۱۳۹۳ آبان ۱۸, یکشنبه

ملک ستیز٬ در باره موانع نوگرایی ٬


انگشت انتقاد ملک ستیز به «ریش سفید» بازی
رهبران ارتودوکس و قبیله‌ها، مانع نوگرایی در افغانستان
مهمان‌خانه‌های کابل، شاهد رفت‌وآمد گروه‌های بزرگی از سران اقوام و قبایل هستند که به نام «ریش‌سفیدان»، به پای‌تخت می‌آیند و دیدگاه‌های‌شان را با ره‌بران سیاسی کشور، در میان می‌گذارند. جوهر این رفت‌وآمد، خوب است؛ امّا پی‌آمد آن می‌تواند خیلی ناگوار باشد
سران قومی نمی‌دانند که خود قربانی برنامه‌های مافیای مواد مخدر و جنگ‌سالاران هستند. آنان از جنگ‌سالاران مخارج دریافت می‌کنند و روی سفره‌های رنگین‌شان می‌نشینند. بعد، به کابل می‌آیند و با گذاشتن پکول، دستار، چپن و... به سر و شانه‌های غنی و عبدالله، خواست‌های ره‌بران مافیای محلات خویش را با ایشان در میان می‌گذارند. این کلاه‌برداری، با رنگ‌های مختلف و بذله‌گویی‌ها، هر روز از رسانه‌های کشور پخش می‌شود
مهم‌ترین خواست‌های این گروه‌ها، با تقویت دین و رعایت اصول دینی آغاز می‌شوند. سپس، نقد عمده به نشانی رسانه‌های آزاد و گروه‌های فعال حقوق شهروندی مطرح می‌شود و با نقد شدید بر سیستم بانک‌داری، آزادی زنان و گسترش آزادی‌های فرهنگی ادامه می‌یابد. در پایان، این ریش‌سفیدان، به رهبران سیاسی، پیش‌نهاد می‌دهند تا فلان شخص را که نقش مهمی در محلۀ‌شان داشته است، به سمت والی، فرمان‌ده پولیس، شهردار، رییس گمرکات، رییس دادگاه‌ها و دادستانی‌های محلی و... برگزینند. ناگوارتر از همه این است که در جمع این گروه‌هایی که به کابل می‌آیند، جای‌گاه جوانان و زنان به کلی خالی است. آنان به نقش زنان ارزش نمی‌دهند و جوانان را با دیدۀ تحقیر می‌نگرند.
رییس جمهور و رییس اجرایی که سخت به حمایت مردم نیازمند اند و کلاه رنگین و چپن سنگین را بر سر و شانۀ‌شان می‌بینند، وعدۀ هر گونه حمایت و هم‌کاری را به این ریش‌سفیدان قومی می‌دهند
این نشست‌ها از یک سو خیلی وقت‌گیر اند و از سویی هم، خیلی پُرهزینه. مشکل دیگری که این نشست‌ها ایجاد می‌کنند، این است که روند اصلاحات را که حکومت جدید به آن متعهد است، صدمۀ شدید می‌زنند و رهبران سیاسی را در دوراهی انتخاب قرار می‌دهند
در افغانستان، دو گونه نهاد مدنی شکل گرفته است. گونۀ سنتی جامعۀ مدنی، همان گروه‌های اجتماعی قبیله‌یی هستند. این گروه‌ها، هرچند خاست‌گاه مدنی ندارند، امّا از لحاظ تکنیکی، هم‌آهنگ‌کنندۀ گروه‌های شهروندی هستند که نظر به دریافت‌های انسان‌شناختی، نهادهای مدنی نامیده می‌شوند. فیصله‌های این نهادها، الزاماً بر بنیاد اصول تجددخواهی شکل نمی‌گیرد. امّا از دید ساختاری، این نهادها، نهادهای مدنی هستند که می‌توانند بر دولت دادخواهی کنند و از گروه‌های مختلف اجتماعی نماینده‌گی کنند. از این رو، برآیند کارکردهای آ‌ن‌ها همیشه گوارا به نظر نمی‌رسد. گونۀ دیگر جامعۀ مدنی، جامعۀ مدنی شهروندباور است. جوهر فکری این نهادها را تجددخواهی شکل می‌دهد که از انقلاب کبیر فرانسه بدین‌سو در جوامع مختلف رایج گردیده است. این نهادها، به تازه‌گی در کشور ظهور کرده‌اند و حامی فکری و مالی آن‌ها جامعۀ مدرن بشری است که در رأس آن غرب قرار دارد. این دو کانون جامعۀ مدنی در افغانستان، با هم درگیری‌های فراوانی دارند. یکی جامعۀ سنتی و دیگری جامعۀ مدرن را نماینده‌گی می‌کند. امّا هدف مشترکی دارند که دادخواهی و تأثیرگذاری بر حاکمیت سیاسی است.
به‌ترین گزینه برای نشست‌های مشورتی با شهروندان کشور در ولایات، این است که ره‌بران خود به ولایات بروند و با نماینده‌گان واقعی مردم مشورت کنند
ره‌بران سیاسی افغانستان، باید تلاش کنند تا با وساطت سازنده در میان این دو گروه اجتماعی، مشروعیت به دست آورند و زمینه را برای گفت‌وشنود سازنده میان جامعۀ مدنی افغانسان(سنتی و مدرن) فراهم گردانند


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر