۱۳۹۳ دی ۳۰, سه‌شنبه

زن و ظرافت در گرو خشونت

زیدالله  پیوند Zaidullah Paiwand

 ·
زن وظرافت ،درگرو تبعیض وخشونت

زن شهکار خلقت است ، ظرافت های خلقت را دردست های نوا زش گر واحساس لطیف وهنرپرور زن به گرمی خورشید میتوان نظاره کرد . خلقت زن ومرد ازحکمت های الله بزرگ است که برای ادامه نسل ، آبادی زمین ،تسخیر کاینات واستفاده ازنعمت های طبیعی وکسب علم ودانش بمثابۀ وسیله و ا بزار تحول، ورضای خدا درروز رستا خیز به عمل آورده شده است . زن با شایستگی های که دارد، من حیث گوهر گرانبها ولطیف ترین موجود عالم، با فطرت زیبا پسند ش ، درحفظ آبرو و منزه بودن خود بشکل مسؤ لانه عمل میکند . زن با آموزش علم ازدنیای جهالت به عالم معرفت راه میا بد، و با درک مسولیت های علمی، فرهنگی، اجتماعی وسیاسی خود ، درتامین عدالت ورعایت حقوق انسا ن درجامعه، اگرزمینه وزمانه مساعد و فراهم باشد به وجه احسن می درخشد . راه وروش نیل به نیازها وارتقای معنویت زن به نگاه وبینش انسانی نیاز مند است، که دراین زمینه، نگاه مرد انه، این آشفتگی خونین روزگار، عرصه را برای زن دراین جو وفضای آشفته محدود کرده است . تجربه وآزمون ازگذشته های دور تا به امروز مبین آن است که با کم ترین زمینه وامکانات، شایستگی های درخشانی ازخود نشان داده ودر عرصه های مختلف زندگی فرزانه درخشیده و حضور یافته ، وکارنامه های مهم ومعتبری را به ارمغان آورده اند . اما نگاه مردانه باسلیقه برتری جویانه در دنیای انسانیت، چارچوب کنش ومنشی برای زن ایجاد کرده و به آن رنگ وبوی فرهنگ واعتقاد داده اند که موجب محدودیت ومحکومیت زن درعرصه جامعه شده است .

نا گفته نباید گذاشت که دین اسلام بیش از سایر ادیان چراغ رهگشای دنیای انسانیت بوده وبه حفظ کرامت وفضیلت انسان بدون تمایز جنسی تا کید ورزیده است . اما با تحجر وکور اندیشی بیگانه بوده ، زمینه های اعتدال، مروت، عدالت ورعایت حقوق انسان را درحد کمال وضاحت داده است . اسلام هرچند در مورد رعایت تهذیب وواجبات شرعی نه تنها برای زن، بل برای مردان نیز تاکیدکرده است. مگر
« یأس میـبارد گل امید کو
کورشدآیینه هاخورشید کو
»

واقعیت آن است، درجامعه ای که استفادۀ ابزاری ازدین، توسل به ریا کاری،تعصب وتبعیض ورزیدن، سوء استفاده ازموقف، وخودبرتر بینی، به عنوان کنش های نکوهیده بستری برای استمرار خویش گسترده است، صداقت، ایمانداری، اعتماد و باور، از ارزشهای گم شده به شمار می آید که برای دریافت و نهادینه کردن آن، احساس و رسالت انسانی باظرفیت عمیق فکری نیاز است تا ارزشهای فرهنگی از دست رفته دراین طوفان پر اضطراب وهجوم جرایم خطر آ فرین درجا معه، دوباره اعاده گردد . باور به این است، اگر زمام امورجهان با این احساس لطیف بدست زن سپرده میشد، بی گمان دنیای میداشتیم که عاری ازجنگ، نفرت ، ودیگر امراض برانگیخته ی مهلک . آنگاه، شاید فضیلت های گم شده ی جامعه ای بشری با احساس نجیب انسانی آسانتر احیا و از جایگاه ویژه برخوردار میگردید . نهادینه شدن فرهنگ مرد انه دردنیای امروز ودور نگهداشتن زن از رمز وراز زندگی در متن جامعه ومحصور کردن آن در دنیای خانه، به یقین که روحیه ای عزلت نشینی وکم بینی را نسبت بخود درضمیر وذهن زن بشکل وحشت ناک ایجاد کرده است . جامعۀ زن ستیز باکمبود محبت وعاطفه دست وگریبان است و در پرتگاه درد ودریغ، کرامت وحقوق انسانی اش قربانی رسوم ناپسند میگردد .تغیر این همه هنجارهای منفی واحراز مقام انسانیت برای زن درجامعه، به لطافت طبع و بینش انسان محور نیازمند است، تا اوضاع التهابی وپر تنش دراین راستا، باخلق ونهادینه شدن ارزشهای مفید وموثر فرهنگی تعویض گردد . ازطرف دیگر، نهادینه بودن رسوم ناپسند وسخت جانی سنتهای پذیرفته شده اجتماعی در بستر فرهنگ وکمرنگ بودن ارزشهای دموکراتیک وحقوق وآزادیهای بشری برای زنان، جامعه را معیوب ونیمی از پیکرآن را بطور کامل دست نگر و فلج ساخته است . روشنفکران وآگاهان رسالت مند درقبال این همه واقعیت های تلخ، بار گران سنگی را به دوش دارند . رفع محدودیت فرهنگی برای پذیرش مدرنیته و ارزشهای دموکراتیک، ازگام های مهم واساسی تحقق این رسالت دانسته می شود . درشرابطی که کاروان تحول جامعه بشری به سرعت درحال پیشروی است ، موانع وچالش ها یکی پی دیگر ازجادۀ روبه رشد جامعه مدنی بر چیده میشود و بشریت دربخش های ازکرۀ زمین درحا ل پیمودن قله های تسخیر نا پذیر دیروز است . زنان ومردان جامعه ما محروم ازنیاز های زندگی درقعرفقر ، بیکاری و بیماری درعرصه های متعدد بسرمی برند، تحجر و استبداد اجتماعی با قانون شکنی وغارت مافیای، آتش استخوان سوز را در باور های پر اضطراب این دیار برافروخته است ، گو هر شرف وآزاده گی وفرزانگی انسان این سرزمین قربانی جنگ های طولانی مدت گردیده است . اما دراین میان زن به حیث مادر، داعیه دار سرنوشت انسانیت انسان، عاطفه و محبت میکارد ،کینه وخشونت درو میکند، واین درد در روان جامعۀ بیمار به زخم ناسور تبدیل شده است .

دربرشماری نا روایی های که نسبت به زن درجامعه وجود دارد شاهدیم که چگونه باورهای شیطانی وشهوانی نسبت به زن را درچهره های آراسته و به شکل کاذبانه تجلی می دهند وتعفن نیات شوم بد اندیشان درکنش های شان متبارز می نماید ودربرابر باج ، هویت مسخ شده کج اندیشان پنهان ساخته میشود، عدالت درتحقق خواست انسانی زن درلجن زار بیباوری به تطبیق قوانین سرگردان است ، جایگاه تحقق آن در پایگاه قلدر منشی ومعافیت خواهی دست خوش حوادث گردیده وافیون بی تفاوتی نسبت به معنویت انسان، درکوره راه بیداد حادثه میا فریند واز جنس زن قربانی میگیرد .

رونق بازار فساد دراداره واجتماع ، مبین این واقعیت تلخ است که مجریان قانون با سهل انگاری، حقوق ومقدرات مردم را بدست بازی گرفته ومرجع امید برای تا مین عدالت با یأس و بی اعتمادی همراه است . بطور یقین با این شیوه ، آنانیکه مسولیت امور را به عهده دارند، با روحیه ای خویشتن بینی برای رسیدن به آرزوهای مهار نا پذیر خود جامعه را بیشتر به فساد وبی حرمتی به کرامت انسان سوق میدهند، بدون شک، زنان قربانی بی دریغ این حق نا شناسی خواهند بود . ابوالفضل بیهقی، انسان را د رمحور یکی از این چهار واژه:« خرد وسخن ، خشم و آرزو » برای همیش سرگردان میداند. خشم مهار نا پذیررا منشا ظلم و استبداد و مطلق گرایی میداند، اما آرزوی مهار نا پذیر از انسان موجود هوسران وپندار گرا میسازد، که درهردو حالت، اقشار آسیب پذیر جامعه چون زن واطفال بیشتر درمعرض حق نا شناسی وخطر قراردارند .

برای رفع این نابسامانی وپریشانی توجه به وضع امنیت ، تا مین صلح ، رعایت قانون و تا مین عدالت از او لویت های یک نظام قا نون مدار و پاسخ گو است ، و نیز در برا بر تعذیب ، قتل انسان و تجاوز حقوقی و یا جنسی، توجه همیشگی و قانونی مسؤلان دولت را مطالبه دارد . تا زمانیکه حق مشارکت همگانی ( زن ومرد ) درگسترۀ سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراهم نشود و جایگاه زن من حیث انسان واجد شخصیت در جامعه نهادینه نشده وجای باز نکند، حاکمیت قانون با نفرت ازتعصب وتبعیض باز تاب نیابد، مشکلی مذکر اندیشی، با انسان اندیشی تعویض نگردد و جامعه مدنی اعم از زنان و مردان با احساس بلند وسازنده، در امر مشروعیت بخشی نظام قانون مند، مؤثر وتأثیر گذار نباشند، ماشاهد نظامی مبتنی بر ارزشهای دمو کراتیک، عدالت وحقوق بشری نخواهیم بود .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر