سلطان محمود غزنوی وحکیم ابوالقاسم فردوسی
(بخش سوم پژوهش)
فردوسی چه زیبا وماندگارمی سراید:
بنا های آباد گردد خراب
زباران و از تابش آفتاب
که از باد و باران نیاید گزند
نمیرم ازین پس که من زنده ام
که تخم سخن را پرا گنده ام.
سلطان محمود غزنوی، سومین شاه سلسله ی غزنویان از سال (۳۸۷ ق) پس از شكست دادن برادرش اسماعیل، حكومت را به دست گرفت و با غلبه بر امیران صفاری، سامانی، آل بویه، آل زیار و خوارزمشاهیان استیلا یافت. سلطان محمود غزنوی به تدریج سرزمین های بیشتری را ضمیمه ی قلمرو خود نمود. او دوازده بار به سرزمین هندوستان لشكركشی كرد اما سرانجام پس ازسی و چهار سال سلطنت، در غزنین درگذشت. سلطان محمود غزنوی، اولین پادشاه مستقل و بزرگ ترین فرد خاندان غزنوی است كه به دلیری و بی باكی و كثرت فتوحات و شكوه دربار در تاریخ، بسیار مشهور شده است. غزوات وی در هند و ایران و غنائمی كه از آن جا آورده، اجتماع علما و شعرا در دستگاه او و اشعار و كتبی كه به نام او ترتیب یافته بود، نام سلطان محمود غزنوی را در اطراف عالم، معروف كرده است. افرادی همانند عُنصری بلخی، فَرخی سیستانی، عَسجَدی مَروَزی، كسایی مروَزی و غضایری رازی و نیز فردوسی طوسی از شاعران دربار او بودند. هم چنین از علمای دستگاه محمودی، هیچ كس جلیل القدرتر از ابوریحان بیرونی نیست. فردوسی زمانی کتابش را به سلطان محمود غزنوی تقدیم کرد، چشمداشت صله و کمک از او داشت. گفته اند که او با این که دهقان زاده بود و ثروتمند، اما آن گونه که خود می گوید، در این اواخر به درویشی و فقر افتاده بود:
همی چشم دارم بدین روزگار
که دینار یابم من از شهریار
که تا روز پیری مرا بر دهد
بزرگی و دینار و افسر دهد
که باشد به پیری مرا دستگیر
خداوند شمشیر و تاج و سریر.
نتیجه آن شد که فردوسی از سوی سلطان محمود نوازش نشد، و در آخرین اشعار خود سوگمندانه چنین سرود:
سی و پنج سال از سرای سپنج
بس رنج بردم به امید گنج
چو بر باد دادند رنج مرا
نبد حاصلی سی و پنج مرا
کنون عمر نزدیک هشتاد شد
امیدم به یکباره بر باد شد.
نظامى گوید كه در راه بازگشت از هندوستان سلطان را دشمنى بود كه حصارى استوار داشت. سلطان پیامى براى وى فرستاد كه تسلیم شود و هنگامى كه پیك او باز میگشت از وزیرش پرسید: «چه جواب داده باشد؟». وزیر گفت:
اگر جز به كام من آید جواب
من و گرز و میدان و افراسیاب.
این بیت شاه را به یاد شاعر دل شكسته انداخت و هنگامى كه به پایتخت آمد، بنا به نوشتهء نظامى عروضى شصت هزار دینار براى فردوسى فرستاد، اما نوشداروى او هنگامى رسید كه سهراب مرده بود و «جنازهء فردوسى را به دروازهء رزان بیرون همى بردند». فردوسی از کار خویش بهره مادی نبرد، اما اثر وی به طور شگفت آوری در میان توده های مردم باقی مانده و از آن روزگار تا کنون موقعیت خود را حفظ کرده است.
در دولت غزنوی، برای حمایت از علم و فرهنگ کار های بزرگی صورت گرفت. میگویند که سلطان محمود غزنوی در دربار خود، یک دیوان ویژه شاعران ایجاد کرد و در سفرهایش، چهار صد شاعر حضور داشتند. کسانی مانند عنصری بلخی، فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی بودند.در دربار غزنه شاعران بیشماری بوده اند و از جمله میتوان از فرخی نامبرد که بیش تر اشعارش ستایش شاهان غزنوی است و از این جهت، در میان بیش ترین شاعران، شاخص است. در عین حال، شعر او، در مقایسه با شاعران پیشین، شعری پیشرفته و پخته تراست. او به ویژه در قصیده سرایی آن هم با زبانی ساده روان، مهارتی ستودنی دارد. او به سال ۴۲۹ درگذشت. از وی نه هزار بیت به یادگار مانده که به چاپ رسیده است. شاعر برجسته دیگر دربار غزنوی، ابو القاسم حسن بن احمد عنصری بلخی (۴۳۱) است. شاهدیم که ادبیات پارسی تا این زمان در خراسان و سیستان و ماوراء النهر جای دارد. وی در دربار محمود به جایگاه والایی رسید و ثروت زیادی از راه ستایش امیر محمود و سایر کارگزاران دولت غزنوی به دست آورد.
عنصری شاعری عالم و آگاه بوده و به دلیل آشنائیش با اندیشه های علمی و فلسفی رایج، بخشی از آن مطالب را در اشعار خویش آورده است. بسیاری از اشعار وی از میان رفته و در حدود دو هزار بیت از او برجای مانده است.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر