۱۳۹۳ آبان ۱۴, چهارشنبه

دوکتور کاطم رنجبر : نقد براثر توماس هابس تحت عنوان لویتان

نقدی براثر معروف  توماس هابس ، Thomas Hobbes- (تولد 1588-مرگ 1679 ) با عنوان : لویتان ، (Léviathan ) اثر فنا ناپذیر  فیلسوف معروف انگلستان
.
به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی .
بخش دوم .
پیشگفتار :
سلسله مقالات  در رابطه با اندیشه های توماس هابس (تولد 1588- مرگ 1679)  ، برای کسانیکه  در رشته فلسفه و خصوصا  در فلسفه سیاسی ، جامعه شناسی سیاسی ، تحصیل نکرده و تجربه ندارند ، مسلما مطالعه آثار  فلسفی و اندیشه های سیاسی تا اندازه ای مشکل  می باشند . ولی خوانندگان  علاقه به رشد آگاهی سیاسی خود ، و بالابردن  شعور سیاسی جامعه  ایران امروز غرق در خرافات و جهالت ، لازم و ضروری است ، که با  پشتکار و علاقه  به مطالعه در این رشته  ، مسلما  این مشکلات را بعد از مدتی ، کنار خواهند گذاشت . مهم داشتن پشتکار و علاقه مطالعه در این رشته است . تحلیل و تجزیه  اندیشه های  فلسفی توماس هابس  متکی بر وقایع  تاریخی زمان خود در وطن خودو اروپای آن عصر  ، در نهایت این فیلسوف معروف  انگلستان را ، به چنان  شعور و دانش سیاسی کشاند ، که در حقیقت  توماس هابس در دنیا  به یکی از معروف ترین فیلسوف  در رشته فلسفه سیاسی شهرت دارد .دست آورد  فلسفه سیاسی هابس در وطن اش انگلستان ،  استقرار اولین دموکراسی مدرن در این کشور ، ثبات سیاسی ،  رشد اقتصادی در این کشور است ، که در نهایت انگلستان مدت دو قرن گذشته  تا نیمه قرن بیستم ، بزرگترین  قدرت  سیاسی و اقتصادی دنیا بود .
امروزدر هزاره  سوم  در وطن ما  ایران  ، زنان و دختران ایرانی  قربانی  افکار و اعمال جنایتکارانه یک مشت  آخوند (نه روحانی ) با افکار برگرفته  از دوران جاهلیت 1400 سال پیش جامعه اعراب ، حتی تحمل انتخاب آزاد لباس  برای زنان و دختران  ایرانی را ندارند ، و از طریق اعمال جنایتکارانه شان  با فتوی دینی  یک مشت آخوند ،جوانان  جاهل و نادان را تحریک  به اسید پاشی  به روی زنان و دختران  ایرانی می کنند ، ودر مقابل  مسئولین عالی رتبه  کشوریعنی همان آخوند ها ایکه ، قدرت مطلق را دارند  ،در مقابل این جنایات  سکوت اختیار می کنند .  چقدر لازم و ضروری است که هموطنان  ایرانی و ایران دوست  ، دقیقا ، و عمیقا  این رشته مقالات  در رابطه با اندیشه های توماس هابس را  مطالعه بفرمایند .
اثر معروف  توماس هابس ، لویتان ، که  امروز در تمام دانشگاه های معتبر دنیا ، در رشته فلسفه ، علوم سیاسی ، و جامعه شناسی سیاسی ، به عنوان یک اثر معتبر ، تدریس می شود  شامل  چهار فصل ،و یک ضمیمه است ، که در مجموع 780 صفحه می باشد . هابس ، چهار فصل را  با این عنوان ها شروع می کند : فصل اول : در باب انسان . فصل دوم در باب :جمهوریت .فصل سوم در باب :جمهوری مسیحی . فصل چهارم : در باب :مملکت ظلمت.  و در آخر کتاب  ضمیمه در رابطه  با محتوی کتاب . (1)
توماس هابس در فصل اول  کتاب اش ، در درجه اول ،  از انسان  ، ماهیت انسان  از منظر ماهیت  روانی و رفتاری  این موجود  بسیار پیچیده ، 161 صفحه کتاب اش را برای شناخت  انسان اختصاص می دهد . در حقیقت  در این قسمت  از کتاب ، در رابطه با انسان ، هابس انسان را از منظر  روحی و روانی  ذیر ذربین و میکروسکوپ می گذارد ، و نکات پیچیده  شخصیت انسان را  عمیقا  مورد مطالعه قرار می دهد .  بی جهت نیست که بنیانگذار مکتب روانشانسی  علمی ، زیگموند  فروید روانشناس معروف جهان ، ،(متولد :1856 مرگ 1936) یکی از خوانندگان  معروف ، لویتان ، اثر توماس هابس بود . البته  تنها  زیگموند فروید  نبود که آثار  فلسفی سیاسی  توماس هابس را  از منظر شناخت طبیعت انسان و جامعه  انسانی ، و نحوه  اداره  جامعه انسانی مورد مطالعه قرار داد. شخصیت های معتبر  در زمینه فلسفه سیاسی ، علوم سیاسی ،  مبارزان  سیاسی ، در راستای استقرار نظام  سیاسی و اجتماعی  جامعه انسانی متکی بر دموکراسی و عدالت  اجتماعی ،  چون ولتر ، منتسکیو، ژان ژاک روسو ،  بنیامین  کنستانت ، کارل مارکس ، ژان ژورس ، روزا لوکزامبورگ ، با مطالعه  عمیق  اثر توماس هابس ، شناخت ماهیت  روانی و اجتماعی انسان ، وتحلیلی  ماهیت  انقلاب  انگلستان و نظام  سلطنت  مشروطه این کشور  از منظر دید توماس هابس ، درسهای مهمی آموخته اند . از آنجائیکه شخصیت و خصوصیات اخلاقی و رفتاری  انسان ، در بین فلاسفه ، جایگاه مهمی  دارند ، هر یک از این فیلسوفان ، نکات مورد توجه خود را در ماهیت نظام  مشروطه و دموکراسی  انگلستان را در آثار خود  به آن تکیه می کنند ، که در حقیقت ، از آثار توماس هابس مایه می گیرند .
قبل انکه به تحلیل و تفسیر  فلسفه سیاسی  توماس هابس بپردازیم ، یک اصل  بسیار مهم و با ارزش در رابطه با آثار فلسفی – سیاسی  این فیلسوف قرن هیفدهم وجود دارد  که بدون  توجه  به این روش ، خوانندگان آثار  این فیلسوف را نمی توانند  در ابعاد  مختص به چنین  کار علمی  در فلسفه سیاسی را درک بکنند . این روش تحلیل و تفسیر در حقیقت ، نکته ممتار  کار علمی  این فیلسوف است ، که اور را  از سایر فلاسفه  سیاسی  عصر خود مشخص می کند .  توماس هابس  یک  متودولوژی (روش شناسی ) مخصوص خود در تحلیل  رفتار و خصوصیات مشخص و مختص  انسان و جوامع انسانی  را دارد  که در نهایت  او را از سایر  فلاسفه مختص  در فلسفه سیاسی را متمایز می سازد . در واقع  بدون آگاهی  به روش تحلیل و تفسیر  توماس هابس  از انسان ، چه از منظر  فردی و چه از منظر اجتماعی ،درک فلسفه  سیاسی توماس هابس  بسیار مشکل و حتی ناممکن است .
به عنوان مثال : Isaac Newton-اسحاق نیوتن  متولد 1643-مرگ 1727 – فیزیک دان معروف  انگلیس ، تقریبا هم عصر توماس هابس با مشاهده  افتادن  سیب از درخت ، از طریق  تحلیل و تفسیر  روش علمی ، به قانون : جاذبه زمین پی برد و آنرا کشف کرد . در صورتیکه قرنها قبل از نیوتن نیز سیب از درخت می افتاد ، ولی کسی  از  خود نمی پرسید  چرا  سیب  به زمین می افتد ؟ این سئوال بظاهر  ساده بعد از  کشف قانون جاذبه زمین ، که جواب علمی دارد ، راه را برای مسافرت های کیهانی بشر  بطرف کرات دیگر  باز کرده است  که هنوز  بعد از گذشت سه قرن  مرحله ابتدائی آنرا شاهد هستیم .
با مطالعه آثار  توماس هابس در رابطه  با ماهیت  انسان ، از منظر روانشناسی و جامعه شناسی وباورهای مذهبی  قرنها جنگ های خونین بین انسان ها در رابطه با دین و مذهب ، ادامه داشت و متاسفانه  همین امروز هم با شدت تمام در جوامع اسلامی این جنگ ها ادامه دارند .در حقیقت ملاحظه می شود ،نا آگاهی و فقر شناخت علمی  از انسان و جوامع انسانی ، چه صدماتی  انسانی و مادی به انسان ها زده و هنوز هم میزند.
توماس هابس  در اثر معروف  خود ، لویتان ، که  در ایران   توسط آقای :دکتر حسین بشریه ترجمه و نشر نی آن را در ایران  چاپ ومنتشر کرده است ،  در این کتاب 572 صفحه ای ، فصل اول این اثر  که186 صفحه می باشد ،این فیلسوف  به ماهیت انسان  ، اختصاص داده است .  هابس  در این قسمت  از کتاب ،  انسان  این موجود  اجتماعی صاحب عقل و منطق  و راون را زیر ذره بین  متکی بر دانش و تجربه خود  قرار داده ، وانسان را از جبنه های مختلف  روانی ، احساسی ، کلامی ،  منطق عقلی و علمی ،  شایستگی ،  باورهای دینی ، حتی مواقع سخت و تیره روزی انسانها ،  قراردادهای حاکم بین انسان ها ، قوانین طبیعی ، مورد مطالعه  قرار می دهد .  بی جهت نسیت که زیگموند فروید  بنیانگذار مکتب راونشناسی علمی ، یکی از پژوهشگران  اندیشه ها توماس هابس بود .
در این بخش بطور خلاصه  اصول فلسفه سیاسی  هابس  را به نظر خوانندگان میرسانیم ، و بعد این اصول قید شده را در جامعه انسانی مورد  تجزیه و تفسیر قرار می دهیم .
هابس  در تحقیقات فلسفی خود  روش علمی استدلال  را بکار می برد ، و بمانند  روش علم هندسه ، ابتدا  مسائلی را که بدیهی میشمارد  از آنها شروع کرده و به تدریج و مرحله به مرحله  وارد قضایای  مشکل تر سیاسی  می گردد.خلاصه  سلسله استدلال  وی در قسمتی  از تئوری  فلسفی  او به شرح زیر  می باشد .
1-      انسان  طبیعتا  حق دارد آنچه را که دل اش میخواهد  انجام بدهد .
2-      محرک  تمام  اعمال آدمی  جلب نفع و حفظ  وجود خویشتن است .وبرای آنجام آن ممکن است  آنچه را که لازم  میداند  انجام دهد .
3-      در این صورت  انسان ممکن است به حقوق دیگران  تجاوز بکند و چه بسا در نهایت  منجر به بد بختی  خود او بشود .
4-      انسان  اساسا حیوانی است درنده خوی، و همیشه برای جلب نفع خود ، متوسل  به جنگ و غارت می شود . سخن معروف  هابس : انسان گرگی است برای انسان .
5-      لذا  هیچ فردی  نمیتواند خود را برای مدت مدید  حفظ بکند ، زیرا هرکس شخص دیگری را از بین میبرد و دیگری آنکس را .
6-      انسان  برای فرار  از این  نتیجه غیر قابل  اجتناب ، جامعه را  اختراع کرده است ، و به طریق داوطلب، حقوق خود را از کف داده و به زمامدار  یا پارلمان منتخب  مردم سپرده اند، تا بعضی  حقوق  دیگر را که احتیاج دارد  بدست بیاورد .
7-      این واگذاری  حقوق  به زمامدار یا پارلمان  بر مبنای یک قرارداد اجتماعی است بین خود مردم ، که طبق آن  قرار داد ، بعضی از حقوق  خود را از کف  داده و به زمامدار و یا  پارلمان واگذار می کند ، تا بتواند  به بعضی از حقوق دیگر را که احتیاج دارند  بدست آورند .
8-      بدین طریق ، انسان ها ، قدرت را بر حسب رضایت خود بین خودشان ، به یک زمامدار ، یا یک پارلمان  واگذاشته اند و پس از آنکه زمامدار  این قدرت را  بدست آورد ، مردم باید  از وی اطاعت بکننند، و دیگر این قدرت  پس گرفتنی نیست .صحیح است که زمامدار ممکن است  عادل نباشد و به مردم تحمیلاتی نماید و سخت گیری  کند ولی مردم  حق شورش ندارند . حالتی که از بی عدالتی زمامدار  به مردم دست می دهد  بدتر از  حالت  قبل  از تسلیم قدرت  به زمامدار نیست و به آن درجه  از بدی نبوده  بلکه بهتر است . (مقایسه  رژیم سلطنتی محمد رضا شاه ، با رژیم جمهوری اسلامی   حاکم بعد از انقلاب  1357 در ایران ).
 
نگاهی مختصر به فلسفه سیاسی توماس هابس .
الف  : اوضاع سیاسی جامعه انگلیس در قرن 17 میلادی .
اوضاع زمان و جریان وقایع  داخلی کشور انگلستان در قرن  هیفده کار  رهبران پارلمان را به آنجا کشانید  که هم بر خلاف  معتقدات  سابق خویش و هم بر خلاف  اصول مشروطیت (Constitution  ) انگلستان  این رهبران  دعوای حاکمیت  پارلمان را  نموده و در صدد بر آیند ، که قدرت مطلقه را از شاه گرفته  و به پارلمان  انتقال دهند . این  تحول بزرگ  نتیجه منطقی  اوضاع محلی  انگلیس بوده  ولاجرم  اجتناب نا پذیر بود . منظور  این است  که این تحول سیاسی  در انگلستان ربطی  با ظهور و نمو عقاید فلسفی  در اروپای آن زمان را نداشت ، و تکامل سیاست  در اروپا ، نقش خاصی  در تغیر افکار  و اعمال خط مشی اعضای  پارلمان انگلستان  ننمود ه،  بلکه  چیزی که بود ، نیروهای محرکه  عمومی  زمان ، هم از لحاظ  قریحه و فکر و هم از لحاظ  عمل  از صورت محلی خارج  شده  به اطراف بسط  می یافت .
سیر تکامل  بطرف :اصل تمرکز حکومت ، حکومتی که  در راس آن  یک نفر واجد  قدرت مطلقه  قرار گرفته باشد ، معلول  علل اجتماعی و اقتصادی  بود و این علل انحصار  به انگلستان نداشت.  همچنین در این عصر  لزوم اجرای  قوانین  در تمام کشور های باختری  اروپا ، احساس می شد .
جنگ های داخلی در انگلستان و فرانسه  موجب گردید که افکار و عقاید سیاسی نیز دوش به دوش  حقایق و واقعیات  پیشروی نماید . تغیرات وسیعی  که در حوزه  قریحه و تفکرات  اروپائی  در فلسفه و علم  بظهور رسید ه بود ، مستلزم تغیرات مشابهی  در فلسفه سیاسی بود .
                                    
                                          *                                  *                                 *
 
 متجاوز از  از یک قرن قبل از آغاز جنگ های داخلی انگلیس ، ماکیاول ، ( Nicolas Machiavel-متولد 1469 مرگ 1527)  فیلسوف و سیاستمدار ایتالیائی  با کمال صراحت  گفت : سیاست اروپائی  اصولا بر پایه  زور و خود خواهی  فردی ، یا ملی استوار است ، ولی این گفته را  آنطوریکه شایسته بود  تفسیر  نکرد .  ژان بودن (Jean Bodin   متولد 1530-مرگ 1596) ، فیلسوف فرانسوی  تقریبا 50 سال پس از  ماکیاول  نوشت :  تمرکز قدرت  در شخص  حاکم قدرت ، برای نظم  امور دولت  از واجبات است . ولی وی این فرضیه را  از طریق منطقی  از عقاید سابق  استخراج نکرده بود  و به نظام  حکومتی مشروطه  یعنی رابطه  حقوق شهرواندان  با دستگاه حکومتی  تحت  قرار  داد اجتماعی ، اشاره نکرده بود . گروشیوس (هوگوگروسیوس متولد 1583- مرگ 1645هلندی تبار  بنیانگذار مکتب حقوق بین المللی )  در زمانی  نزدیک  به شروع جنگ های  داخلی  در  اثر معروف خود با عنوان :  فرضیه حقوق  طبیعت ، تجدید  نظر کرده و صورت تجدد  بدان داد و آنرا : فرضیه  علم ناشی از احترام به علوم  ریاضی  که معمول  روز بود  مربوط  کرد ، تا  آنجا ئیکه  تحلیل مسائل  سیاسی و روابط انسانی  و مسئله دولت  را نیز  با ریاضیات و علوم ارتباط داد ، ولی نتوانست  از تحلیل خود  یک دید  روشن و مفهومی  واضح  برای خواننده  خود مجسم نماید .
این تحولات  افکار سیاسی و ظهور عقاید  جدید و تضاد آن با افکار قدیم  مانند آن است  که عموما  بر اندیشه های توماس هابس وارد شده و  او را بر اندیشه های غنی و عمیق  از منظر ماهیت  دولت و جامعه  به تفکر وا داشته است .  توماس هابس  به تفضیل و با حوصله  بسیار  و نظر وسیع و فکر قوی ، با توجه  به محیط و جامعه  معاصر خود ، دست به حل  این مشکلات  زده ،  و مشغول  ترتیب  و تنظیم  هر یک از مسائل را  در جای خود  به طریق علمی می شود ، که این کار  با ارزش علمی  از منظر فلسفه سیاسی را  ازسال 1640 تا 1651  انجام داده است . حال  لازم است  اندیشه  هابس  تا چه درجه  در تنظیم و ترتیب  این عقاید سیاسی  و اجتماعی و روانشناسی و متا فیزیک و ربط دادن آنها  به یک دیگر تاچه حد موفق  بوده است ؟ (ماخذ  :2)
 
آز آنجائیکه در فرهنگ توده مردم ایران ، هنر ادبی شعر ، و بیان اندیشه های  فلسفی ، اجتماعی ، و حتی تاریخ ، و نماد و ارزشهای انسانی  از طریق شعر  بر توده مردم انتقال  می شود و هنوز هم  انتقال می شود ، شاعر گرانقدر و معاصر  ایرانی  فریدون مشیری ، جمله معروف توماس هابس را کی همی گوید : انسان گرگی  برای انسان های دیگر ،  این سخن فلسفی را  این چنین  در قالب شعر بیان می کند .  یاد این شاعر گرانقدر هموطن گرامی باد .
 
 
 
 
گفت دانایی که گرگی خیره‌سر،
هست پنهان در نهاد هر بشر!لاجرم جاریست پیکاری ستُرگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره‌ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زورآفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگِ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می‌شود انسان پاک
و آن که از گرگش خورد هر دم شکست
گرچه انسان می‌نماید، گرگ هست!و آن که با گرگش مُدارا می‌کُند
خُلق و خوی گرگ پیدا می‌کُند
در جوانی جان گرگت را بگیر!وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگِ پیر
مردمان گر یکدگر را می‌درند
گرگ‌هاشان رهنما و رهبرند
این‌که انسان هست این‌سان دردمند
گرگ‌ها فرمانروایی می‌کُنند،
و آن ستمکاران که با هم محرم‌اند
گرگ‌هاشان آشنایان هم‌اند
گرگ‌ها همراه و انسان‌ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟ . . .
"گرگزنده یاد «فریــدون مشیری»
ادامه دارد .
  پاریس : اول نوا امبر2014
 به فلم : کاظم رنجبر . اقتباس  بطور مختصر یا کامل ، با ذکر  نام نویسنده ، کاملا آزاد است .
 
 
1-      ماخذ در زبان فارسی :  تاریخ  فلسفه سیاسی : به قلم  دکتر بهاالدین  پازارگاد .  جلد دوم تهران  مرداد ماه 1336 هجری شمسی . کتاب سوم  عهد فرضیه دولت ملی . از آغاز قرن  شانزدهم  تا پایان قرن نوزدهم. 
 
2-      ماخذ  در زبان فرانسه :
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر