۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

سروده ای از روانشاد رازق فانی

  • مردان و نامردان

    ای دل مرو سوی خطر، گر می روی لرزان مباش
    از رهزنان غافل مشو، از دشمنان ترسان مباش
    چون با کسی هم ره شدی، از نیمۀ ره بر نگرد
    ... چون از پی مردان روی، دیگر ز نامردان مباش
    دشمن اگر جانب دهد، با او دم از یاری مزن
    در دوستی گر جان دهی از دوست رو گردان مباش
    گر عاشق مستانه ای، زهد ریایی را بسوز
    ور همنشین زاهدی، در حلقۀ رندان مباش
    باد بهاران شو که تا در مقدمت گل بشگفد
    چون گِرد باد هرزه گرد، در دشت سرگردان مباش
    همدست ما گر می شوی، پای کسی دیگر مگیر
    با دوست چون پیمان کنی، با غیر هم پیمان مباش
    فانی به کیش عاشقان، در فکر خود بودن خطاست
    یا از سر و جان در گذر یا عاشق جانان مباش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر