۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۸, جمعه
بمناسبت روز مهاجرت « نجوای غربت »
ــــــــــــــــــــــــــ
گفتمان غربت ٬ تداوم و پی آمد های آن با همه گسترده گی جایش در ادبیات ما٬ مانند « ادبیات جنگ ٬ ادبیات دفاع وطن و ضدجهاد ٬ ادبیات زندان و زندانهای شخصی» خالی بجا مانده است.
یک :
دو :
دهۀ هفتاد ٬ آوارگی وغربت :
حینیکه کوران جنگ های سال ۱۳۷۱ خ در کشور را بعنوان یک مقطع خونبار و ویرانگر ٬ بیاد می آوریم ٬ سناریوی جنگ ها و بازیگران سریالهای جنگی مانند نمایش یک فلم از برابر دیدگان همه شتابان عبور میکند ٬این قلم بحیث یکی از شاهدان ، گوشه های جنگ را در جلد اول کتاب «جنگهای کابل» قلمی کرده است. اولین فراز خیانت و جنایت همان شروع جنگها در کابل بود این جنگها ٬ تداوم ٬ و گسترش آن بوسیلۀ جهاد گرایان که قربانیان اصلی آن شهروندان معصوم و نسل آگاه و ضد جهادگرایی بود پل پای بود بسوی جهنم ٬ که یک نسل را آواره و تبعید کرد .
برهوت آوارگی و بیهویتی :
به فحوای سخن مولانا از نیستان ببریده بودیم وبا نفیر در حنجره فروخشکیده در « دوشنبه شهر » جاییکه بزودی نعره های تکبیر جهاد ؟چون شعله های زیر خاکستر سر برکشید غربت گزیده بودیم شرح اقامت در دوشنبه و باکو « شرح این هجران واین خون جگر.-- این زمان بگذار تا وقت دیگر . » .
۳- در مثال دیگرجناب احمد بشیر رویگر٫ که در دوران حکومت زنده یاد داکتر نجیب الله کرسی وزارت اطلاعات و کلتور را بعهده داشت٬ فشار غربت و آوارگی چنان او را در مسکو در تنگنا قرار میدهد که از روی ناگزیری جهت تامین هزینههای مهاجرت به غرب یکی از ارزشمند ترین ارثیه خانوادگی٬ یک جعبه نگین کوب « نصوار بینی » بجا مانده از پدر کلانش « امیر شیر علی خان » را بهای کاه وماش میفروشد تا هزینۀ قاچاقچیا ن به غربت غرب را فراهم آورد .
شهر غربت
بیاد دارم اولین لحظههای « غریب غربت غرب » را که خاطرات سنگین و اندوه متراکم شده ی اجبار غربت و رانده شدن از چند جغرافیا و درگیری با مافیای قاچاقچیان لحظههای تحمل نا پذیری را بردوش میکشیدم ٬ بعد از نیمه های یک شب تا بستانی به شهر غربت ٬خسته و بی رمق رسیده بودیم ٬ بغض گلویم رامی قشرد نفسها در پی اندوه ترسناک و توان فر سا بالا و پایین می رفت قدمها و افکار تردید ناک عبور از بازرسی های میدان هوایی و وهم از فرایند دیپورت آن ٬ ذهنم را بدنبال میکشاند ٬ نگاه غمین و نمناکم را بطرف آسمان گرفته بودم ٬ ستاره قطبی و ستاره گان پر تلالو و سرگردان در اعماق آسمان شعله میکشید ٬ ماه لاغر اندام در کنار بذر رنگ باخته ی یک خوشه ستاره سرد وبی تفاوت مینمود ، باد آرامش بلندای آسمان را بهم زده ٬ تکههای ابر سیاه و ولگردی روی بام شهر خیمه بر فراشته بود ٬ آنطرف در سمت مغرب غرش رعد و آزرخش برخاسته از فراز جنگل های سیاه با غرش سهمگین نشست و برخاست طیاره های غول پیکر در هم می پیچید و سمفونی پر غوغایی آفریده بود . پشت دروازه های شیشه یی ٬ میدان هوایی « شتوت گارت » از نور چراغان مانند دشت مهتاب زده ای روشن بود ٬ هوای ترمینل در آن نیمه شبی انباشته از رایحه مطبوع قهوه و مشتریان که شراب های کف آلود در جامهای شان می جوشید مملو بود . ما با روان منقلب ٬ تردید و رعشه ی زجر آوری از گذر گاه کنترول میدان هوایی عبور نمودیم . در آن لحظات روان شیدایم در جستجوی چیزی بود که با آرزوهایم می سوخت ٬ هبوط از سرزمین مالوف روزگار تباه شده ٬ اندوه جنگ و جهاد گری و ضربه دشنه ای خودی ٬ که در وطنم بیداد میکرد ٬ و قاچاقچیان دغل باز ٬ بیهویتی و نوستالژی غربت بود که در چشم انداز آینده در دور دستها در برابر دیده گانم به جنبش در آمده بود .
وزنۀ غربت در غرب با قوانین سنجیده میشود ٬ ولی در آن مقطع زمانی قوانین بدنبال ستراتیژی یعنی « قداست جهادگرایان و تخالف با ضد جهاد گرایان » بحرکت در آمده بود ٬ بطوریکه کسانی در طول دهه هشتاد میلادی با کیس های جهادی یا القاعده و حتی « توابین چپی » چه در داخل اروپا یا میدانهای هوایی یا در پشاور در خواست پناهندگی ارایه داده بودند بسرعت پذیرفته شده پاسپورت های شهروندی بدست آورده بودند .کسی به فرایند خطرناک این ستراتیژی حمایت از جهاد گرایی « تیغ دو دم » در حالی توجه نکرده بود که درخت جهاد گرایی در اروپا بزودی به شگوفه نشست ٬ در چرخه زمان با تبدیل گردیدن اروپا به جنت جهاد گرایان چندین هزار مجاهد پروراند ٫ که شمار از آنها در سالهای بعد از ۲۰۱۳ بعزم سر وسینه شگافتن به جبهات جهاد در سوریه شتافته بودند .
واکاوی غربت غرب برای نسل دموکراتیک که اتهام تکفیر و زخم ارتداد وسابقه تقابل با جهاد کرایی را بر ناصیه دارد و بعد از سالهای ۱۹۹۲ م به غرب آواره گردیده است به اماج طعنه ها و الزام آوری ها ی خشنی از سوی تند روان مذهبی مواجه گردیده است . سلفی ها و جهادی ها الزام می آورند که گویا این کمونست ها در گذشته ها بر ضد غرب شعار ها و تبلیغات حقارت باری حواله میدادند اما حال بدامن غرب پناه آورده از هزینههای مجانی آن معیشت میکنند . با این حال در مقایسه با خطریکه از سوی جهادی ها به غرب متصور شده است حداقل در دو عرصه درخشش اوارگان غیر جهادی « دموکراتیک » به نفع غرب انکارناپذیربوده است . نخست آنکه: ورود نسل آوارۀ دموکراتیک افغان به اروپا علی الرغم فرو پاشیده گی وتضاد های درونی اما همه باهم متحدانه بر ضدگسترش اندیشههای جهاد گرایی و تکفیر گرایی که در غرب ریشه دوانیده ٬ در خشیده و در بسا موارد با کار فرهنگی و روشنگری آنرا لگام زدهاست ، مسئله ایست که فراموشی نمی پذیرد .
بعنوان حسن ختام گفته باشم که « غریب غربت غرب » در جوار نوستالژی ها این درک را صیقل بخشیده است که برای پیشگیری از تکرار تاریخ تنها با ثبت کردن ونشان دادن چند وچون بیدادگری است که میتوان به سمت و سوی یک جامعۀ آزاد و . و رفاه همگانی که فقر ٬ آوارگی و غربت را حذف میکند دست یافت .
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر