۱۳۹۳ بهمن ۱۴, سه‌شنبه

نگاهی به ابشار خورشید . از ص بسام

3. Februar 02:00

حرف او در من غمی دیرینه را نو میکند
«نیما»

ص، بسام

نگاهی به ؛« آبشار خورشید»
گزیدهٔ از سروده های «حامد نوید»

اتش سوز دلم در سوختن آید هنوز
از گداز سینه ام بوی وطن آید هنوز
سینه میهن پرستان مظهر عشق خداست
نالهٔ توحید زین نای کهن آید هنوز
باز بر صحن چمن ای ابر نیسان نعره زن
کز نوایت صد گلستان در سخن آید ه
نوز

اگر سخن از شعر و غزلسرای در میان آید نام ومقام استاد نوید غزلسرای معاصر جایگاه خاص در میان ادب پروران کشور ما دارد . اوکه به جاویدانگی پیوسته ،فرزندش «حامد نوید » ؛ با سروده های زیبایش نام آن بزرگ مرد شعر وادب را زنده ساخته است.
حامد نوید بعنوان نقاش و رسام شناخته شده بود ولی او در فعالیت های فرهنگی خود تنها به رسامی بسنده نکرده با ارایه اشعار زیبا شیفتگان و تشنگان شعر وادب را هوای گوارا پیشکش کرده است.
حامد نوید میگوید « در ابتدا نقاشی میکردم ، در سالهایی که در پوهنتون محصل بودم شعر را شروع کردم»
« آبشار خورشید» سروده های حامد نوید بشکل کتاب به چاپ نرسید واگر شده هنوز در دسترس ندارم ،بلکه توسط دکلماتور ورزیدهٔ کشور «فریده انوری» در نوار ثبت وپخش شده است.
فریده انوری با تحلیل اوضاع وطن و بازتاب آن در اشعار شاعرانی چون حامد نوید چنین ابراز نظر میکند ؛« آنچه امروز در سر زمین ماتم زده ما میگذرد؛ در نشیده های سوزان شاعران امروزین ما بازتاب گسترده دارد.
گویندگانی که انتظار روز های روشن رهایی را میکشیدند ، اکنون که آن دیار خون آلود؛ در مانده ترین ،خون آلود ترین تاریخ کهنسال خودرا به ماتم نشسته است سخن شان جز درد آلام بزرگ چیزی نتواند باشد.»
این سروده ها غم نامهٔ ملت سو گواریست که سالها ست بدست دست پرورگان بیگانه در فاجعهٔ سخت عمیق درد ناک میان هستی و نیستی درد میکشند و دست وپا میزند و در بیرحمترین زمانه ها تنهایی،ویرانی و کشتار ،جهل ،جفا ،شقاوت را لمس میکند و در مظلومانه ترین حالتی که سنگ بر حالش به گریه می آید ، در سکوتی که تفنگ بر او تحمیل کرده است در افقی که آنسویش نا پیداست بسوی فرداها با امید گنگ چشم میدوزد.
زبان این گوینده گان گویای درد بیکرانی است که دردل هموطنان میجوشد و ما که دوراز میهن در لابلای هر کلمه این مرثیه ها شرح پریشانی خود و ضجه دردمندی خودرا در سوگ آنچه ملت و میهن ما میگذرد ،مییابیم و حس میکنیم ،این سروده ها گویا آنست هموطنان ما در هر کجایی که هستند خودرا درمصیبت عظیم در محدودهٔ آن سر زمین اشک و آتش و خون، داغدار مییابند و رنج بیکران شان در گفتار شاعران و هنرمندان شکل میگیرد و رنگ مییآبد .
حامد نوید یکی این گونه شاعران ماست و شعر های رنگینش بیان روشن درد های ماست.
حامد نویدبا اعتقاد به اینکه شاعر ترجمان دردهای مردم است و شاعر نمیتواند خودرا از درد ملت بدور نگهدارد ،دست به آفرینش درد نامهٔ بنام « آبشار خورشید» زده است.
شاعر نستوه مان در گزیده اشعارش ،آنچه احساس لطیف اش اورا به مبارزه با گنده گی ها فرا میخواند به شکل سمبولیک و نغز بی آنکه حمالی الفاظ مردگان کرده باشد ، بیان داشته است.؛« اگر شما شعر یا غزل بگویید که یعقوب وار به یوسف گریه کند و نظیر مضمونهای کهنه با عبارات دیگر به پرده بیاورید ، حمالی برای الفاظ دیگران بوده اید.»«۱».
ولی اشعار حامد نوید زادهٔ حالات ،اوضاع و جریانات و فراگرد های زمانش است، یقینا که شاعر مسؤل نمیتواند در برابر حوادث و رویداد بی تفاوت باشد .
بقول نیما« قرن ما قرن طوفانها و دلهره ها وشتابها است و کار شاعر این قرن ، بیان سریع هزار گونه احساسی است که در ارواح معاصران او موج میزند ،احساسی است که در ارواح معاصران او موج میزند ،احساس اظطراب از این لحظات پر آشوب و گذران که سر نوشت نامعلوم ملیونها نفر را در بر دارند، احساس اظطراب از بلا های جنگ ، از خانه فرو ریختن ها و آوارگی ها نصیب مردم این روزگار است ...»
جهانبینی و نگرش شاعر ما نیز پوینده است ؛ پویایی ،تغییر، تحول ونگرش تند وقاطعانه وژرف را در همه جلوه های شعری او واضحا میتوان دریافت .این انگیزه ناشی ازفرهنگ متعالی و برخورد ریالستیک او نسبت به روزگار ،حوادث و جریانات سیاسی و اجتماعی میهن ما است که موضو ع را لباس واقعه پوشانده برای خواننده اش تقدیم میکند.
حامد نوید حوادث وصحنه ها را به شکل سمبولیک در بعضی سروده ها «آبشار خورشید » بیان داشته ولی با کلمات جدید سوژه ها ومضمونها بر جستگی خاص داده ،چنانچه بزرگان شعر وادب تاکید دارند کلمه جدید ، ومضمون آن و سمبولها ،وجود ،حیاتیت وبقای شعر است پس میتوان گفت شاعر سازنده است وبقول نیما«زبان برای شاعر ، همیشه ناقص است و کوتاهی دارد و فقیر است ...غنای زبان ،رسایی وکمال آن به دست شاعر است و باید آنرا بسازد ،همانطوریکه همه چیز را میسازد.»۲
و بافت قوی سمبولها ،مضمون ومعنی کلمات جدید در این مجموعه به وضاحت دیده میشود .
حامد نوید در بیان عقایداش خودرا محدود و منحصر به کلمات گنگ نساخته ، کلمات بیان شده حالت جادو ئی و طلسم خودرا حفظ کرده است .او با کلماتی چون شب کاهنین ،بت ها وغیره با توضیح مفاهیم و حقایق دست به آفرینش زده است و توازن میان ساده گی بیان و عمق تخیل را در پیوند با معنی حفظ کرده و لحظات مختلفه تاریخی را برای درس تاریخ با خلاقیت هنرمندانه در جان واژه ها حیات بخشیده است.

آخرین شب
امشب که در سکوت فرو رفته آسمان
امشب ابر غصه واندوه نشسته است
بر دیدگان مضطرب تک ستاره ها
در نیلی سپهر ، در اوج بیکران
امشب که اشک درد بریزد ز چشم سنگ
از قله های شامخ کو هپایه شبر
بر وادی خاموش سیه پوش بامیان
آنجا به پای کوه ستاده دو پیکری
در انتظار مرگ
خاموش بیصدا
پای رواق ها
بتهای عهد پار
وان یاد گار اعظمت دور روزگار
در عرصه قرون، در پهنه زمان
فردا ه صبح آید و خون شفق دمد
وآنگه که آخرین شب بتها به سر رسد
بعداز هزار سال و گذشت بسی قرون
دژ خیم های مرگ بیایند در جنون
پا در رکاب توسن کبر وغرور جهل
در بامیان خسته ز جنگ وستیزه ها
چنگیز وار باز بگیرند جشن خون
............
فر عون های قرن ، نمرود های عصر وین چاکران غیر
با خنجر تباهی و ظلم و ستم به دست
با گرز های کینه و بی دانشی بکف
بر پیل های مست تکبر نشسته اند
سرشارنخوتیکه به فکرو خیال خویش
چون فاتحین پار بتی را شکسته اند
ای آنکه در هوای رسیدن به عز جاه
در انتظار تحفه عقبا نشسته یی
باری بمن بگو
آیا بت غرور و خودی ها نفس را
در قلب خو یشتن
گاهی شکست
ه یی؟



تحلیل « نوین» بر خورد «ریالیستکی» از اوضاع ، همپای او با حرکت و سیر زمان عامل تغییر در مضمون اشعار «حامد نوید» گردیده چنانچه اشعار شاعر ما زادهٔ اوضاع و زمان مختلف است.

در مجموعهٔ «آبشار خورشید» شعر آسمایی و بت ها بر جستگی دارد در دو مرحلهٔ خاص تقریبا با دو بینش متفاوت سروده شده است .«شعر آسمایی» را تحت تا ثیر فضای دیروز که شاعر در مهاجرت بسر میبرد ، تحت تا ثیر نخستین روز های مهاجرت وتبلیغات ،خوشبینانه و آرمانگرایانه سروده و شاعر شدیدا متاثر از جریانات سیاسی ،حفاظت و مرمت کردن بت های رنگی مشغول بوده و بر عکس تحول در شعر «بت ها» را ناشی از فرهنگ واقعبینانه شاعر میدانم.

حامد نوید در بارهٔ شعر بت ها چنین میگوید ؛« شعر بت ها یک شعر سمبولیک است ...در طول سالهای دشوار جنگ در اثر تهاجم تبلیغات بیگانگان از دو جانب بت هایی بر ملت افغانستان تراشیده شد و بر ملت افغانستان تحمیل گردید و ماهم آگاهانه و یا ناآگاهانه در پای این بت ها نشستیم و بت هارا پر ستیدیم و ستایش کردیم ولی حالا در مقطع زمانی وقت آن رسیده تا این بت ها شکسته شوند»
او با بیان واقعه به اشتباهات خود صادقانه اعتراف میکند که چگونه «با تیشهٔ پندار» «بت های بی جانرا» از «پیکر مرمر» تراشیده و آن «طرفه بت هارا» پرستش نموده چون بقول براهنی « سیاست روز گاهی شاعر را مهرهٔ شطرنج میسازد....».
مفاهیم در شعر «بت ها» به گونه زیبا شناختی از یک جانب واز جانب دیگر بشکل انتقادی با ثبات و ایستادگی ،آمیخته با پیامی به هموطنش سروده شده است.بافت قوی معنی وشکل، آهنگ وهیجان ، احساس لطیف ومبارزه ونفرت ، پیام ودعوت را در شعر میتوان در یافت واین خود عظمت شعر را بیان میکند و او آنچه در مایهٔ زندگی سیاسی واجتماعی ما وجود دارد بی پرده بیان کرده است.
بقول بلزاک « قلمتراش ،مجسمه ساز زندگی را بیان میکند....»۳
و شاعر این وظیفه را در شعرش انجام میدهد .
«چه بت ها ترشیدند بهر ما
چه بت هایی برای ما تراشیدند
وما هم بی خبر از بازی دوران
نشستیم وچه بت هارا پرستیدیم،»
در شعر «بت ها» حضور مراحل وزمان معین میتوان دریافت ،در نتیجه شعر «بت ها» شعر سمبولیک و نمایانگر یک شب هولناک ،ضعف تضاد اندیشه ها است .
شب در این شعر از دید روانی واجتماعی ،فضای خفقان اجتماعی که مرگ ونابودی را در خود نهفته دارد ،«بت ها» همان آدمهای مزدور و بی اراده اند وکاهنین سمبول وجدان کاذب است همان وجدانی که هر آن در کمین شکار اند و از چهار طرف ما را نشان گرفته اند.

« نمیدانی مگر ای هموطن
ای همزبان درد های بیکران،
یک شب کاهنین کهنه کار
بت تراشان اجیر شان
نشسته روی سنگ سرد قربآنگاه
میان دخمه های معبد شیطان
ز خاک قیر گون مرگ خوناب تن انسان
چه بت هایی برای ما تراشیدند،
شاعرد رد اش را در مرثیه تلخ ادامه میدهد ؛
در آنشب ،آنشب تاریک ظلمانی
بت تراشان تا طلوع صبح خندیدند
و هر سو کاهنین مست از شراب خون
بدور آتش نمرود رقصیدند
سپس در پای هر بت دخمه های مرگ بر کندند و
آن بت های بیجان را به جان هم در افگندند
گروهی کاهنین بت های شانرا با درفش سرخ آراستند
گروه دیگری بر دست های سبز بت ها حلقه های سیم زر بستند
وما هم بی خبر از هر طرف با تیشهٔ پندار
آن بت های بی جانرا به رنگ دیگری
از پیکر مرمر تراشیدیم
ندانستیم ،دیدی
عاقبت در خون گرم خویش غلطیدیم
ز چاهی ناشده بیرون به چاه دیگری
ای وای افتیدیم»
شعر بت ها آبشار خورشید به شکل سمبولیک نمود میابد و نمونه خوبی از ژرفساختی شعر واندیشه شاعر ما ست.
« سمبولها شعر را عمیق میکند ، دامنه میندهد ، اعتبار میدهند ،وقار میدهند وخواننده خودرا در برابر عظمتی می یابد» ۴
حامد نوید با بت ها همچون موجود زنده ،انتقادی و گاهی خشمگین بر خورد میکند ، وتصویر سازی هایش با سمبول ها تصنعی جلوه نمیکند او مانند عدهٔ از شاعران ما «که شعر قوی میسرایند» ابهام وپیچیده گی را در شعرش راه نداده است تا ذهن خواننده را مغشوش ساخته و معنی را نزد خود نگهدارد.
او نوای وطن را با حرکتهای تازه و خلاقیت در عرصهٔ خیال بیان کرده است او از اشکریزان میهن سخن میگوید و میخواهد دست بدست هم همه اشک را از گونهٔ مادر میهن پاک کنیم ؛ او میخواهد ملت در خون نشسته را از ترسیم ناکجا آباد به دنیای واقعی دعوت کنیم ؛هما ن ندای جاودانه ایست که در حافظهٔ پهناور تاریخ باقی میماند.
« بیا ای هموطن ؛
با هم از این کابوس نافرجام برخیزیم
بیا سر از زندان تعصب ها به درآریم
وزین ظلمت سرا ها رو سوی خدای دادگر آریم
که رسم بت پرستی نیست آئین خدا جویان
بیا تا این شمایل ،این تجلی های شیطان را
ز تخت خود پرستی های فرعونی بر آندازیم
چو شعر مست حافظ
تابناک از خواب بر خیزیم
فلک را سقف بشکافیم و
طرح نو در اندزیم»

کوتاه نظری بر فریاد داد خواهانه شاعر ما جناب حامد نوید.
نقل قول ها از منابع ذیل اند؛
۱ـ نیما یوشیج ـشعر وشاعری ص ۱۴۶
۲ـ هما نجا ص ص۹۳ـ۱۹۷
۳ـاونریس؛پایه های هنرشناسی علمی ص ۷۱



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر