جا به جایی اولویتهای مردان در انتخاب همسر
صدها سال برای مردان زیبایی همسرشان اهمیت درجه اول داشت. زمانه اما عوض شده و در شماری از کشورها هوشمندی و روشنی ذهن زن میرود که به تدریج برای مردان در صدر اولویتها بنشیند.
صدها سال برای مردان زیبایی همسرشان اهمیت درجه اول داشت. جذابیت صرف کافی نبود، زن میبایست تا حد ممکن زیبا باشد، حال اگر به لحاظ هوشمندی و خلاقیت ذهن هم زن کاستیها زیاد میداشت کم و بیش قابل صرفنظر بود.
زمانه اما عوض شده و هوشمندی و روشنی ذهن زن میرود که به تدریج برای مردان در صدر اولویتها بنشیند. حالا اگر در بسیاری از کشورهای غربی و از جمله در آلمان از جوانان بپرسید که همسر آینده شما باید چه خصوصیتی داشته باشد در پاسخ آنها اغلب هوشمندی و روشناندیشی قبل از زیبایی قرار میگیرد.
به گفته بریگته هوبر، سردبیر مجله معروف "بریگته" در آلمان دوره «زیبا باش و بلوند باش و حرف هم نزن» رو به اتمام است. او تاکید دارد که «البته معاشقه و حالکردن با همسر زیبا و جذاب برای مردان لذتبخشتر است، ولی آنها حالا همسرانی میخواهند که بتوانند در در سطح اجتماعی هم به آنها افتخار کنند. به عبارتی زن هوشمند به پرچهره مطلوب مرد معاصر تبدیل شده است.»
وقتی که زن برای کار میبایست از مرد مجوز بگیرد
حرفهای سردبیر بریگیته مبتنی بر تحقیقی است که از سال ۲۰۰۷ تا کنون جریان داشته. گروه تحقیق که ریاست آن را خانم پرفسور آلمندینگر، مدیر "مرکز علمی برای تحقیقات اجتماعی" برلین به عهده داشته سال ۲۰۰۷ از ۵۰۰ مرد جوان میان ۱۷ تا ۲۹ سال در باره همسر مطلوبشان سوال کردهاست. همین عده به تازگی نیز مورد پرسش قرار گرفتهاند.
این تحقیق نشان میدهد که مردان امروزه روز نه تنها زنانی هوشمند و متکی به نفس را میپسندند بلکه تاکید دارند که او به لحاظ مالی نیز استقلال داشته باشد.
۷۶ درصد مردان مورد پرسش برایشان قابل تصور نیست که زنی غیرشاغل داشته باشند و خودشان آمادهاند که همسران
را در ارتقای شغلی و اجتماعی یاری دهند. ۴۵ درصد پرسششوندگان حتی خواهان آنند که همسر آیندهاشان درآمد مالی بالایی داشته باشد، موردی که مادران این جوانان برایشان کمتر قابل تصور بود.
تا دهه هفتاد سده گذشته زنان در آلمان برای کار در بیرون خانه نیازمند موافقت همسرانشان بودند. ولی اگر مرد نظرش این بود که زن باید در خانه بماند و پیراهنهای او را اتو کند، طبیعی بود که زن اجازه کار در بیرون از خانه را پیدا نکند، زیرا او در وهله اول باید به "وظایف خانهداری" خود میرسید. بالاخره سال ۱۹۷۷ با تغییراتی در قانون ازدواج این محدودیت برای زنان برچیده شد.
در این میان مردها بیش از پیش به مزیت شاغلبودن زنان پی بردهاند. آنها حالا دیگر کمتر مایلند که از پرستیژ و اعتباری که یک همسر دارای استقلال فردی و درآمد مالی در کنارشان ایجاد میکند صرفنظر کنند. حتی داشتن فرزند مشترک نیز نسبت به این مزیت اولویت ندارد. از همین رو زنانی که شرط ازدواج را توافق روی بچهدارشدن میدانند به تدریج در یافتن همسر با دشواری مواجه میشوند.
در موارد قابل اعتنایی زنانی که بچه میخواهند باید برای راضیکردن همسر شدیداَ تلاش کنند و دشواریها و دردسرهای آن را هم بیشتر خود تحمل کنند.
تصمیم در منگنه میان دو انتخاب
خانم آلمن دینگر، رئیس گروه تحقیق بر این نظر است که دیگر برگرداندن زنان به خانه ناممکن و منسوخ شده است. حتی مشوقهای مالی دولت که زنان را در صورت تمایل برای ماندن در خانه و تربیت بچه تشویق میکند نیز نتوانسته به خانهماندن ولو برای مدتی معین کمک کند. در واقع برای زنان نسلهای متاخر کار و حرفه به امری بدیهی بدل شده و اگر آنها در جایی میان ارتقای شغلی و مالی خود و داشتن بچه مجبور به انتخاب بشوند کم پیش نمیآید که به سود اولی تصمیم بگیرند.
پیامد این گونه انتخابها به تعویقافتادن و قسما منتقیشدن هر چه بیشتر بارداری و بچهآوردن زنهاست. در واقع تکرار تجربه دشوار زنان بچهدار در بهبود و ارتقای شغلی خویش برای همجنسانشان کمتر خوشایند است. شغل نیمهوقت زنان بچهدار عملا سدی در برابر ارتقای شغلی آنهاست، به خصوص که در بسیاری از کارخانهها و شرکتها و موسسات خدماتی بازگشت زن بچهدار به کار تمام وقت قبل از بچهدارشدنش تضمینشده نیست. این امر باعث شده که ارتقا شغلی عمدتا برای مردان و زنان بدون بچه میسر باشد.
در نظرسنجی تحقیقی سال ۲۰۰۷ گروه تحت مسئولیت خانم آلمن دینگر۹۲ درصد زنهای پرسششده گفتهاند که قطعاَ بچهدار خواهند شد. اما تا کنون فقط ۴۲ درصد آنها بچهدار شدهاند. اغلب این زنان علت امتناع از اجراییکردن حرف سال ۲۰۰۷ را نگرانی از به حاشیهراندهشدن در گستره شغلی و حرفهای ذکر کردهاند.
خشم علیه سیاست و شوهر
نتایج تحقیق یادشده از آتشی زیر خاکستر در گستره مسائل مربوط به زنان خبر میدهد. زنان جوان که به خصوص مجبور به کار نیمهوقت هستند به رغم راندمان کاری خوب به سطوح مدیریتی راهی ندارند و حقوقشان نیز کمتر از همکاران مردشان است. انتقاد و خشم زنان زیاندیده در این ارتباط هم متوجه سیاست رسمی و هم متوجه مردان خویش است. به خصوص سیاست رسمی با مسامحهکاری در تامین مدارس تمام وقت بسیاری از زنان را مجبوربه کار نیمهوقت در بیرون میکند تا بخشی از وقت خود را بتوانند صرف کار بچهداری کنند. زنان برای این کار در خانه و برای وقتی که برای بهبود وضعیت درسی بچهها میگذارند مزدی دریافت نمیکنند، ضمن این که از محیط کاری و امکان ترقی در شغل و حرفه هم تا حدودی دور میافتند.
مردان در آلمان حالا دیگر کمتر مایلند از پرستیژ و اعتباری که یک همسر دارای استقلال فردی و درآمد مالی در کنارشان ایجاد میکند صرفنظر کنند. حتی داشتن فرزند مشترک نیز نسبت به این مزیت اولویت ندارد.
نتیجه تحقیق یادشده نشان میدهد که ۸۰ درصد زنان پرسششده بر این باورند که بعداَ از بچهدارنشدن پشیمان میشوند، همزمان اما برای ۵۰ درصد آنها داشتن یک زندگی رضایتمدانه بدون بچه هم قابل تصور است.
نکته قابل اعتنا در تحقیق این است که زنان غرب آلمان بیشتر از زیانهای ناشی از عدم امکان تلفیق زندگی خانوادگی و موقعیت حرفهای خود ناراضی هستند تا زنان شرق آلمان. این دسته دوم در جامعهای که همچنان متاثر از نظام سیاسی و اجتماعی آلمان شرقی، پیش از فروپاشی دیوار برلین است بیشتر عادت دارند که به تنهایی از پس بچهداری و امور شغلی خویش برآیند.
زن هوشمند و مستقل و دارای اعتماد به نفس از جنبه دیگری نیز بر همسر خود تاثیری مثبت دارد. مرد حالا دیگر به زیبایی خود در ارتباط با چنین زنی باید اهمیت بدهد و آن را جدی بگیرد. ۸۶ درصد مردان پرسششده گفتهاند که رسیدن به شکل و قیافه ظاهری خود برایشان مهم است، این رقم نسبت به زنان تنها ده درصد پایینتر است. مردان زیبا و زنان هوشمند؛ اگر زمینه تولید بچه فراهم شود، عجب بچههایی از کار درخواهند آمد!
زمانه اما عوض شده و هوشمندی و روشنی ذهن زن میرود که به تدریج برای مردان در صدر اولویتها بنشیند. حالا اگر در بسیاری از کشورهای غربی و از جمله در آلمان از جوانان بپرسید که همسر آینده شما باید چه خصوصیتی داشته باشد در پاسخ آنها اغلب هوشمندی و روشناندیشی قبل از زیبایی قرار میگیرد.
به گفته بریگته هوبر، سردبیر مجله معروف "بریگته" در آلمان دوره «زیبا باش و بلوند باش و حرف هم نزن» رو به اتمام است. او تاکید دارد که «البته معاشقه و حالکردن با همسر زیبا و جذاب برای مردان لذتبخشتر است، ولی آنها حالا همسرانی میخواهند که بتوانند در در سطح اجتماعی هم به آنها افتخار کنند. به عبارتی زن هوشمند به پرچهره مطلوب مرد معاصر تبدیل شده است.»
وقتی که زن برای کار میبایست از مرد مجوز بگیرد
حرفهای سردبیر بریگیته مبتنی بر تحقیقی است که از سال ۲۰۰۷ تا کنون جریان داشته. گروه تحقیق که ریاست آن را خانم پرفسور آلمندینگر، مدیر "مرکز علمی برای تحقیقات اجتماعی" برلین به عهده داشته سال ۲۰۰۷ از ۵۰۰ مرد جوان میان ۱۷ تا ۲۹ سال در باره همسر مطلوبشان سوال کردهاست. همین عده به تازگی نیز مورد پرسش قرار گرفتهاند.
این تحقیق نشان میدهد که مردان امروزه روز نه تنها زنانی هوشمند و متکی به نفس را میپسندند بلکه تاکید دارند که او به لحاظ مالی نیز استقلال داشته باشد.
۷۶ درصد مردان مورد پرسش برایشان قابل تصور نیست که زنی غیرشاغل داشته باشند و خودشان آمادهاند که همسران
را در ارتقای شغلی و اجتماعی یاری دهند. ۴۵ درصد پرسششوندگان حتی خواهان آنند که همسر آیندهاشان درآمد مالی بالایی داشته باشد، موردی که مادران این جوانان برایشان کمتر قابل تصور بود.
تا دهه هفتاد سده گذشته زنان در آلمان برای کار در بیرون خانه نیازمند موافقت همسرانشان بودند. ولی اگر مرد نظرش این بود که زن باید در خانه بماند و پیراهنهای او را اتو کند، طبیعی بود که زن اجازه کار در بیرون از خانه را پیدا نکند، زیرا او در وهله اول باید به "وظایف خانهداری" خود میرسید. بالاخره سال ۱۹۷۷ با تغییراتی در قانون ازدواج این محدودیت برای زنان برچیده شد.
در این میان مردها بیش از پیش به مزیت شاغلبودن زنان پی بردهاند. آنها حالا دیگر کمتر مایلند که از پرستیژ و اعتباری که یک همسر دارای استقلال فردی و درآمد مالی در کنارشان ایجاد میکند صرفنظر کنند. حتی داشتن فرزند مشترک نیز نسبت به این مزیت اولویت ندارد. از همین رو زنانی که شرط ازدواج را توافق روی بچهدارشدن میدانند به تدریج در یافتن همسر با دشواری مواجه میشوند.
در موارد قابل اعتنایی زنانی که بچه میخواهند باید برای راضیکردن همسر شدیداَ تلاش کنند و دشواریها و دردسرهای آن را هم بیشتر خود تحمل کنند.
تصمیم در منگنه میان دو انتخاب
خانم آلمن دینگر، رئیس گروه تحقیق بر این نظر است که دیگر برگرداندن زنان به خانه ناممکن و منسوخ شده است. حتی مشوقهای مالی دولت که زنان را در صورت تمایل برای ماندن در خانه و تربیت بچه تشویق میکند نیز نتوانسته به خانهماندن ولو برای مدتی معین کمک کند. در واقع برای زنان نسلهای متاخر کار و حرفه به امری بدیهی بدل شده و اگر آنها در جایی میان ارتقای شغلی و مالی خود و داشتن بچه مجبور به انتخاب بشوند کم پیش نمیآید که به سود اولی تصمیم بگیرند.
پیامد این گونه انتخابها به تعویقافتادن و قسما منتقیشدن هر چه بیشتر بارداری و بچهآوردن زنهاست. در واقع تکرار تجربه دشوار زنان بچهدار در بهبود و ارتقای شغلی خویش برای همجنسانشان کمتر خوشایند است. شغل نیمهوقت زنان بچهدار عملا سدی در برابر ارتقای شغلی آنهاست، به خصوص که در بسیاری از کارخانهها و شرکتها و موسسات خدماتی بازگشت زن بچهدار به کار تمام وقت قبل از بچهدارشدنش تضمینشده نیست. این امر باعث شده که ارتقا شغلی عمدتا برای مردان و زنان بدون بچه میسر باشد.
در نظرسنجی تحقیقی سال ۲۰۰۷ گروه تحت مسئولیت خانم آلمن دینگر۹۲ درصد زنهای پرسششده گفتهاند که قطعاَ بچهدار خواهند شد. اما تا کنون فقط ۴۲ درصد آنها بچهدار شدهاند. اغلب این زنان علت امتناع از اجراییکردن حرف سال ۲۰۰۷ را نگرانی از به حاشیهراندهشدن در گستره شغلی و حرفهای ذکر کردهاند.
خشم علیه سیاست و شوهر
نتایج تحقیق یادشده از آتشی زیر خاکستر در گستره مسائل مربوط به زنان خبر میدهد. زنان جوان که به خصوص مجبور به کار نیمهوقت هستند به رغم راندمان کاری خوب به سطوح مدیریتی راهی ندارند و حقوقشان نیز کمتر از همکاران مردشان است. انتقاد و خشم زنان زیاندیده در این ارتباط هم متوجه سیاست رسمی و هم متوجه مردان خویش است. به خصوص سیاست رسمی با مسامحهکاری در تامین مدارس تمام وقت بسیاری از زنان را مجبوربه کار نیمهوقت در بیرون میکند تا بخشی از وقت خود را بتوانند صرف کار بچهداری کنند. زنان برای این کار در خانه و برای وقتی که برای بهبود وضعیت درسی بچهها میگذارند مزدی دریافت نمیکنند، ضمن این که از محیط کاری و امکان ترقی در شغل و حرفه هم تا حدودی دور میافتند.
مردان در آلمان حالا دیگر کمتر مایلند از پرستیژ و اعتباری که یک همسر دارای استقلال فردی و درآمد مالی در کنارشان ایجاد میکند صرفنظر کنند. حتی داشتن فرزند مشترک نیز نسبت به این مزیت اولویت ندارد. نکته قابل اعتنا در تحقیق این است که زنان غرب آلمان بیشتر از زیانهای ناشی از عدم امکان تلفیق زندگی خانوادگی و موقعیت حرفهای خود ناراضی هستند تا زنان شرق آلمان. این دسته دوم در جامعهای که همچنان متاثر از نظام سیاسی و اجتماعی آلمان شرقی، پیش از فروپاشی دیوار برلین است بیشتر عادت دارند که به تنهایی از پس بچهداری و امور شغلی خویش برآیند.
زن هوشمند و مستقل و دارای اعتماد به نفس از جنبه دیگری نیز بر همسر خود تاثیری مثبت دارد. مرد حالا دیگر به زیبایی خود در ارتباط با چنین زنی باید اهمیت بدهد و آن را جدی بگیرد. ۸۶ درصد مردان پرسششده گفتهاند که رسیدن به شکل و قیافه ظاهری خود برایشان مهم است، این رقم نسبت به زنان تنها ده درصد پایینتر است. مردان زیبا و زنان هوشمند؛ اگر زمینه تولید بچه فراهم شود، عجب بچههایی از کار درخواهند آمد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر