همه به بدخشان جفا کردهاند
8 صبح : ... . رییسجمهور اشرفغنی در یکی از همایشهای انتخاباتی سال گذشته، از این واقعیت پرده برداشت. روستاهای بدخشان، هرهفته، شاهد خاکسپاری سربازانی است که درارتش ملی خدمت میکنند. نگارنده از برخی افسران ارتش ملی که در قندهار خدمت میکنند، شنیده است که جوانان بدخشی از روستاهایشان به قرارگاههای نظامی در قندهار
میآیند و از فرماندهان میخواهند که آنان را بهعنوان سرباز استخدام کنند. این واقعیتها نشان میدهد که خانوادههای بدخشانی بیشترین قربانی را برای حفظ نظام موجود افغانستان میدهند. اما سهمی که بدخشان از امتیازات نظام میبرد، بسیار اندک است. با آنکه جامعه جهانی و دولت میلیاردها دالر در برخی ولایات ریختند، اما هیچ پروژه بزرگ زیربنایی در بدخشان اجرا نشد. به رغم وجود منابع آب در این ولایت حتا یک نظام آبیاری نیمهمدرن نیز در این ولایت ساخته نشد، تا کشتزارها را سیرآب کند و مردم از گرسنگی نجات یابند.
معادن این ولایت نیز توسط عدهای اندک تاراج میشود. تمام منابع این ولایت را یک گروه مافیایی میخورد و مردم بدخشان از آن سهمی ندارند. ادارات خدمات عامه آن هم دستخوش فساد است. مثلا نهادهای تحصیلی از جمله دانشگاه آن ولایت، به کانون فعالیت گروه تندرو حزبالتحریر بدل شده است. مدتی پیش شماری از دانشجویان دانشگاه بدخشان در شبکههای اجتماعی نوشتند که استادان این دانشگاه به حزبالتحریر گرویدهاند و جزوات ایدیولوژیک این حزب را میان دانشجویان پخش میکنند و دانشجویی که این یادداشتها را نخواند، ناکام میماند. مقامهای محلی بدخشان حتا در خدماترسانی روزانه به مردم ناکاماند. والی و دیگر مقامهای این ولایت، هیچ اقدام جدی برای فسادزدایی از ادارههای این ولایت نکردهاند. این بزرگترین بیانصافی است که در حق مردم بدخشان اعمال میشود. با آنکه برای حفظ نظام قربانی میدهند، اما مقامهای دولتی، حتا ادارههای محلی آن ولایت را بهگونهای اصلاح نمیکنند که جوابگوی نیازهای مردم باشد. حق مردم بدخشان بود که تمام سران دولت توجه ویژهای به آن ولایت میداشتند.
وزارتخانههای نیروهای مسلح هم با آنکه صفوفشان از بدخشی پراست، نخواستند در این سالها، رژیم امنیتی جوابگو برای بدخشان طرح و تطبیق کنند. تا چندی پیش، حتا یک واحد کوچک از اردوی ملی هم در این ولایت حضور نداشت. وزارتخانههای دفاع و داخله با بیتوجهی به بدخشان، اجازه دادند که روستاهای آن یکی پی دیگر بهدست طالبان و دیگر گروههای تروریستی سقوط کند. روستاهای بدخشان در اوج قدرت طالبان، سقوط نکرده بود، اما بهدلیل بیتوجهی وزارتخانههای قوای مسلح در نظام کنونی، بخشهایی از این ولایت بهدست طالبان افتاد. به بیان دیگر، وزارتخانههای قوای مسلح، اجازه دادند که طالبان، بر بخشهایی از این ولایت حکومت کنند. این درست است که بسیاری از خانوادههای نادار بدخشان جوانانشان را برای آموزش به مدرسههای پاکستان میفرستند.
خانوادههایی که توان سیر کردن شکم فرزندانشان ندارند، چاره را در این دیدهاند که نوجوانانشان را به مدرسههای پاکستان بفرستند تا یک شکمنان بخورند و به اصطلاح ملا شوند. اما این جوانان در مدرسههای مذهبی پاکستان، شکار گروههای افراطی مسلح میشوند و به استخدام طالبان و دیگر گروههای تروریستی درمیآیند. اما با وجود این واقعیت تلخ، تفکر طالبانی در این ولایت ریشه عمیق ندارد و وزارتخانههای قوای مسلح، میتوانستند با طرح و تطبیق یک نظام امنیتی جامع، جلو گسترش ناامنی به این ولایت را بگیرند؛ اما چنین نکردند.
جفای سیاستمداران و نمایندگان بدخشان در شورای ملی به مردم این ولایت نیز کمتر از دیگر جهتها نیست. نمایندگان بدخشان و سیاستمداران این ولایت، در کابل مصروف زدوبندهای سیاسی و اقتصادی هستند و ولایتشان را به طالبان رها کردهاند. نمایندگانی که امروز برای جان باختن سربازان بدخشانی اشک میریزند، در سالهای اخیر صرف برای گرفتن رای به بدخشان رفتند. نمایندگان بدخشان در پارلمان، بهجای بسیج مردم آن ولایت در برابر طالبان، یا در کابل مصروف شوراسازی هستند و یا به زدوبندهای اقتصادیشان میرسند. اگر نمایندگان بدخشان، این قدر با بیاعتنایی برخورد نمیکردند، بخشی از بدخشان بهدست تروریستهای خارجی سقوط نمیکرد. فرماندهان محلی بدخشان نیز برای مردم آن ولایت خدمت نمیکنند. ضابط نذیر برای تامین امنیت هیچ مسوولیتپذیری نداشته است و مصروف نوعی باجگیری از دفاتر موسسات خیریه در آن ولایت است. اگر فکر اساسی برای بدخشان نشود، این ولایت دستخوش ناآرامیهای جدی میشود.
معادن این ولایت نیز توسط عدهای اندک تاراج میشود. تمام منابع این ولایت را یک گروه مافیایی میخورد و مردم بدخشان از آن سهمی ندارند. ادارات خدمات عامه آن هم دستخوش فساد است. مثلا نهادهای تحصیلی از جمله دانشگاه آن ولایت، به کانون فعالیت گروه تندرو حزبالتحریر بدل شده است. مدتی پیش شماری از دانشجویان دانشگاه بدخشان در شبکههای اجتماعی نوشتند که استادان این دانشگاه به حزبالتحریر گرویدهاند و جزوات ایدیولوژیک این حزب را میان دانشجویان پخش میکنند و دانشجویی که این یادداشتها را نخواند، ناکام میماند. مقامهای محلی بدخشان حتا در خدماترسانی روزانه به مردم ناکاماند. والی و دیگر مقامهای این ولایت، هیچ اقدام جدی برای فسادزدایی از ادارههای این ولایت نکردهاند. این بزرگترین بیانصافی است که در حق مردم بدخشان اعمال میشود. با آنکه برای حفظ نظام قربانی میدهند، اما مقامهای دولتی، حتا ادارههای محلی آن ولایت را بهگونهای اصلاح نمیکنند که جوابگوی نیازهای مردم باشد. حق مردم بدخشان بود که تمام سران دولت توجه ویژهای به آن ولایت میداشتند.
وزارتخانههای نیروهای مسلح هم با آنکه صفوفشان از بدخشی پراست، نخواستند در این سالها، رژیم امنیتی جوابگو برای بدخشان طرح و تطبیق کنند. تا چندی پیش، حتا یک واحد کوچک از اردوی ملی هم در این ولایت حضور نداشت. وزارتخانههای دفاع و داخله با بیتوجهی به بدخشان، اجازه دادند که روستاهای آن یکی پی دیگر بهدست طالبان و دیگر گروههای تروریستی سقوط کند. روستاهای بدخشان در اوج قدرت طالبان، سقوط نکرده بود، اما بهدلیل بیتوجهی وزارتخانههای قوای مسلح در نظام کنونی، بخشهایی از این ولایت بهدست طالبان افتاد. به بیان دیگر، وزارتخانههای قوای مسلح، اجازه دادند که طالبان، بر بخشهایی از این ولایت حکومت کنند. این درست است که بسیاری از خانوادههای نادار بدخشان جوانانشان را برای آموزش به مدرسههای پاکستان میفرستند.
خانوادههایی که توان سیر کردن شکم فرزندانشان ندارند، چاره را در این دیدهاند که نوجوانانشان را به مدرسههای پاکستان بفرستند تا یک شکمنان بخورند و به اصطلاح ملا شوند. اما این جوانان در مدرسههای مذهبی پاکستان، شکار گروههای افراطی مسلح میشوند و به استخدام طالبان و دیگر گروههای تروریستی درمیآیند. اما با وجود این واقعیت تلخ، تفکر طالبانی در این ولایت ریشه عمیق ندارد و وزارتخانههای قوای مسلح، میتوانستند با طرح و تطبیق یک نظام امنیتی جامع، جلو گسترش ناامنی به این ولایت را بگیرند؛ اما چنین نکردند.
جفای سیاستمداران و نمایندگان بدخشان در شورای ملی به مردم این ولایت نیز کمتر از دیگر جهتها نیست. نمایندگان بدخشان و سیاستمداران این ولایت، در کابل مصروف زدوبندهای سیاسی و اقتصادی هستند و ولایتشان را به طالبان رها کردهاند. نمایندگانی که امروز برای جان باختن سربازان بدخشانی اشک میریزند، در سالهای اخیر صرف برای گرفتن رای به بدخشان رفتند. نمایندگان بدخشان در پارلمان، بهجای بسیج مردم آن ولایت در برابر طالبان، یا در کابل مصروف شوراسازی هستند و یا به زدوبندهای اقتصادیشان میرسند. اگر نمایندگان بدخشان، این قدر با بیاعتنایی برخورد نمیکردند، بخشی از بدخشان بهدست تروریستهای خارجی سقوط نمیکرد. فرماندهان محلی بدخشان نیز برای مردم آن ولایت خدمت نمیکنند. ضابط نذیر برای تامین امنیت هیچ مسوولیتپذیری نداشته است و مصروف نوعی باجگیری از دفاتر موسسات خیریه در آن ولایت است. اگر فکر اساسی برای بدخشان نشود، این ولایت دستخوش ناآرامیهای جدی میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر