌های اسلام‌آباد را عصبانی کرد، به‌عنوان نشانه‌ای از پیوند عمیق میان طالبان (متحد دیروز پاکستان) و هند (دشمن دیرین پاکستان) تفسیر شد.

مناقشۀ تاریخی خط مرزی دیورند

خط مرزی دیورند یک مرز بین‌المللی به طول ۲۶۴۰ کیلومتر (۱۶۴۰ مایل) بین افغانستان و پاکستان است. انتهای غربی آن به مرز ایران و انتهای شرقی آن به مرز چین می‌رسد .این خط در سال ۱۸۹۳ به عنوان مرز بین‌المللی بین امارت افغانستان و امپراتوری هند بریتانیایی توسط «مورتیمر دیورند»، دیپلمات بریتانیایی در خدمات ملکی هند و عبدالرحمان‌خان، امیر افغانستان، به‌عنوان سرحدات هند و افغانستان تعیین شد.

پس از تجزیۀ شبه‌قارۀ هند بین هند و پاکستان، دولت وقت افغانستان مدعی شد که خط دیورند فقط یک مرز قراردادی و غیررسمی برای تفکیک موقت قلمرو افغانستان و هند بوده و اکنون این خط هم باید مشمول تجزیه واقع شود و مرزهای افغانستان و پاکستان به پشت ایالت بلوچستان و خیبرپختونخوا فعلی انتقال یابد. به همین دلیل در حالی که پاکستان آن را به‌عنوان مرز رسمی پذیرفته است اما این خط هرگز توسط دولت‌های افغانستان به رسمیت شناخته نشده است. این اختلاف تاریخی، در طول زمان به یک مناقشۀ ژئوپلیتیک تبدیل شده که زمینه‌ساز بسیاری از درگیری‌ها میان دو کشور بوده است.

پاکستان امیدوار بود با حمایت از طالبان و شکل‌گیری یک حکومت اسلامی در افغانستان، رویکردهای ناسیونالیستی در افغانستان را نسبت به خط دیورند کاهش دهد اما هنگامی که دو سال پیش شروع به دیوارکشی در طول این خط کرد با واکنش طالبان مواجهه شد و همین امر زمینه را برای جدایی دو متحد سابق فراهم کرد (نقشه زیر خط دیورند را نشان می‌دهد).

پیامدها برای منطقه و ج.ا.ایران

برای ارزیابی پیامدهای درگیری پاکستان و حکومت طالبان بر منطقه و ج.ا.ایران، باید دو سناریو را مدنظر قرار داد:

 سناریوی اول؛

اگر «درگیری موجود با وساطت کنشگر ثالث مدیریت شود و از تصاعد آن جلوگیری شود»؛ ج.ا.ایران نیز می‌تواند با همکاری منطقه‌ای به حل بحران و تثبیت وضعیت آتش‌بس کمک کند و از این طریق به اعتبار منطقه‌ای ایران افزوده می‌شود.

 سناریوی دوم؛

اگر «درگیری موجود گسترش یابد و به بروز جنگی تمام عیار منجر شود»؛ در این صورت ج.ا.ایران در امتداد نقش تاریخی خود در منطقه، باید با جدیت به مساعی جمیله برای حل اختلاف‌ها و دعوت طرفین به خویشتن‌داری کمک کند.

 در مجموع، در مورد آثار منطقه‌ای جنگ کنونی پاکستان و افغانستان و تبعات آن بر ایران، نکات ذیل قابل توجه و تأمل هستند:

·       درگیری بین پاکستان و افغانستان در مجموع در منطقه‌ای صورت می‌گیرد که ایران بخشی از آن است. به حکم نظریۀ عمومی سیستم‌ها، ناامنی در یک منطقه بر کل اجزای سیستم تاثیر می‌گذارد.

·       این درگیری‌ها به رشد افراط‌گرایی و تجزیه‌طلبی منجر می‌شوند که هر دو پدیده، مرزهای شرقی ایران را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

·       این درگیری‌ها به بحران مهاجرت و پناهندگی منجر می‌شود و این باعث سرریز شدن بحران به همسایگان افغانستان می‌شود. این وضعیت همچنین به دنبال خود سایر پدیده‌های ناامن‌کننده مثل تروریسم، نفوذ، جرایم سازمان‌یافته (قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان، قاچاق اسلحه، شرارت‌های مرزی، و...) را برای منطقه و ایران به همراه دارد.

·       تنش کنونی، به بهبود رابطۀ حکومت طالبان با هند و تاثیر کلی بر معادلات امنیتی جنوب آسیا منجر می‌شود.

نتیجه‌گیری

نتیجۀ وضعیت کنونی، تبدیل معادلات از «خطی» به «پیچیده» و چندوجهی است. در چارچوب معادلات خطی گذشته، پاکستان و طالبان در یک جبهه و تا حدی علیه هند قرار داشتند. اما اکنون معادله برعکس شده است. در معادلۀ جدید ممکن است کیفیت رابطۀ طالبان با چین، روسیه، آمریکا و ایران تحت تاثیر قرار گیرد. به‌عنوان مثال از یک طرف با توجه به چالش هند و آمریکا با چین ممکن است زمینه برای ورود آمریکا به افغانستان از طریق هند فراهم شود.

احتمال دیگر آن است که با توجه به نزدیکی مسکو و دهلی‌نو و نزدیکی طالبان با چین و روسیه و ایران، هند «استقلال راهبردی» را در پیش گیرد و فقط به تعمیق مناسبات خود با حکومت طالبان و تاثیرگذاری بر پاکستان اکتفا کند
به هر حال در شرایط کنونی، چهرۀ فضای امنیتی منطقه تا حد زیادی غبارآلود شده و وسعت دید تصمیم‌گیران را برای پیش‌بینی شرایط سیاسی و امنیتی بسیار محدود کرده است.

 

 

  


بالا
 
بازگشت

۱۴۰۴ آبان ۸, پنجشنبه

 بازگشت پاکستان به عنوان برادر کوچک و فرمانبردار امریکا

احیای روابط اقتصادی و راهبردی، نویدبخش منافع متقابل است اما خطر تکرار الگوهای ناسالم گذشته را در پی دارد
نوشته: سلیمان ضیا
منبع: آسیا تایمز
۳۰ اکتوبر ۲۰۲۵
——————
زمانی که رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، به‌تازگی از رئیس ستاد ارتش پاکستان، فیلد مارشال عاصم منیر، به عنوان «فیلد مارشال مورد علاقه‌ام» یاد کرد، این تنها یک اظهار نظر تصادفی نبود.
این سخن اندکی پس از آن بیان شد که واشنگتن در میانجیگری جنگ مرزی ده‌روزه میان پاکستان و هند نقش کلیدی ایفا کرد؛ جنگی که بلافاصله با درگیری‌هایی در امتداد مرز افغانستان دنبال شد.
آتش‌بسی که پس از آن برقرار گردید، نقش تازه‌ی ایالات متحده را به‌عنوان شریکِ محتاط اما ناگزیر پاکستان برجسته ساخت — نقشی آشنا که به نظر می‌رسد هر دو کشور دوباره در آن جای گرفته‌اند.
روابط میان ایالات متحده و پاکستان از گذشته بر مصلحت‌گرایی استوار بوده، نه بر اعتماد. پس از چند سال سردی و فاصلهٔ دیپلماتیک، تشدید تنش‌های اخیر سبب شد دو طرف در روابط خویش بازنگری کنند.
برای واشنگتن، پاکستان اهرم نفوذی در منطقه است در زمانی که امنیت افغانستان هنوز در ابهام باقی مانده و جسارت روزافزون هند توازن راهبردی را پیچیده‌تر ساخته است. برای اسلام‌آباد، میانجیگری امریکا در زمانی از بی‌ثباتی سیاسی و بحران اقتصادی، تا حدی مشروعیت بین‌المللی از دست‌رفته را بازگردانده است.
زمانی که عاصم منیر در اواخر سال ۲۰۲۲ فرماندهی ارتش را بر عهده گرفت، پاکستان در میانه‌ی بحرانی سیاسی قرار داشت. برکناری نخست‌وزیر عمران خان موجی از اعتراضات گسترده و شکاف‌های عمیق در میان طبقهٔ سیاسی را به‌دنبال داشت.
نارضایتی عمومی از ارتش رو به افزایش بود و مفهوم «حکومت هیبریدی» — مدلی که در آن اقتدار ملکی و نظارت نظامی در کنار هم وجود دارد — به نماد تلاش پاکستان برای حفظ ثبات از راه مصالحه بدل شده بود. انتصاب منیر در زمانی صورت گرفت که نقش سیاسی ارتش هم حیاتی بود و هم به‌شدت مورد مناقشه.
اکنون، بیش از دو سال بعد، این الگو همچنان دوام آورده است. در سایهٔ آنچه بسیاری آن را «توازن دقیق قدرت» می‌نامند، پاکستان از فروپاشی نهادی بیشتر جلوگیری کرده است.
اگرچه حکومت ملکی هنوز در محدودیت عمل می‌کند، تداوم رهبری نظامی توانسته حداقلی از نظم را در میان بحران‌ها حفظ کند. هم‌زمان، تمرکز آرام و تدریجی ارتش نیز منافع راهبردی مشخصی در پی داشته است.
آتش‌بس‌های اخیر با هند و افغانستان بیانگر منطقی ژرف‌تر است: پاکستان می‌کوشد جایگاه خود را در چارچوب منطقه‌ای بازتعریف کند که بار دیگر با منافع راهبردی امریکا همسو شده است. دولت ترامپ نیز با افتخار اعلام کرده که «آرامش را به آسیای جنوبی بازگردانده است»، در حالی که از احیای شراکت امنیتی دیرینه با اسلام‌آباد سخن می‌گوید — شراکتی که هرگز کاملاً پایان نیافته بود.
با این حال، چالش‌های منیر فراتر از دیپلماسی است. میراثی که او به ارث برده، میراثی از خستگی نهادی است. از زمان استقلال، ارتش پاکستان نزدیک به چهار دهه میان حکومت مستقیم و قیمومت غیرمستقیم در نوسان بوده است. این تداوم، بقای ملی را تضمین کرده اما بلوغ سیاسی را محدود ساخته است. نظام هیبریدی‌ای که ثبات را حفظ می‌کند، در عین حال مانع اصلاحات نیز می‌شود.
هیچ‌جا این تنش به اندازهٔ مرزهای غربی پاکستان آشکار نیست. روابط اسلام‌آباد با رژیم طالبان از اواخر ۲۰۲۳ رو به وخامت گذاشته و حملات مکرر تحریک طالبان پاکستان (TTP) سبب شد دولت پاکستان هزاران مهاجر غیرقانونی افغان را به کشورشان بازگرداند.
این اقدام، که از سوی نهادهای حقوق بشری مورد انتقاد قرار گرفت، بازتابی از ناامیدی اسلام‌آباد از ناتوانی کابل در مهار گروه‌های تندرو بود. آتش‌بس اخیر هرچند از سوی واشنگتن استقبال شد، اما بی‌اعتمادی بنیادین را از میان نبرده است.
در شرق نیز وضعیت به همان اندازه حساس است. درگیری کوتاه اما شدید با هند در اوایل سال جاری نشان داد که دشمنی‌های خاموش تا چه اندازه می‌تواند به‌سرعت شعله‌ور شود. هرچند دو طرف بار دیگر بر توافق خط کنترول ۲۰۲۱ تأکید کردند، اعتماد همچنان شکننده باقی مانده است. اکنون رهبری پاکستان باید بازدارندگی را حفظ کند بدون آن‌که هزینه‌های اقتصادی و دیپلماتیک ناشی از تنش مداوم، کشور را بیشتر تحت فشار قرار دهد.
‌ اقتصادی همچنان محدودکننده‌ترین عامل پاکستان است. نرخ تورم بالاتر از ۲۲ درصد، ذخایر ارزی اندک و کمبود انرژی، با وجود حمایت صندوق بین‌المللی پول، ادامه دارد. در این میان، از سرگیری تعامل با امریکا امید محتاطانه‌ای را زنده کرده است. بازگشایی کانال‌های همکاری دفاعی و گفت‌وگوها در زمینهٔ سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر و فناوری، نشانه‌ای از تغییر تدریجی است.
یکی از تحولات کلیدی در آگست ۲۰۲۵ رخ داد؛ زمانی که پاکستان قراردادهایی به ارزش نزدیک به ۲۰ میلیارد دالر برای اکتشاف معادن با کنسرسیومی شامل چند شرکت امریکایی امضا کرد.
این قراردادها عمدتاً بر استخراج مس و لیتیم در بلوچستان تمرکز دارند و پاکستان را به عنوان تأمین‌کننده‌ای بالقوه در بازار جهانی انرژی پاک مطرح ساخته‌اند. برای واشنگتن، این اقدام گزینه‌ای جایگزین در برابر زنجیره‌های تأمین چینی است؛ و برای اسلام‌آباد، تنفسی اقتصادی و فرصتی برای تنوع‌بخشی فراتر از مدار چین.
این تغییر اقتصادی، پیامدهای ژئوپولیتیکی گسترده‌تری نیز دارد. «دهلیز اقتصادی چین-پاکستان» که زمانی نماد طرح «یک کمربند، یک راه» پکن بود، اکنون به دلیل تأخیرها و اختلافات مالی کند شده است.
هرچند پروژه‌های چینی همچنان ادامه دارد، تلاش پاکستان برای جذب سرمایه از امریکا و کشورهای خلیج نشانگر گذار تدریجی به سوی راهبرد اقتصادی چندقطبی‌تر است — تغییری که رویکرد عمل‌گرایانهٔ منیر را بازتاب می‌دهد: «توازن» به جای «وابستگی».
تحسین ترامپ از منیر شاید رنگ‌وبوی شخصی داشته باشد، اما در اصل تصمیمی سیاسی است. دولت ترامپ به شرکای پیش‌بینی‌پذیر و منضبطی نیاز دارد که توانایی حفظ نظم در مناطق ناپایدار را داشته باشند. تصویر منیر به عنوان نظامی منظم و غیرسیاسی، دقیقاً در این چارچوب می‌گنجد. برای پاکستان، تأیید امریکا نه تنها نمادین، بلکه حامل منافع مادی و دیپلماتیک است — از اعتماد سرمایه‌گذاران گرفته تا اهرم‌های بین‌المللی.
اما این شراکت تازه، خطرهای خود را نیز دارد. اتکای بیش از حد به میانجی‌گری امریکا می‌تواند روابط با پکن را تیره سازد؛ روابطی که هنوز برای همکاری‌های مالی و دفاعی حیاتی است. همچنین، این وابستگی می‌تواند چرخهٔ تاریخی پاکستان را تکرار کند — چرخه‌ای که در آن هر اتحاد خارجی، اصلاحات داخلی را به تعویق می‌اندازد. آزمون واقعی منیر در آن است که آیا می‌تواند میان این فشارهای متضاد تعادل برقرار کند و در عین حال، بی‌ثباتی داخلی را مهار نماید یا نه.
در عین زمان، معضل امنیتی پاکستان همچنان حل‌ناشده باقی مانده است. تنش‌های مذهبی ادامه دارد، شبکه‌های تندرو فعال‌اند و پراکندگی سیاسی، ادارهٔ کشور را تضعیف کرده است. کنترل نهادهای امنیتی شاید در کوتاه‌مدت نظم را حفظ کند، اما ثبات پایدار در گرو ایجاد نهادهای فراگیرتر است.
در سوی دیگر، ایالات متحده نیز با تناقض خود روبه‌رو است. واشنگتن می‌خواهد پاکستان را باثبات سازد بدون آن‌که در سیاست داخلی آن گرفتار شود، اما حمایت امریکا به‌گونه‌ای ناگزیر، ساختارهایی را تقویت می‌کند که مانع رشد دموکراتیک می‌شوند. نتیجه، شراکتی از روی مصلحت است — مقاوم، اما به ندرت دگرگون‌ساز.
پاکستان، در حالی‌که در جهانی چندقطبی در حال بازتعریف ائتلاف‌هایش است، بار دیگر در چهارراهی سرنوشت‌ساز ایستاده است. این شراکت دوباره با «برادر بزرگ امریکایی» شاید بحران‌های فوری را مهار کند، اما خطر آن وجود دارد که تاریخ بار دیگر تکرار شود. امید آن است که هر دو طرف از گذشته به اندازهٔ کافی آموخته باشند تا نگذارند آینده، تکرار پیش‌بینی‌پذیر همان گذشته گردد.

۱۴۰۴ مهر ۲۳, چهارشنبه

« خاطرهء‌ ازشهر بشکیک، سرزمین اسپ ها وعقاب ها »

  هویدا ست که  زندگی بر ای زیستن در یک نقطه  نیست ، در سفر روح ادم بویژه ما غربت نشینان  از قفس روزمره گی ها  پر می کشد و در اسمان اب وهوای دیگر به پرواز در می اید ،  در واقع  دیدن جاهای جدید مثل باز کردن پنجره به بجاهای  دیگر دنیاست  و از سوی دیگر روشن است  که  دنیا بیک کتاب شباهت میرساند   کسانیکه سفر نمیکنند  فقط یک صفحه انرا خوانده اند .

 افزون برانکه  ما امسال  بر نامه سفر بجایی نداشتیم  ، اما دعوت  یکی از اقارب جلیل القدراقای فاضل اکبرزاده ما را  در اواخر ماه سپتامبر 2025 م  به شهر بشکک ‍مرکز قزغزستان به سفر برد .

   به پندار میرسد که  ادم در جریان سفر متوجه زیبایی ها و منظره های سفر نمی شود اما هنگامیکه بخانه برمیگردد  چشم دید ها و خاطره ها  بویژه در جریان بازگویی به عزیزان خانواده  مانند   نمایش یک فلم در ذهن ادم به نمایش درمی ایند .  بهر حال بخش های از یاد مانده های ان سفر کوتاه  با خاطره های بلند انرا  به امید اینکه  حد اقل ارزش یکبار ملاحظه را حاصل بدارد در اینجا به قلم می اوریم .  

   *مسافرت ما بسوی بشکیک  با ایربوس ترکش ایرلند در یک پرواز شبانه اغاز یافته بود ،  ایربوس مودرن چون پرنده ی اهنین در خط پرواز خزید  و با  جدا شدن  از اغوش زمین  و بال کشودن   در سکوت شب  با ارتفاع گیری  میسرش را در پیش گرفته بود .  شب آرام و بی‌صدا بر زمین سایه افگنده  مناطق و شهر ها چون جزیره‌هایی نورانی در دل تاریکی می‌درخشیدند .

 وقتی  از ورای کلکینچه کوچک طیاره به اسمان پر از ستاره نگاه  کردم  آسمان شب از ان ارتفاع، چهره‌ای دیگر داشت  مملو از ستاره ها و خوشه خوشه پروین ، چنان پهناور جلوه میکرد  که ادم  با تماشای ان  به کوچک بودن خود  پی می برد .

    انجا  در ذهن خطور میکرد  که درعمق ابی و بیکرانه  اسمان چه  رازهای شگفت انگیزی  نهفته است  که ما  بعنوان  فقط  نظاره گر  نمی دانیم  که انجا چه خبر است ؟  اما  کیهان پژوهان  فضا  را نه تنها زیست گاه ستاره گان بلکه  جایگاهی  برای  ازمایشکاه حقیقت وکشف ریشه های هستی که انباشته از ملیاردها کهکشان که هریک دارای  صد ها ملیارد  ستاره اند می شناسند ، به باور شماری   این همه  نشانگر نوعی طراحی و خلق شده ی هوشمند و یک نظام اگاهانه است  شماری دیگر چنین  نظم را نتیجه قوانین طبیعی می پندارند که نیازی به نیروی مافوق طبیعی ندارد

  وقتی شاگرد مکتب بودم هر باریکه به آسمان نگاه می‌کنم، حس عجیبی سراسر وجودم را احاطه میکرد .  می پنداشتم که حتمن  در دل این اسمانها و کهکشانها  هزاران راز پنهان است که ما  هنوز نمی‌دانیم . ابرها، ستاره‌ها و خورشید، هرکدام دلیلی تازه برای  تعجب وشگفتی‌ دارند . بسیار مایل بودم در فرصتی پیرامون انها چیزی بیاموزم    حد اقل از انچه که ان دانشمند ورجاوند ما ابوریحان البیرونی حدود یک هزار سال قبل در باره زمین و فضا  گفته بود  بخوانم و بدانم که در این اسمانها که عقل ادمی را دچار حیرت میکند چه خبر است ، اما متاسفانه از جبر روزگار  تابحال شبه کتابی نا خوانده و نا دانسته  باقی برجا مانده است .

 .  هواپیما ی ما ، شبه  پرنده‌ای نقره‌ای  که از بند زمان و مکان و غوغای زمین گریخته  باشد  به ارامی  در  دل تاریکی ها  بالا می‌رفت   اندکی بعد زیر بالهایش، بحیره سیاه  و سپس با عبور از باکو و کسپین  که موج‌ها یش درروشنایی  مهتاب و جا جایی فانوس های دریایی  می‌درخشیدند بی انتها جلوه  میکرد .

     بعد از پنج و نیم ساعت پرواز در سکوت پیش از صبحدم  در  حالی که  سیاهی شب پریده و نور شعله ور افتاب  از پنجره های کوچک بداخل طیاره نفوذ میکرد  پیلوت فرود هواپیما بمیدان هوایی بشکیک را  اعلان کرد ،‌ هنگام  فرود و ارتفاع باختن طیاره  ابرها چون پرده های نازک، در زیر بال‌ها  لغزیده  وفرود گاه چهره‌  نمایانده  با این حال  طیاره چون پرنده‌ای خسته بالهایش جمع و جور میکند   و میدان بشکیک چون ماوای مهربان، پرنده‌ی آهنین را در آغوش می‌گیرد.

 در دروازه خروجی ترمینال ارجمند  محمد فاضل اکبرزاده که ما مهمان او بودیم  ازما بگرمی زایدالوصفی استقبال نموده  و سپس به مهمانخانه منتقل گردیده بودیم  . 

 انجا  هنگامی نگاه و مصاحفه ما با بانوی  با وقار همسر فاضل خان ،  و دو طفلک  امیر جان شش ساله و کامله گگ  چهار ساله  که نفس هایشان بوی بهشت و رخسارها مظهر لعل بدخشان و در نگاه شان خورشید پگاهی میدرخشید  گفتی افریدگارهستی ، دو موجود از جمع فرشتگانش را جدا کرده به فاضل خان بخشیده بود هردو طفلک با خطاب بی بی و با با دراغوش ما فرو رفته بودند .

                                       پدر و پسر اکبرزاده 

                                         با فاضل اکبرزاده 

    بسوی ایسیک کول  Issyk-Kul

   برنامه سومین روز سفرما از سوی گرامی اکبر زاده  به جهیل ایسیک کول و استراحت چند روزه  در انجا  تنظیم  گردیده بود. 

  *جهیل ایسیک کول در قرغزستان  یکی از اب های استاده معروف جهان در فاصله 255 کیلومتری  شهر بشکیک  جاییکه کوها ، اب و زمین در اغوش هم فرو رفته  و گویی اینه ی از بهشت بر زمین افتاده است   در دل طبیعت ارمیده است  .

  «‌  طول جهیل ایسیک کول 182 کیلومتر،عرض ان  60 کیلو متر و عمق ان از 270 تا  668 مترو مساحت سطح ان 6236  کیلومترمربع و کرانه ان 688 کیلومترو و بلندی ان از سطح  بحر 1607 متر  بوده  درجه حرارت اب در تابستان معمولا از ۲۳ تا ۳۰ درجه سانتی گرید که هیچ دریای از ان خارج نمی شود ، می رسد .»   

ایسیک‌ کول  با هوای بهشتی اش نه فقط یک جهیل ، بلکه خاطره‌ای زنده از سکوت و شکوه طبیعت  جایی که  روح و روان  انسان را  بی‌اختیار، به آرامشی ژرف فرو می‌ برد جلوه می میکند .

 در چند روزیکه ما انجا بودیم هر طلوعی از افتاب روایتی تازه ی از ارامش ارمغان میکرد  نسیم  گوارا و شفاف که تصور می شد  از بلندای سفید پوش  « تیان شان » و از ان دور دست ها بوی اشنایی  از کوهای بلند پامیر بدخشان   در حالیکه  رخسار جهیل را بوسه باران میکرد و گویی هزاران تکه یی از طلا را بر اب می پاشید  به نظر میرسید  که زمان در انجا مکث میکند تا ادم ارامش را تجربه نماید  . 
شب ها حینیکه در امتداد ساحل جاییکه ، پلاژ ها و هوتل ها پارک ها میدانهای ورزشی  صف اراسته بودند گردش می نمودیم  ،آسمان مملو از ستارگان، بر پهنهء ایسیک کول  می‌تابید، چنان‌که جهیل چون جامی از نور میدرخشید.  حینیکه امواجش به ساحل می خورد گویی راز قدیمی زمین را زمزمه میکرد .
 جهیل که  نفس اسمان را  در خود میدمد  ابش نه گرم و نه سرد بلکه  لطافت رویایی داشت  شنا دران اغوشی بود برای ما  خسته گان سفر 

  در بشکیک شهروندان اعم از  قرغزها  و روسها  « که ۳۰ فیصد جامعه  را تشکیل میدهند»‌   و اقلیت های اوزبیک ،‌قزاق ،  تاجک، ترکمن ،و افغان در  کنار هم مشفقانه و بی دغدغه عاری از مضحکهء قومگرایی ، مانند  رنگین کمانی که از ترکیب رنگ ها زیبایی یافته و  شبه  گل های یک بوستان  روح زنده و صمیمی را پر ورش داده اند   در واقع قرغز ها  زیبا یی را در تفاوت ها  پذیرفته و انجا هر چهره و هر لهجه روایتی از زندگی را بازتاب داده  و از خرد یکدیگر آموخته و از پیوند دل‌هایشان پلی  ساخته اند  به سوی پیشرفت  و رفاه کشور شان .
 
 گله های اسپ  قرغز .
بعد از سپری شدن  روزهای استراحت  و نغمهء های  نسیم ،  زمان بازگشت به بشکیک  فرا ، رسیده بود  جاده ای که از کنار کوهای تنومند سر شار  از کاج و صنوبر  و دشت ها و علف زار های  سبز می گذشت ، و جهیل ایسک کول با ان رگ لاجوردی افسونگرش در جناح  دیگر میدرخشید ، همه اینها در خاطرات ما تصویری از جاودانگی برجا  نهاده بود . 
 انچه در چمنزار ها به وفرت جلب نظر میکرد گله های اسپ بود  مادیان ها ارام در کنار کره هایشان می چریدند نریانهای  مغرور، یال بر باد داده، بر فراز گله ها شیهه می‌کشیدند شماری در سکوت چمنزار ها خوابیده بودند .
وقتی از همه این گله های اسپ از ارجمند  فاضل اکبر زاده که  اشتغال اصلی  فعالیت او  در بخش « کارگو و انتقالات اموال از افغانستان ، پاکستان به اسیای میانه و بر عکس ان است »    اما در عین حال   خود یکی از دوستاداران اسپ و ورزش بزکشی است  پرسیدم  او چنین توضیح داد :  
« قرغزستان، سرزمین سوارکاران است؛ جایی که اسب تنها یک  حیوان نیست، بلکه روح کوهستانها  و همراهان  دیرین قرغز ها ست . در نگاه مردمان این سرزمین، هر اسپ داستانی دارد ، داستان  وفاداری ، خدمتگذاری و در خشیدن در ورزش بزکشی .  اکبر زاده میگوید : 
 بزکشی در کشور های اسیای میانه اوزبیکستان ، ترکمنستان قزاقستان ، تاجکستان منجمله  قرغزستان  از محبوبیت ویژه بر خوردار است از همینرو از یکسو  هنوز تربیت اسپ ها ، با عشق  و دقت  ، مراقیبت ها ی  صحی ، تامینات غذایی و اماده نمودن اسپ ها  برای بزکشی و سوارکاری  از عمومیت برخوردار است   و از جانب دیگر از انجاییکه  اسپ های قرغز از تبار کوه و باد  و از  افسانه ها زاده شده  و دارای هوش و غرور و جنسیت اصیل و والاگهری  اند  از اینرو با درخشش  در میدان  های بزکشی ، از شهرت ویژّه بر خوردار گردیده اند ،با توجه بان  مشتاقان   و مشتریان  ان  در کشور های اسیای میانه از جمله درکشور ما  روز افزون گسترش یافته است  .              
  کثرت تجارت و فروش اسپ ها بحدی رسید که حال دولت قرغزستان فروش اسپ ها را به خارج کشور  بخاطر جلوگیری از کاهش نسل ان قانونا  ممنوع کرده است .



 
  اکبر زاده علاوه  کرد : من بعنوان یکی از دوستداران ورزش بزکشی بویژه  تیم  سواران بدخشان ،‌ هنگامیکه در مسابقات سراسری کابل مشاهده کردم که تیم بدخشان علی الرغم  داشتن پهلوانان ماهر و نیرومند اما اسپ هایشان توانایی مقابله با  بعضی تیم های دیگر  که از خارج  اسپ ها را وارد نموده بودند   کم توان جلوه میکردند  .  از همین رو یکسال قبل  تصمیم گرفتم یک تعداد اسپ های  جوان واصیل قرغزی  را خریداری و جهت تقویت تیم بزکشی و گسترش نسل ان  به بدخشان منتقل نمایم .  علی الوصف  دو سال قبل به تعداد بیست راس اسپ را خریداری  در حالی به  بدخشان منتقل نمودم که دوپهلوان چاپ انداز قرغزی  را نیز با خود به بدخشان برده انها با شمولیت  در تمرینات و مسابقات  در انتقال تجارب  میدانی مساعدت رساندند . 


شما ارسال کردید ضیافت ها 
ضیافت ها و صمیمیت ها : 
 شهر بشکیک از گذشته های دور میزبان  حدود 1500 تن از هموطنان افغان ما بوده است .  که برای پاسداری از فرهنگ ،همسویی  و همگرایی ها  انجمنی را بنا نهاده اند که در راس ان شخصیت گرانمهر ،  جناب اقای سردار سخی  که مطابق قانون قرغزستان  زیر پوشش ریاست جمهوری قرا دارد فعالیت میکند.  
 دوست گران ارج جناب  ریس سخی که صمیمیت  در شخصیت شان   تبلوری ویژه دارد   در یکی از روز ها  در ویلای تابستانی دست ساخت شان   در درهء  «‌‌ قویتاش » حومه شهر به استقبال  از ما   ضیافتی پر باری  ترتیب داده بودند  علی الرغم  صحبت های دوستانه ، اما  پذیرایی ها بحدی  صمیمانه  بود  که  بی‌تردید در یاد و دل ما جاودانه خواهد ماند.

 
                                      
                                     با  ریس جناب اقای سردار و فاضل اکبر زاده  

   - ضیافت های بعدی  را دوستان دیگر  جناب قاری فیض محمد  که به بازرگانی میوه جات خشک اشتغال دارد  و سپس  ضیافت پسین را  جناب سید  مسرور اقا    که مشغلهء  شان را تجارت نوشابه  های غیر الکولی تشکیل میدهد ، در عمق دره «‌ الرچه »  جاییکه ماهی ها در اب زلال ان می رقصیدند  سازمان داده بود ، ضیافت گرم و دوستانه‌ ی ایشان ، نسیم مهربانی بود که  لحظاتی پر از صفا و آرامش را ارمغان داده بود  ما  از لطفِ  این دوستان گرامی  و حضور در جمعِ  پر مهر شان ، بی‌نهایت سپاسگذاریم . 
 با قاری فیض محمد
                                      با  سید مسرور اقا 
      ختم سفر- 
     ان روز اول اکتوبر سال  2025 م سفر ما  به نقطه ی پایانش رسیده  و  زمان بازگشت به  سمت خانه  در «‌غربت سرای المان»‌  فرا رسیده بود  ،‌ ارجمند فاضل خان  تا اخرین در وازه های ترانزیت  ترمینال  فرود گاه بشکیک ما را   با حرمت گسترده مشایعت کرد  و انجا با هم  به امید اینکه باز هم در غربت سرای ما  در اینده  حضور بهم رسانند وداع نمودیم . 
     ان لحظه  پنداشتم بر این بود  که  در چمدانهای ما نسبت  بهر نوع  متاع  دیگر  وزنهء خاطرات  حرمت و احترام  میزبان ما  ارجمند  فاضل اکبر زاده و خانواده اش و دوستان دیگر که برای  ما ضیافت های محتشم  پی افگنده بودند   سنگین تر بود ، بدینسان  سفر بشکیک چون رویای رنگین در خاطرات ما جاودانه باقی می ماند  .       10 ، اکتوبر2025 م