اعتراف گیری از رئیس جمهور
اسد بودا : دنیای سیاست، دنیای واقعیتها و مُچگیریهاست و به اعترافهای سیاستمداران، به عنوان یک فرصت نگریسته میشود. اشرفغنی گفته است: «طالب و تروریست دشمناند». حالا، مطبوعاتچیهای ما به جای سنگ نشانساختن این اعتراف، به عنوان Poli-Fact، کوشش میکنند، آن را انکار کنند. انکار اعتراف، بهضررِ جامعه است. قطببندیهای سیاسی را تشدید میکند. جزایرِ قدرت را توسعه میبخشد. برنامههای سیاسی رئیس جمهور را باید بر اساس همین ادعاها نقد کرد.
اینکه بگوییم «فاشیست» هیچ دردی را دوا نمیکند، زیرا فاشیسم بنیاد فلسفی دارد. مولود متن و فرهنگ و هنر شهری و تودهای است. سخنگفتن از فاشیسم در جامعهی که گفتار مسلط گفتارشفاهی و جریانهای سیاسی پا در هوا و فاقد بنیانهای منظم و مکتوباند، بیشتر به جُک میماند تا واقعیت. جامعهی تقدیرگرا همین است. تصور میکند رئیس جمهور صاحبِ معجزه و دارای قدرتِ فوقالعاده است. در چشم بههم زدنی دنیا را زیر و زبر و بدیها را محو میکند. بیش از یک دهه حاکمیتِ کرزی، به امید معجزه گذشت. در حال حاضر، اعترافگیری از رئیسجمهور، به مراتب بهتر از انکار اعتراف اوست. اشرفغنی مسئول حل تمام مشکلات تاریخی نیست ولی در برابر قانونِ اساسی و وعدههایش مسئول است.
انکار اعتراف اشرفغنی به جنایتکاربودن طالب و تحلیل بر اساس احتمالات، او را تبرئه و مسئولیتِ او را کمتر میکند. برجستهسازی تخلفاتِ قانونی، بادهوا شدن ماجرای کابل بانک و اعطای زمین و خانه به معلمین، به مراتب فشارهای واقعیتر وارد میکند تا فاشیست خطابکردن او.
در حال حاضر، یگانه فاشیسمِ ممکن در افغانستان، فاشیسم دینی و مذهبی است. درست است که طالبان انگیزههای قومی دارند، درست كه ترجمه ي قوميت به فاشيسم امكان دارد ولی قومیت به آن معنا كه در جنوب وجود دارد، ظرفیت توجیه ترور و جهاد و انتحار را ندارد، زیرا فاقد پشتوانهي فلسفی و گفتار مکتوب است. طالبان از سر ناگزیری و مجبوری به دین و مذهب پناه برند. قبیلهگرایی و فاشیسم را باید از هم تفکیک کرد. فاشیسم، جنبشِ دشت و صحرا نیست، در شهر و کتاب و دانشگاه و مکتب و آموزشِ جمعی و همسانسازی و فرهنگ عامه ریشه دارد. انکار اعتراف او به «دشمنبودن طالبان»، بیش از آنکه واقعی باشد نوعی «آرزو» نیز هست. ناخودآگاه ما به دلیل پیشفرضهای قومی نمیپذیرد که اشرفغنی دشمن طالبان است. رهاکردن واقعیت و رفتن به سراغِ نیت، چیزی را روشن نمیکند. برداشت بعید از یک گفتار صریح و علنی، زمینه برای تخلف او از وعدهها و وعیدهایش فراهمتر خواهد ساخت. خطاها و بیتعهدیها او را در آینده عادی و معمولی و غیر قابل انتظار جلوه خواهد داد. به نظر میرسد به جای انکار و متوسلشدن به توهم توطئه این اعتراف او را به یاد داشت، برای آن مصادیق تجربی تعریف کرد، آن را عملیاتی ساخت و در صورتی کوتاهی از وعدههایش به رُخ او کشید و بر اساس گفتهها و ادعاهایش در برابر نمایندگان مردم، بر او فشار وارد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر