۱۳۹۴ بهمن ۸, پنجشنبه

نگاهی بر کتاب جنگ ها ی کابل - کاندیدای اکادیمسین محمد اعظم سیستانی

کاندیدای اکادیمیسن ٬محمد اعظم سیستانی 
    Bildergebnis für ‫محمد اعظم سیستانی‬‎


نگاهی بر کتاب «جنگ های کابل»  تالیف جنرال سید عبدالقدوس سید


امروز ازمطالعه کتابی فارغ شدم که بقلم یکی از نظامیان تحصیل کرده ومتعهد به سوگند دفاع از ناموسوطن، جنگ های ویرانگر وتباه کن کابل را از سوی تنظیمهای جهادی طی سالهای 1992 تا 1996 با توانائی قابل وصفی به تصویر کشیده است.
کتاب در کاغذ درجه اول با قطع و صحافت مرغوب و حروف خوانا، در390 صفحه، شامل 8 فصل، بایک پیشگفتار ویک پسگفتار، به زبان دری به نگارش آمده ازسوی انتشارات آیدا درآلمان به نشر رسیده است. جلد اول این کتاب حوادث خونبارتنظیمهای جهادی را در حکومت دوماهه حضرت مجددی بازتاب داده است و کارنامه های جنایتبار چهارساله حکومت ربانی- مسعود را درجلد دوم کتاب دردست تهیه دارد، چشم براه نشرهرچه زود ترآن هستیم.
چون مولف فرزند بدخشان است ومردم بدخشان ذاتاً اهل شعر و ادبیات و نویسندگی اند، بنابرین کتاب، با زبان روان وادبیات جذاب وگیرا با تحلیل های دقیق از اوضاع نظامی - سیاسی نوشته شده و با آنکه مضمون جنگ، خود بخود یک مضمون حوصله فرسا وناراحت کننده است، اما او این مضمون را چنان با ادبیات روان و پیش زمینه های ظریفانه ادبی بنگارش آورده که خواننده هرقدر در مطالعه کم حوصله و بی رمق باشد، نمیگذارد دامن مطالعه را رها وکتاب را بسوی پرتاب کند.
مؤلف، مؤرخ نیست، ولی شیوه کارش، در بوجود آوردن یک تاریخ خونبار، مستند برچشم دیدهای خود مولف وروایات دوستان حاضر وناظر درصحنه های جنگ وجنایت علیه بشریت وگزارشات سازمانهای بین المللی دفاع از حقوق بشرو رسانه های معتبر جمعی درباره جنگ های چریکی- جهادی در داخل یک شهر دو میلیون نفری، پایتخت تاریخی افغانستان است. این کتاب، تاریخی است نفرت برانگیز از جهادی که بنام دفاع از دین وناموس اسلام آغاز شد و بخاطرکسب قدرت، با غارت و دست اندازی به مال وناموس مردم و بی عفت شدن ده ها هزار زن ودخترمسلمان پایتخت پایان گرفت.
مولف آنجا که جنگ های کابل را شرح میدهد، چون خود یکی از افسران مجرب نظامی در عرصه جنگ های متعارف است، بدرستی میداند که بی بندوباری ودرنده خوئی مجاهدین در بکاربستن سلاح های سبک وسنگین در داخل محلات مسکونی شهر برای غلبه برحریف بخاطر توسعه ساحه نفوذ واشغال مناطق پردرآمد غنایم جنگی وکسب قدرت در دولت اسلامی چقدر سهمگین و خطرناک وتباه کن بوده است. تصویرصحنه های جنگ، نام بردن سلاح های مخرب سبک وسنگین دراین جنگ ها وساحه های تخریب وغارت بی دریغ دارائی های دولتی وشخصی توسط دزدان جهادی و بی و بندباری آنها در به آتش کشیدن ثروت های ملی وتخریب زیربنای های اقتصادی وخدماتی وحمایت کشورهای ذینفع در پشت سر هریکی ازاین گروه های جنگی، فقط قلمی توانای چون قلم اقای سید را بکار دارد.
مولف، یکی از کدرهای نظامی تحصیل کرده در پوهنتون حربی کابل، پوهنتون نظامی هندوستان و پوهنتون نظامی اتحاد شوروی، صاحب تجارب کاری در قطعات مختلف اردو، و متخصص درمسک نظامی و متعهد به خدمت به ابنای وطنش، آگاه از سیاست ورقابت های جنگ سرد میان دو ابرقدرت وقت، صاحب نظر درمسایل سیاسی- نظامی ونویسنده زیبا بیان در تشریح رخدادهای تاریخی - نظامی در دهه های 80 و90 قرن بیستم است.
گفته میتوانم که من در سالهای پس از مهاجرت به اروپا کتابی با چنین ادبیات زیبا و روان وتحلیل های استوار ومنطقی از رخدادهای تباه کن و خانمانسوز حکومت اسلامی تنظیمهای جهادی نخوانده ام. این جذاب ترین اثر سیاسی- تاریخی از قلم یک جنرال اردوی افغانستان منسوب به  حزب دموکراتیک خلق (حزب وطن) است که اوضاع و احوال رقت بار افغانستان را در سالهای 1992- تا 1996 بر مبنای چشمدیدهای خود و دوستان خود و منسوبین اردو و کتب و رسالات و مقالات نشر شده به برسی و تحلیل گرفته است که از این لحاظ بر اهمیت و مستند بودن اثرش کمک کرده است.
این کتاب، شاید برای آن عده از منسوبین (ح د.خ.ا) که در ناکام کردن پلان صلح ملل متحد نقشی بر عهده داشتند و با آنکه در دورۀ حاکمیت حزب خود، از امتیازات فوق العاده حزبی و دولتی برخوردار بودند و در آخر با سر براه کردن شورشها و بغاوتهای قومی در شمال کشور، بازهم میخواستند در رژیم اسلامی جهادی به جاه و جلال برسند، آنرا نسپندند، مگر برای آنانی که به آن حزب و گروه ها و تنظیمهای اسلامی کدام وابستگی ندارند، اثری است سخت جالب و خواندنی و داشتنی.
من بدین نظرم که در هر سازمان حزبی و هر گروه سیاسی، همانگونه که عناصر وطن پرست، صادق و خدمتگار به مردم و خواهان ترقی و تعالی کشور حضور دارند، همانسان عناصر ابن الوقت، اپرچونست، خاین بوطن، منفعت جو و توطئه گر نیز پیدا میشوند، بنابرین نباید بخاطرخیانت و خباثت چند نفر خاین که خود را تا سطح رهبری در یک جریان سیاسی رسانده اند، همه اعضا و افراد آن جریان را خاین شمرد و محکوم کرد.
به نظر من، هم در حزب دموکراتیک خلق و هم در تنظیم های جهادی، افراد و عناصر صادق به وطن فراوان بوده اند که از وجودشان نباید انکار کرد. آنطور که از مطالعه کتاب جنرال سید عبدالقدوس دریافته ام، به نظر من یکی از اشخاص صادق بوطن و مردم و مشتاق ترقی و تعالی کشور، همین آقای جنرال سید است. من تا زمانی که کتاب جنگ های کابل را نخوانده بودم، چیزی در باره جنرال سید نمیدانستم، ولی با مطالعه اثرش درک کردم که این انسان، چه احساس شریفانه وطن دوستی و خدمت گزاری نسبت به مردمش داشته و دارد.
از ورای سطور این کتاب درک میگردد که مؤلف، یک نظامی وطن پرست و مخالف حضور نظامی بیگانه در کشور و متعهد به استقلال افغانستان و طرفدار مشی مصالحه ملی دکتورنجیب الله و آرزومند تحقق پلان صلح ملل متحد برای نجات کشور از بحران بوده است.                                                                                       وی در کتابش یاد آور میشود که اگر پلان پنج فقره یی ملل متحد عملی میگردید، افغانستان و بخصوص کابل با جمعیت دوملیونی آن از فاجعه جنگ های میان تنظیمی نجات می یافت. او ابراز عقیده میکند که اگر تلاش های سازمانهای استخباراتی کشورهای همسایه و بخصوص سازمان جاسوسی کا.جی. بی اتحاد شوروی در تبانی با عناصر قدرت طلب از داخل رهبری حزب، در جهت ناکامی طرح صلح ملل متحد، سبب برانگیختن شورش در شمال و ایجاد ائتلاف شمال برهبری احمدشاه مسعود و جنرال مومن و جنرال دوستم ، کشور دچار فاجعه خانمان برانداز جنگ نمیشد. نویسنده در ضمن شرح و تحلیل، نشان میدهد که چگونه نطفه های این شورش از طرف عناصر قدرت طلب در رهبری حزب، در نهاد افراد بی دانش و عقده مندی چون: جنرال دوستم و جنرال مومن و جنرال خان آقای (خادی) و جنرال نبی عظیمی، گذاشته شد و تحت نظر سازمان جاسوسی کاجی بی، بمنظور ناکام ساختن طرح سازمان ملل متحد و سقوط دولت نجیب الله بسرعت رشد یافت و به شورش در شهرک حیرتان انجامید. بدبختانه آتشی که توسط این افراد در یک گوشه دور افتاده کشور در داده شد، بسرعت به قلب کشور یعنی کابل زبانه کشید و در مدت چهار سال راکتباری و خونریزی در شهر کابل، پایتخت افغانستان را با صدها هزار انسان شریف و بیگناه آن بخاک و خون نشاند و یا آواره دیاران بیگانه ساخت.
بهتراست از متن کتاب، فرازهایی را بگونه شاهد بیاوریم و ببینیم که سبک نگارش و شیوه بیان مولف از مسایل سیاسی- نظامی چگونه است، زیرا از قدیم گفته اند: مشک آنست که خود ببوید، نه انکه عطار بگوید.
مولف، در صفحه 26 کتابش مینویسد: "علت جنگ های کابل، در وابستگی خارجی جناح ها و گروه های جنگی و ملعبه قرارداشتن سران و فرماندهان آنها به اجانب و بیگانه نهفته است." و در صفحه 27 مثال میدهد: "....یکی از مثالهای برجسته دراین باره، احمدشاه مسعود، فرمانده چریکی است. در سال 1982 [او] با سازمان استخبارات شوروی و نظامیان روسی مقیم افغانستان پروتوکول همکاری فوق العاده پایدار و موثری را عقد کرد. بطوریکه اسناد عقد شده میان او و روسها بنیاد محکم دوستی را پی ریزی کرد. مسعود را بحیث یکی از چهره های الترنتیف قدرت در افغانستان در چشم انداز سیاستهای آینده روس ها مطرح ساخت."
مولف در صفحه 68 مینویسد: "تبلیغات اغراق آمیزی که در بارۀ جهاد و جنگ ها در پنجشیر برعلیه قوای روسی بویژه بعد از امضای قرارداد مسعود با روسها و وارد آوردن تلفات و ضایعات به شورویها عنوان داده میشود، صرف نظر از جوانب عوامفریبانه و خودستائی آن، سپردن جعلیات و اکاذیب به اوراق تاریخ است. مثلاً گفته میشود در جریان جنگها در پنجشیر تا سال 1363 خورشیدی به روسها 15750 نفر تلفات رسیده است، هرگاه این رقم با ارقام رسمی منتشر شده (13833 نفر)جمع تلفات ده ساله روسها در افغانستان که شامل مرگ و میرعمومی نیز است، مقایسه شود، 1917 نفر تلفات روس ها را بیشتر از سراسر افغانستان نشان میدهد که اغراق در مسئله را اثبات میکند. در اینجا زیر چتر تبلیغات و جعلیات عوام فریبانه سعی صورت گرفته که مسئله روابط استخباراتی و دوستی پایدار گروه مسعود با روسهای کتمان نگهداشته شده و از سوی دیگر جنگ های واقع ناشده، کاذبانه بزرگ جلوه داده شود، با یک نوع خود بزرگ بینی، اسطوره سازی، قهرمان تراشی تهوع آور دست زده شده است. دراین باب همه نظامیان حاضر در صحنه جنگ ها برضد گروه "مسعود" در پنجشیر شاهد اند که بعد از عقد قرارداد مسعود با روسها و روند درگیری های میان جانبین قطع گردیده و جایش را به دوستی و وابستگی داده بود که مسعود را تا زمان مرگش همراهی کرد."
نویسنده در جای دیگری مینویسد: "در گرماگرم جنگ ها که تبلیغات غرب و بنیادگرائی به افسانه سازی در باره احمدشاه مسعود و جهادش پرداخته بودند، ... وقتی حادثۀ قتل پهلوان احمدجان پنجشیری، قهرمان ورزش کشتی گیری به دست او، دستگیری و زندانی نمودن یک جمع هزار نفری از روشنفکران پنجشیری تحت رهبری پاکروان عبدالحفیظ پوی، که در موضع مخالف و مبارزه با رژیم کابل و حضور نظامی شوروی در افغانستان نیز قرار داشتند، و قتل دسته جمعی سی نفر از فعالان آن به وسیله "مسعود"، ترورهای پی در پی در کابل، راکت باری به شهرها، راهزنی در مسیر سالنگها، دیگر کسی به بیرحمی، آدمکشی، تروریسم و اعتیاد او به خونریزی شک و شبهه یی نداشت. انتقام جوئی و قتل مخالفان و اسیران، زورگوئی و خود برتربینی، تعصب قومی و قبیله گرائی، واقعیت هایی بود که او به آن مبتلا بود."(صفحه 76)
و در صفحه 77، بازهم در باره احمد شاه مسعود میخوانیم: «مسعود و گروه اش، در عقب شعار های تند مذهبی، پنهان گردیده بنام جهاد و مقاومت، که خواست بیگانه ها بود، مردم خود را می کشتند و هر قدر که به سال های بعد، تداوم حضور نظامی شوروی و خروج آن از افغانستان و سالهای جنگ کابل، جنگهای او با طالبان، گریز او از کابل نزدیکتر شویم، به همان اندازه او را خوبتر، می شناسیم.
مولف میگوید: "مسعود در دوره جنگ ها با گروه طالبان، پنج بار زیر چتر تدابیر ویژه استخباراتی با ولادیمیر پوتین صدراعظم، بعد از رئیس جمهور روسیه ملاقات کرد. به قول یکی از شاهدان عینی که از افشای اسمش دراینجا معذورم، گفت که "مسعود" در یکی از ملاقاتهایش در مسکو با رئیس جمهور روسیه یک عدد زمرد پنجشیر را به بزرگی یک عدد چهارمغز به عنوان تحفه به "پوتین" اهدا کرد و متعاقبا ًبرعلاوه وعده های عاجل کمک های تخنیکی، پولی و نظامی یک عدد تفنگچۀ مطلا که قیمیت آن در حدود پنجصدهزار دالر تخمین زده میشد، از "پوتین" دریافت کرد."(ص 78)
مولف در صفحه 146 کتاب، از رهبر حزب اسلامی "گلبدین حکمتیار" نیز چهره ای زشت و سفاک، جنایتکار، و دست پروردۀ سازمان استخبارات نظامی پاکستان تصویر کرده و مینویسد: «در طول دهه های 80 تا 90 میلادی دوران جنگ سرد، یکی از مورد پر لطف ترین گروههای جنگ، حزب اسلامی، به رهبری گلب الدین حکمتیار بود. مردی که او و همفکرانش به زن ستیزی، و پاشیدن تیزآب به [روی] زنان که از پوشیدن حجاب اجتناب میکردند، شناخته شده بود.علی الرغم تظاهر به امریکا ستیزی، پنجاه در صد کمکهای امریکا را بدست می آورد.»
از صفحات 164 ببعد که اولین جنگ کابل شرح داده میشود، از هریک از مدعیان قدرت و درگیر در جنگ های کابل، سیمای بس وحشتناک و خونریز و سنگ دل و متجاوز به مال و ناموس مردم و دارائی های عامه و شخصی و تاسیسات زیربنائی اقتصادی- اجتماعی کشور بدست میدهد که هرسطر و هر پراگراف و هر صفحه آن قابل اقتباس و انعکاس است ولی بجای آن خواننده را به مطالعه    کتاب توصیه میکنم.
خلاصه کتاب در ضمن شرح وقایع و رخدادهای دلخراش جنگی، شناخت و معرفت خواننده را نسبت به رهبران حزب.د.خ.ا. و نیز رهبران تنظیمها و قوماندان مشهور جهادی، چون: ربانی، احمدشاه مسعود، دوستم، رسول سیاف، گلبدین، محقق، محسنی و صبغت الله مجددی و غیره بسیار دقیق میسازد تا بخوبی پی ببرد که انسانهای ضعیف النفس چگونه بخاطر کسب قدرت و یا کسب ثروت، دست به خیانت به مادر وطن میزنند و با ارتکاب جنایات ضد بشری و غیر قابل تصور در حق مردم بیگناه و شهروندان دوست داشتنی، خود را در خدمت بیگانه و دشمنان وطن قرار میدهند و به تخریب و تباهی وطن، شهر و عمرانات و تمام بود و نبود یک کشور و یک تاریخ می پردازند، تا حامیان خارجی خود را راضی ساخته باشند و به ثروت و قدرتی کاذب دست یابند.
در پایان به محترم جناب جنرال سید عبدالقدوس سید، صاحب منصب با استعداد اردوی افغانستان، تالیف این اثر مهم را صمیمانه تبریک میگویم و موفقیت شان را در انجام کارهای فرهنگی پربارتر آرزو میکنم.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر