۱۳۹۳ بهمن ۶, دوشنبه

شباهت فقاهتی میان « مجاهد - طالب و داعش »


آخرین جنگ «مجاهدین» با جنرال دوستم است.

کشمکش کابل واسلام آباد برسر کنترول داعش

گزارشنامه افغانستان : اگر گفتار به ایجاز بگوییم، درماهیتِ فلسفۀ اسلام، نظام سازی و توجیهات فقهی، بین «مجاهد» ، «طالب» و «داعش» تضاد فاحش وجود ندارد.
این سه پدیدۀ سیاسی- تفسیری از اسلام، از نظر تاریخی و تجربی، در واقع سه مؤلفه اند که بنا به ضرورت، در شرایط خاص، یکی بعد دیگری می آیند. این سه قرائت، هماره در نخ سیاست و نبرد قدرت تنظیم می شوند.  سه مؤلفۀ یاد شده دریک مبحث می گنجند. ازین رو، سه مرحله قلبه کشی عملیاتی- راهبردی که ضرورتاً در افغانستان پلان شده بود، در واپسین فاز خود درحال محقق شدن است.

علی رغم آسان گیری های عده یی از مردم، بحث «داعش» درافغانستان فوق العاده جدی است. همان گونه که شعار «امیری» و «امارت» در اسلام، جزء نص سیاسی- تاریخی وتوجیهات فقاهتی بوده؛ از آن جایی که بی خبران هنوز می پندارند که سرنوشت اسلام هنوز در ناف افغانستان بند است؛ دیگر نباید درین زمینه سخن به چون و چرا بازکنند.
تا جایی که هم نسلان بنده کمابیش مستحضر اند، پیشوند صفتی «امیر اسلامی» نخستین بار پس از نام های  رهبران تنظیم های محور به ویژه، استاد ربانی، انجنیرگلبدین حکمتیار، استاد سیاف و مولوی محمد نبی محمدی درجراید و جزوه های تبلیغاتی آن ها در پشاور ثبت شد. به اسناد ومدارک تمام این تنظیم ها نظری بیاندازید؛ با هیچ اگر و مگر، با چیزی غیر از «امارت اسلامی» بر نخواهید خورد.
درتمامی این اسناد که پسان ها درآب زمان شسته شده و رنگ باختند؛ آمده است: «انجنیرگلبدین حکمتیار امیرحزب اسلامی افغانستان»،« برهان الدین ربانی امیرجمیعت اسلامی افغانستان»،« مولوی محمد نبی محمدی امیرحرکت انقلاب اسلامی افغانستان» و دمِ نقد ومتأخر با این نامِ مزین با صفات تفضیلی آشنا هستیم:
امیراسماعیل خان، والی هرات، امیر عمومی حوزۀ جنوب غرب وقس علیهذا...این که بعد ها با نسخه گیری از احزاب مدرن، حزبیت نمایی از آدرس یک «حزب» نوعی بدعتِ دیرهنگام است.
از درازدامنی سخن درمی گذرم.
داعش یکی از مؤلفه های پروژۀ انتقال جنگ از افغانستان به خارج است که زمینه را برای گذار از عامل شورشگری نوع طالب به یک مرحله بالاتر، ( انتقال امارت به خلافت) فراهم می کند؛ همان گونه که با انتقال مدیریت داخلی «جهاد» که خودش را «دولت اسلامی» نام نهاده بود، طالب، درتفسیر اسلامی یک پله از «مجاهد» بالاتر، فراز آمد و در نقش «مرحلۀ نوین وتکاملی» جنگ وجهاد ، تحت اسم «امارت اسلامی» تثبیت هویت و قدرت کرد. عنصری تازه آمد، و ماقبل خود را منسوخ کرد.م اکنون رجعت به مرجع، قایم تر مطرح است و «دولت اسلامی» داعش با انتزاع وثیقۀ خود از دورۀ «خلافت»، وظیفۀ «مجاهد» و«طالب» را ازنظرمأموریت عملی مختومه اعلام می کند.
اگر درافغانستان، داعش اسلاف اسلامی خود را از صحنه برون فکنده و یا درشکم خود مدغم می کند؛ درین بحث ما با مناظرۀ صدوهشتاد درجه متفاوت از آدرس تفسیر اسلام شیعی  رو به رو هستیم که ام القرای آن در تهران وقم است. این قرائت شیعی است که یک سروگردن از داعش بالاتر در پرواز است و همه امور دین ودنیا را به اهل بیت وائمه اطهار برمی گرداند.

رویکردِ نظری و تفسیری علمای شیعه، ابطال «امارت» و «خلافت»برخاسته از جنگ در صدر اسلام و نشاندن «امامت» به جای آن هاست. از نظرآن ها، «امارت»، «خلافت» مراحل طی شده وانحرافی اند و کلیه امور اسلام و سرزمین های اسلامی باید به سیرۀ اهل بیت پیامبر بازگشت کنند. امارت و حتی خلافت، دربحث منادیان داعیه امامت شیعی، به بهای پامال کردن جایگاه مقدس خانواده و اهل بیت پیامبر اسلام به تاریخ مسلمین تحمیل شده واز همین رو، به جای اسلام و برداشت های حقیقی، درعرصه سیاست وجهانداری، ما با کاریکاتور های اسلام نظیر اسلام سعودی و داعشی مقابل هستیم.
ازین قرار، داعش اسلامی از نوع ایران با تفسیر متفاوت از تاریخ سیاسی اسلام، بنیادی تر از دو تفسیر اولی، رجعت به حقانیتِ ذاتی اسلام را تبلیغ می کند. یک لبۀ تیغ داعشِ عراق وشام، به سوی ایران و لبۀدیگرش، بریدن قطعۀ بزرگ اسهام تقسیم ناشدۀ انرژی به ابرقدرت هاست که خاندان سعودی درین نبرد بی پایان شریک راهبردی آن هاست. پس، جنبۀ منفی و زیانبارِ داعش برای منافع ملی افغانستان نسبت به «مجاهد» و «طالب» بیشتر نیست. حال که بحث نجات افغانستان مطرح است؛ اگر داعش تحت شعار «دولت اسلامی خراسان»  خودش را با سرزمین های قیچی شده که زمانی مهد داعش ونوع طالب از نوع قرون وسطایی در آسیای میانه بودند؛ وصل کند؛ لااقل جنگ از افغانستان به خارج منتقل می شود. این به سود افغانستان است.
با این کار، بخش اساسی مدیریتِ جنگ راهبردی از پاکستان به افغانستان واگذارشده و تغییر موقعیت یا تخته خیز از «وزیرستان» به پنجشیر و کندز، افغانستان را در نبرد هایی که فراتر از اختیار همۀ ما می باشد؛ درموقعیت برتر قرار می دهد. طالب ها با وزیدن توفان داعش، به گروه های متفرق وسردرگم تبدیل شده و منابع تأمیناتی خود را پیوسته از دست می دهند. 

پاکستان به دسته جات هوادار داعش گفته است که بهتر است قرارگاه خود به افغانستان انتقال بدهند.
اما وخامت بحران اقتصادی در پاکستان بیانگر آن است که فشار اطلاعاتی و مالی بر آن کشور از سوی هندوستان و امریکا، شدید است. پاکستان، حاضر به قبول بهره برداری بیست فیصدی هزینۀ مرتبط با پروژۀ داعش نشده است. نظامیان آن کشور ، واگذاری هشتاد درصدی مخارج عمومی داعش در اختیار حکومت غنی- عبدالله را حق تلفی آشکار در برابر خود می دانند. نظامیان، به تجارت طولانی خود در تروریزم پروری و سازمان تدارکات جبهه ای استناد می کنند.
نمی توان پیش بینی کرد که پاکستان آخرالامر تحت چه شرایطی قبول خواهد کرد تا رهبری و کنترول داعش در دست استخبارات هندی و افغان قرار داشته باشد. اما واقعیت این است که پاکستان، دیگر خط اول جنگ برای گشایش درهای آسیای میانه نیست؛ افغانستان درچنین جایگاهی قرار دارد. پاکستان درین مرحله، بخشی ازعقبۀ تدارکات بشری وعبور داعشی ها به بستر افغانستان است.
ایستگاه آخر داعش افغانستان نیست؛ دومین ایستگاه پس از پاکستان برای عبور به آسیای میانه است. افغانستان گذرگاه داعش و اجباراً عقبه لوژستیکی و عملیات و اداره کننده آن است. هند طوری برنامه دارد که اگر قرار است داعش شکست بخورد، در گردنه های هندوکش درشمال افغانستان درهم بشکند تا امتیاز آن به اردوی ملی و جنرال دوستم و ناراضیان «مجاهد» که گام به گام از هستۀ قدرت کابل رانده می شوند؛ تعلق بگیرد. بدین ترتیب، داعش هم درافغانستان مدیریت می شود؛ هم شکست میخورد و هم به آسیای میانه رانده می شود.
به نظر می رسد دولت غنی- عبدالله امتیاز سیاسی انتقال جنگ را نصیب شده اند. دکترغنی مخالف جدی سرمایه گزاری بین المللی بالای پاکستان بوده و براهمیت افغانستان پافشاری دارد. فراری دادن داعش وطالب و مجاهدان هم سلک آن ها، یک بزنس دراز مدت است. مجاهدین دیگر قدرت سیاسی یا «مقاومتی» به حساب نمی آیند. آخرین و بهترین گزینۀ مجاهدین (تاجک وازبک وترکمن و پشتون) آن است که بازو به بازوی داعش، به سوی بخارا و سمرقند مارش کنند تا هیولایی را که دوصد سال درخواب ناخوش و تحمیلی فروهشته، با صوراسرافیلِ بیدار کنند.
اگر مجاهدین بیشتر ازین به مزاحمت دولت غنی- عبدالله ادامه دهند، تحت نام متحدان داعش به طور کامل از صحنه ی سیاسی حذف شده و دارایی های شان مصادره می گردد. آخرین جنگ شان با دوستم درشمال خواهد بود که بی هیچ تردیدی شکست خواهند خورد. داعش درادارۀ دولت کابل درمی آید. دولت ازبکستان محتاج اردوی افغانستان و جنرال دوستم خواهد بود. ازبکستان وتاجکستان در مدار تصامیم کابل قرار می گیرند. این یک مدیریت امریکایی – هندی است.  رزاق مامون


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر