۱۳۹۴ فروردین ۱۹, چهارشنبه

داکتر عبدالله - کسانیکه به مجاهدین جنایت های را مرتکب شده اند در فکر رسیدن به قدرت نباشند

چهارشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۴ ه‍.ش.

خرقۀ سیاف بر تن دکتر عبدالله

 گذارشنامه  افغانستان   ؛  بحران افغانستان ربطی به اسلام نداشت؛ حالا هم ندارد؛ درآینده هم نخواهد داشت. جنگ افغانستان بخشی از تجارت راهبردی منطقه یی وجهانی است. عبدالله در واقع غذای فاسد شده را به افکار عمومی سرویس می کند.


داكترعبدالله عبدالله: كساني كه در برابر مجاهدين جنايت هاي را مرتكب شده اند، در فكر رسيدن قدرت نباشند.


ایشان در بحث ایستاده گی علیه تصمیم دکترغنی، بهتر بود یک توجیه دیگری را پیش میکشید. اشاره به این که افضل لودین علیه مجاهدین «جنایت» کرده، سخت بی جاذبه است.
صف کشی بین مجاهد و ضد مجاهد، آن هم پس از 23 سال، بیخی از مود افتاده است. جنرال دوستم سابق قوماندان فرقه 53 جوزجان که چپ و راست، خصوصاً درپغمان و تنگی واغجان لوگر، مجاهدین را درو می کرد؛ شاید از حافظۀ دکتر عبدالله زدوده نشده؛ واقعیت این است که عبدالله و سیاف و دیگران از برای مصلحت (یک بارمصرف) گاهی بین مجاهدین و غیرمجاهدین خط کشی میکنند. جنرال دوستم اکنون در منصبی بالاتر از عبدالله قرار داردو قبل از آن که به طالب کش تاریخ بدل شود؛ در ده ها عملیات جنگی علیه دسته جات مجاهدین، یک مجاهد کش قدراست و قهار بود.

دگرجنرال نبی عظیمی،  مدافع کابل در زمان راکت باری مجاهدین به شهر غیرنظامی ( ازکوه صافی و پغمان وارغنده) معاون وزارت دفاع و یکی از بدرقه کننده گان رهبران مجاهدین در جریان «انتقال قدرت» از حزب وطن به جمیعت اسلامی بود که در مبارزه علیه گروه های مجاهدین، به قهرمانان حزب و اردو تبدیل شده بود. مجاهدین به زودی رزم آوران جنگدیده را از صفوف خویش تبعید کردند تا یک زمانی علل واسباب «کودتا» فراهم نکنند.

دگرجنرال آصف دلاور، یکی دیگر از نظامیان ارشد دولت نجیب، جز اصلی حلقۀ انتقال قدرت به مجاهدین بود که که تقریباً همیشه در جهت ارتقای توان مقاومت اجمدشاه مسعود علیه طالب و گلبدین باقی ماند. او در جنگ جلال آباد چنان درخشید که در کشتن بیست هزار مجاهد و هزاران عرب داوطلب به قهرمان بدل شد و شخص کارمل او را لقب «دلاور» داد.
جنرال مومن اندرابی، جنرال جعفر نادری و ده ها جنرال دیگر که ضربات مرگباری باری را در طی چهارده سال بر قوای رزمی گروه های مجاهدین وارد آورده بودند؛ در کنار شخص دکتر عبدالله ایستاده و نوک قلم دراز را روی نقشه میچرخانیدند.جنرال لودین نیز یکی از متحدان گروه های مجاهد بود که کابل را زنده و سلامت در اختیار مجاهدین قرار دادند. پس وقتی دکترعبدالله می گوید: كساني كه در برابر مجاهدين جنايت هاي را مرتكب شده اند، در فكر رسيدن قدرت نباشند. چه منظوری دارد یا آن که از سایه یا همزاد خویش فرار می کند؟!
حال من نفهمیدم که مجاهد کیست و غیرمجاهد کی ها اند. گلبدین شهر کابل را تحت نام «ملیشه های کمونیست» و ائتلاف جمیعت با جنرالان کمونیست به ویرانه بدل کرد. اما خودش برای ویرانی بیشتر شهر کابل و برای رسیدن به قدرتی که هرگز به آن دست نیافت؛ با جنرال دوستم دست «برادری» داد. شاید هنوز درتفاسیری که از قرآن می نویسد؛ برای این ابتکار خویش، یکی دو یا سه آیه و حدیت هم جمع آوری کرده است. وی پیشاپیش تمام جناح خلق را کارت ورود به بهشت داده بود. جبار قهرمان، جعفرسرتیر، شهنواز تنی، پکتین و رسول بی خدا وصد های نفر دیگر را زیر خیمه اسلام آورده بود و داد میزد که دولت اسلامی باید مستقر شود.عجیب است.حالا عبدالله  بعد از درآمیزی شیرو روغن، (مجاهد وغیرمجاهد) به ابتکار تاریخی جمیعت اسلامی وشورای نظار، تازه به یاد مجاهد و ضد مجاهد افتاده است! رفیق جانانی ایشان ( نورالحق علومی و خانواده علومی) برای عبدالله چقدر عرق ها ریخته اند. این خانواده جنرالان لایقی به اردوی افغانستان تحویل دادند و در مبارزه با دسته جات مجاهد نیز در صف نخست بودند. حالا قوماندان درجه اول علومی ها، تکیه گاه خود دکترعبدالله است. دم نقد، اگر گروپ های مجرب و میهن پرست اپراتیفی باقی مانده از رژیم های کارمل و نجیب در امنیت ملی حضور نمیداشتند؛ خدا میداند که گسترۀ فاجعه تا به کجا می رسید. رزاق مامون 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر