۱۳۹۴ خرداد ۱۱, دوشنبه

هارون یوسفی - و طنز عادت ماهانه

هارون یوسفی


عادت ماهانه

زندگی را با خر و خرکار عادت کرده ام

سالها با این همه اشرار عادت کرده ام


یک زمانی دَور و پیشم مردمانِ خبره بود
حالیا با مردمِ چوتار عادت کرده ام

یاد باد آن وقت ها که لقمه نانی داشتم
مفلسم با جیب های غار عادت کرده ام

من که عمری با دریشی سوی دفتر رفته ام
۲۳ سال است که با ایزار عادت کرده ام

یک زمانی صاحبِ یک سرپناهی بوده ام
این زمان در سایه دیوار عادت کرده ام

من که در پایم همیشه بوتِ جیر و موزه بود
در سرک با چپلی و پیزار عادت کرده ام

من که ویسکی را بدونِ یخ نمی خوردم٬ ببین
از قضا با یک دهن نسوار عادت کرده ام

یاد باد آن توشکِ آرام و آن بالشت قو
مدتی شد با پتوی غار عادت کرده ام


هارون یوسفی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر