۱۳۹۴ شهریور ۳۰, دوشنبه

ترس سیاف


ترس سیاف، صرفآ ترس نخبگان است

گزارشنامه افغانستان  : تاریخ افغانستان کور است. دلیلش این است که سرزمین بدون اقتصاد، سیاست پیشه های محتاج، زبون، کوته بین و «خان» صفت میزاید. به همین سبب، قیام ها، همانند جملات ناقص، بدون موخره اند.
عبدالرب رسول سیاف آخرین شمشیرگردان «مجاهدان دولتی» چه دیرهنگام، نمد ضخیم پنهان کاری بدرید.
او اشاره داد که پایگاه های «دشمن» مسلح «زیرزنخ» ما برپا شده است. ایشان در واقع تصویر یک هول را درمغز «مجاهدانی»  که مقرب به دم و دستگاه و آرگاه وبارگاه اند؛ پُف کرد تا بیشتر از گذشته بزرگ شود. این هشدار به مردم عادی ربطی ندارد.
 دشمن مسلح غیر از طالبان و مزد بگیران پاکستان دیگر کی ها اند؟ او نگفت که مصدر و مسبب این وضعیت، دروهلۀ اول، تیم منسوخ ( اما منحل نشدۀ کرزی) و حمایت بی چون وچرای رهبران مجاهدین از تیم فساد سالار است.
چیزی که سیاف گفت، پدیده یی تازه نیست؛ وحتی کهنه است. چیزی نو، تقویت ومداومت انحطاط اداری و نگرش های وهم آمیز تیم قبلی در زمان کار تیم کنونی دولت است.
سازوکار جا به جا سازی دسته های مشکوک در مدارس مذهبی، مساجد و اداره های دولت که از سال 2009 به بعد، پیوسته از پشاور با سرتیفکیت های جعلی به طور پلان شده، وارد می شدند؛ تنظیم شده بود.  چون میان کرزی- فهیم و جامعه بین المللی، نزاع «شخصی» افتاده بود، براساس فیصله کرزی وفهیم با شبکه هایی که تا امروز به مردم افغانستان معرفی نشده اند؛ توطئه یی کلان درسطح دولت را قدم به قدم عملی می کردند.
مرحله اصلی این «فیصله» تخریب زندان قندهار بود که به دنبال آن، مراحل آزاد سازی طالبان از تمام زندان ها عملی شد.
مراحل پسین در ادامۀ سرپیچی های هفته وار کرزی ( که دربایگانی رسانه ها محفوظ اند) استمرار سیاست حمایت علنی از «طالبان افغان» و نوعی ایجاد تفاهم با آی، اس، آی  بود.
گزارشنامه افغانستان همه این موارد را در وقت و زمانش  منعکس کرده است.
جا به جایی دسته جاتی به نام «جوانان دلسوز» از طریق شخص فهیم و کرزی که مقرری یک کارمند میانه پایه را از فیلتر «تیم» می گذراندند، اجرا می شد. همه آن ها  بدون استثنا با حلقات مظنون داخلی وخارجی مرتبط بودند.
سیاف زمانی صدای خود را بلند کرده است که این زخم به شکل بدی درحال عود کردن است. آن چه سیاف از آن هشدار داد، صاف و ساده، شکل گیری یک جنگ فراگیر خانه به خانه، جنگ قومی، جنگ درچهارراهی ها و جنگ درسلسله کوه های اطراف کابل است.  فقط چیزی را که اکنون نمی توان با اطمینان نوشت، تاریخ دقیق وقوع فاجعه است.

سیاف پیروزی دپلوماسی پاکستان را فریاد کرد. محور های دولتی، آن چه را که سیاف تحت نام مراکز، مراجع، و مکان های «دشمن» ذکرکرده، دقیق میدانند؛ مشکل این است که این مراجع، همه دولتی و دارای قدرت شبکه یی وقانونی اند! تمام این آدرس ها به شبکه های رهبری «مجاهدان دولتی» افشا اند؛ اما آن ها خود با همان «دشمنان» دریک ائتلاف دولتی ومنافع قرار دارند.
آنانی که راه صواب از خطا نشاختند، اکنون از طغیان خون به فغان اندرند. «نخبه ها» درپنجه بن بست گیر افتاده اند. چه کسی باید پاسخ گوی این وضعیت باشد؟ به تحقیق، که تصمیم گیران، الحاقی های اتاق های تصمیم، ممتاز زاده ها، وشخص کرزی و قانونی، گلاب منگل، اسپنتا، بسم الله و  وده ها پاچه خور دیگر... و تکیه داران دولتی که مصالح وعدالت، واقعیت و قوانین مملکت داری را به بال پشه یی برابر نمی کردند؛ به شکل ناخواسته، کفاره پرداز وضعیتی اند که گام به گام نزدیک می شود.
مبرهن است که درین جنگ، به غیر از پاکستان، هیچ کسی پیروز نیست؛ همه درلذت تباهی عمومی غلت میخورند و میراث تاوان های بزرگ را به نسل های هنوز به دنیا نیامدۀ خویش  انتقال خواهند داد. ریاست امنیت ملی درنقش عقل ناظر، در واقع حکومت و دولت اصلی افغانستان به شمار میرود. ارگان های امنیت، سهل قادر اند فهرست های افراد مشکوک ومسلح را که از سوی تیم کرزی مستقر شده و هنوز از سوی بخشی از بدنۀ دولت جدید پشتیبانی و تیمارداری می شوند؛ به مردم ارائه کند.
آیا دکترغنی و عبدالله اجازه چنین کاری را به امنیت ملی میدهند؟
سیاف افاده داد که گویا دولت و«مجاهدین» اکنون بلا را در آغوش خود گرفته اند؛ اما واقعیت این است که این بلا برای شماری از حلقات، و شماری از محافل جهادی ( از نوع دیگر) «عزیز» اند وسیاف باید می گفت که ما خود در آغوش بلا رها شده ایم.
 این، دمسازیِ سرنوشت است؛ باید چنین میشد. خوب، حالا که دسته هایی از بیرون یا از داخل، منشور درون خویش را با نوک شمشیر و قمارخون در برگه های تیرۀ احساسات و افکار خویش مرقوم داشته اند؛ راه های آزمونگاه کابل به روی شان باز است.
این طوراحساس می شود که جامعه بین المللی چندان ازین وضعیت مضطرب نیست. درد زایمان کابل، بسیاری از غده هایی را که آن ها نیز میخواهند از صحنه بزدایند؛ خود به خود خواهد زدود. تیم کرزی و آنانی که سالیان دراز، مراکز تروریستی را در چهار سوی پایتخت حفاظت کرده بودند؛ به وجدان، تاریخ و روح محتاج و همیشه گریان مردم پریشان، چه پاسخی خواهند داشت؟
در ایام حکمرانی «دوخان»، سیاست وکیاست را  مرغ جنگی و سگ جنگی پنداشتند؛ فرزانه گی وهوشمندی را با صفات دروغین «شیر» و «غیرت» معاوضه کردند. مصالحتی که راه انداختند، برای خدمت به نفس چند فرد بود که با تیغ آبدار یک صلح دروغین و غایب، شاهرگ فرصت های چند نسل را قطع کردند. آنانی که از بهر فرمان عقل سرخ  خویش، همه چیز را در ورطۀ خطر پرتاب کرده اند، نه امریکا می تواند نجات دهد؛ نه خود شان.
  ریش همسایه چون تراشیدند       ریش خود آب زن که نوبت تست


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر