آن بلند اختر سپهر و این تَبه گوهر زمین
هیچ در هیچ و خیال اندر خیال آمیخته
کیست زن؟ ای وای، این بازیچه [بی قدر](1) چیست؟
گوهری بی مایه با خاک شغال آمیخته
سال عمرش دیرپوی و شاخ عقلش دیر خیز
حسرت آینده را با نقش حال آمیخته
آتشی سوزنده در اشک فریب افروخته
عفتی با شهوتی بی اعتدال آمیخته
صورتی مصنوع از سرخاب و سُرمک ساخته
خلقتی مکروه با غَنج و دلال آمیخته
زشت خویی را فرو پوشانده با رنگ جمال
ضعف روحی را به روی احتمال آمیخته ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر