۱۳۹۲ دی ۱۳, جمعه

ارزوی صلح وواقعیت های سرسخت

  1. آروزی صلح و واقعیت های سر سخت
    محمد اسماعیل اکبر
    در کشور در وضع کنونی هسته ای استوار، روشن آگاه و متحد کننده طبقات، گروه ها و اقشاراجتماعی وجود ندارد. و امکان تشکیل زود هنگام آن نیز محتمل به نظر نمی رسد. سخن رانان گروه های متخاصم علاقه ای به تفاهم و درک هم دیگر نشان نمی دهند کشور های منطقه اهداف، اغراض و مقاصد خاص خود را پیش می برند. حتا کشور های آسیای میانه که از گسترش افراطیت و خشونت نگران اند سی...است هماهنگ که هیچ؛ هر یک شان نیز دید روشن در قبال مسائل افغانستان ارایه نداده اند. در میان کشور های غربی و اعضای ناتو نیز اختلافاتی متبارز است. حتا بریتانیا و امریکا نیز برخورد همگون به قضایای افغانستان ندارند. هر یک از این جوانب را طور فشرده کند و کاو می کنیم.
    در داخل اختلافات اقتصادی و اجتماعی میان گروه های بسرعت ثروتمند شونده و اکثریت فقیر حاد می گردد. مخصوصا که بخش مافیایی اقتصاد بر قسمت سالم آن اگر بخش سالمی وجود داشته باشد می چربد زیرا به نحوی از انحا تجارت مواد مصرفی عمده نیز در دست همان زور مندان است. حتا اکثریت جوانان کار ثابت و مطمئن ندارند. قشر بندی میان گروه محدود صاحب امتیاز در سطح بالایی دستگاه دولتی و اکثریت کارمندان رو به تشدید است. گردانندگان انجو های داخلی و خارجی به تفاوت مراتب قشر ممتاز و سر براورده دیگر است که خریداران کالا های تجملی و رونق دهنده گان بازار اند. و در قیمت شدن اجناس نقش دارند. سیل انبوه مهاجران رو به کشور های مختلف هنوزکاهش نیافته است.
    در میان دولت تیم سیاسی نیرو مند که قضایا را به استحکام نظام و غلبه خط مشی صلح پیش ببرد موجود نیست. در برابر فساد مبارزه موثر وجود ندارد. شخصیت های نیرو مند جریان ساز که با استفاده از خواست های مردم آنها را در جهت صلح و سازنده گی متحد کنند چهره نشان نداده است. اپوزیسیون دولت یک پارچه نیست و اظهارات سخن گویان آن متناقض، تکراری، عقده مندانه و سطحی نگرانه است در برابر سیاست های کشور های منطقه و جهان وضع دقیق و سنجیده ندارد. بجز ضدیت بی ثمر با پاکستان نقظه بارز و شاخصی در سیاست خارجی ندارد. اگر چه به نظر نمی آید در وضع غیر عادی از نفوذ خارجی در صفوف خود بخصوص نفوذ کشور های ایران، پاکستان و هند مانع شده بتواند. احزاب و گروه های تازه تشکیل هنوز برآمد نیرو مند در سطح اجتماع نشان نداده اند تا بتوانند از نفوذ تنظیم ها که عمدتا با ورق قومی و مذهبی بازی می کننند و طرفداران خود را در رعب و وحشت از صلح نگه میدارند بکاهند.
    در منطقه: در پاکستان حلقات نیرو مند در میان نظامیان، استخبارات نظامی و احزاب مذهبی وجود دارد که قریب سی سال است روی یک استراتیژِی در مورد افعانستان، هند و احتمالا آسیای میانه توافق نظر دارند. هر قدر امریکا و ناتو ضعف نشان دهند انها به پیشبرد اهداف خود امیدوار تر می شوند. قراینی وجود دارد که حداقل برخی از سیاست مداران در بریتانیا با این سیاست مخالفت ندارند . اعتماد به نفسی که پاکستان بعد از حادثه کشته شدن نظامیان خود در سرحد نشان داد میتواند دلیلی در همین راستا به حساب آید.
    ایران: بنظر نمی رسد حاکمیت در این کشور سیاست یگانه ای در مورد افغانستان داشته باشد. گرایش مذهبی، تمایلات زبانی، فرهنگی و نژادی؛ و تمایل سیاسی مبنی بر استفاده از فرصت های تجاری، اقتصادی و فرهنگی در صورت استقرار صلح در افغانستان و آسیای میانه هر یک طرفدارانی دارد. اگر چی استفاده از مذهب گرایش قوی است. علاوتا منافع اقتصادی دراز مدت؛ و مشکلات موجود؛ استراتیژی ایران در مورد افغانستان را متزلزل نگاه داشته است. آنها از یکسو از امکانات بازار و نظام اقتصادی از هم پاشیده افغانستان در وضع کنونی برای کاهش مشکلات خود بهره می برند و از افغانستان برای تجارت با تاجیکستان، ازبکاستان و قزاقستان استفاده می کنند. از سوی دیگر از اینکه با استقرار صلح از لحاظ عرضه نفت و گاز از آسیای میانه مورد رقابت قرار گیرند نگران اند. و این نگرانی را آشکارا ابراز می کنند از طرف دیگر با تشدید گرایش های مذهبی افراطی در خاور میانه از استقرار یک نظام مذهبی متعصب مخالف خود در افغانستان می هراسند.
    روس ها از نا آرامی های افغانستان برای حفظ و تحکیم نفوذ خود در آسیای میانه استفاده کرده و از گسترش روابط آزاد آنها حداقل با جنوب آسیا جلو گیری کرده اند. و حتا نفت و گاز ترکمنستان به صورت غیر اقتصادی از طریق روسیه به بازار های جهانی ارسال می گردد. شاید هم روسها بی میل نیستند امریکا و پیمان ناتو در افغانستان گرفتاری دراز مدت داشته باشد.
    هند نیز از ایجاد یک دولت همآهنگ با پاکستان در افغانستان هراس دارد. به این سبب علاقه مندی چندانی به خروج ناتو و تغییر احتمالی وضعیت به نفع پاکستان ندارد.
    در غرب: امریکا دچار چنان بحران بی سابقه ای است که بعید نیست موقعیت ممتاز اقتصادی خود را در برابر رقیبان؛ بخصوص شرق آسیا از دست بدهت استراتیژی قرن آن کشور مبتنی بر ایجاد جهان یک قطبی با استقرار پایگاه های بیشتر نظامی در مناطق مهم جهان؛ و رهبری جهانی سازی که خط مشی غالب امریکا بعد از سقوط شوروی بود حالا به شکست انجامیده است. ونظام چند قطبی واقعیت خود را تثبیت کرده است. در امریکای لاتین نظام های متمایل به چب رشد مستقل پر شور و شوقی را تجربه می کند. و اتحادیه های گوناگون منطقه ای برای مبارزه با نفوذ ایالات متحده ایجاد کرده اند. برازیل به تدریج به حیث یک قدرت اقتصادی قاره ای سر بالا می کند. اتحادیه اروپایی با بحران جدی دست به گریبان است و دولت ها زیر فشار ذهنیت عامه در حال کنار کشیدن از عرصه نظامی در افغانستان اند. شاید دولت بریتانیا با همآهنگی با دولت پاکستان از صلح پشتیبانی کند.
    چین که علایق اقتصادیش بر سیاست می چربد مسلما صلح را ترجیح می دهد چون همین حالا در آسیای میانه از نظر تجارت حرف اول را می زند. و باز شدن راه ابریشم که افغانستان حلقه مرکزی آن است. امکانات وسیع دیگری در اختیارش می گذارد.
    نتیجه: آیا صلح نا ممکن است؟ نه خیر؛ علایم بارزی از تعدیل سیاست ها در داخل و خارج وجود دارد. قوت های سیاسی باالفعل در کشور از ناممکن بودن حکومت انحصاری مطمئن اند و می دانند که حداقل الزامات حکومت کردن؛ بدون جلب رضایت مردم و روابط مساعد منطقه ای و جهانی نا ممکن است. اینکه پیمان های متعدد میان افغانستان و کشور های اروپایی، هند و ایالات متحده امضا شده یا در حال امضا شدن است قراینی از امیدواری به آینده است. در وضع کنونی دولت ایران گرفتاری های خود را دارد و پاکستان نیز تحمل تشدید خصومت و درگیری با هند را ندارد؛ اقتصاد بیمارش نیازمند کمک های کشور های غربی بخصوص ایالات متحده امریکا است و همین که گروه های موافق با آن در قدرت سیاسی سهیم شوند ذینفع می باشد.
    روسیه نیر شاید نتواند با تمایلات استقلال دولت های آسیای میانه مخالفت آشکار نماید. بخصوص که همین حالا در حال از دست دادن ابتکار در برابر چین در آن کشور ها می باشد.
    اما همه این شرایط مساعد وقتی درست عمل می کنند. که طرفداران واقعی صلح؛ و آنانی که بیشتر از همه از جنگ صدمه می بینند؛ متحد ساخته شوند. نقش افراد مسئول و مستقل در این پروسه بسیار مهم است. علاوتا صلح وقتی پایدار می گردد که راه برای تامین آزادی های فردی و جمعی، داخلی و خارجی باز تر گردد. اگر چه نباید ضرورت و الزام یک دوره انتقالی با حکومت منضبط و متمرکز نادیده گرفته شود. مبارزه برای عدالت بخاطر کاهش فاصله ها و رفع نابرابری ها هم در میان اقشار و طبقات و هم در میان اقوام، پیروان مذاهب، و محلات تشدید گردد. و سمت و سوی اصولی، انسانی و سازنده به خود بگیرد. و ایدال ترقی مطابق واقعیت های تاریخی جامعه ما و جهانی شدن گسترش یابنده درک شود. یعنی ما بتوانیم با اتکا به تجارب خود و استفاده از تجارب بشری به سوی برقراری مدل توسعه مناسب خود راه باز کنیم. اگر نه هر صلحی ناپایدار و کوتاه مدت خواهد بود.
    Mehr anzeigen


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر