۱۳۹۴ آبان ۱۸, دوشنبه

دین و رنج از نگاه مارکس و فروید

 دين و رنج از نگاه مارکس و فروید 

ماركس و فرويد از متفكران بزرگ دنياي مدرن هستند. رويكرد خاص اين دو در فهم جامعه بشري و حيات انساني عمدتاً به گونه‏اي است كه نظام‏هاي معنايي را، بازنمايي‏هايي واژگونه‏اي از واقعيت مي‏دانند. به تعبير ديگر اين دو متفكر بر اين نظرند كه نظام‏هاي نمادین و معنايي (از جمله دين) به جاي آنكه واقعيت را نشان بدهند، آنرا پنهان كرده يا اينكه بطور دستكاري شده و تغيير شكل يافته بيان مي‏كنند. به همين دليل رويكرد اين دو نفر به فهم امر انساني، ذيل هرمنوتيك شبهه قرار مي‏گيرد. وجه مشترك ديگر اين دو متفكر آنست كه مبناي زندگي اجتماعي را رنج مي‏دانند.
ماركس تأكيد بر رنج و ظلم طبقاتي دارد بطوريكه تاريخ را چيزي جز مبارزه طبقاتي نمي‏داند  و فرويد نيز مبناي تمدن را سركوب اميال بشري دانسته و تمدن را عامل اصلي رنج (اساس زندگی و هستی انسانی از نظر او رنج است) مي‏دانند (فرويد، . البته ماركس رنج بشري را در سطح اجتماعي بررسي و تحليل مي‏كند و فرويد در سطح روان فردي. به هر حال هر دوي اين متفكران دين را به عنوان يك توهم جبران كننده و تسلي بخش در نظر مي‏گيرند، يك نظام معنايي، با نهادها و عناصر پيوسته بدان براي توجيه و تسلي رنج‏هاي زندگي انسان.
ماركس در نظرياتش بطور ضمني و‏ آشكار به ارتباط دين با شرايط ناعادلانه و نابرابري‌هاي طبقاتي مي‏پردازد. او براي نقد جامعه و ساختارهاي طبقاتي، مبناي خودش را نقد دين به مثابه ايدئولوژي طبقاتي قرار مي‏دهد. از نظر ماركس هر چند انسان‏ها در ابتدا درگير نيروهاي مهار ناپذير طبيعت بودند، اما با تشكيل جامعه طبقاتي، نيروهاي مهارناپذير اين جامعه هم وارد ميدان شدند. دين هميشه كارش توجيه اين نيروها و شرايط نابرابر حاصل از آنها بوده است. براي ماركس دين اساساً محصول يك جامعه طبقاتي است، اما با وجود اين، كاركردي دوگانه هم دارد: از يك سو با وارونه نشان دادن جهان واقعي، ابزار فريب و ستمگري به طبقه زيردست است و از سوي ديگر بيان اعتراض عليه ستمگري مي‏باشد، البته نوعي تسليم و مايه تسلي در برابر ستمگري نيز هست. دين با مشروعيت بخشي به نظم موجود به نفع طبقه حاكم بواسطه ايجاد زمينه جهاني و عام توجيه، يك زمينه كلي تسلي و توجيه جهان ناعادلانه موجود را فراهم مي‏آورد .
از نظر ماركس اندوه مذهبي، هم بيان رنج واقعي و هم سپر محافظ و تسلي بخشي آنست. دين آه ستمديدگان و روح يك جهان بي روح است، دين افيون توده‏هاست كه رنج و سختي طبقه محروم را توجيه و ترميم مي‏كند. البته اينگونه تسلي، راه حل واقعي را بدست نمي‏دهد، در واقع با وعده پاداش معنوي و اخروي، و با تحمل پذير ساختن رنج و سركوبي، از هر گونه راه حل واقعي جلوگيري مي‏كند. بدين ترتيب دين به ابقاي شرايط ايجاد كننده رنج كمك مي‏كند و به جاي جستجوي راه‏هاي دگرگوني، تسليم را تقويت مي‏كند، و جبران رنج‏هاي امروز در آينده‏اي معنوي و مذهبي را مشروط به پذيرش بي‏عدالتي‏هاي زندگي فعلي مي‏سازد. به هر حال دين هميشه هاله‏اي بر واقعيت رنج آلود و ناعادلانه زندگي واقعي مي‏كشد و به مثابه يك ايدئولوژي و آگاهي كاذب، آنرا توجيه و تحمل پذير مي‏كند 
فرويد نظرگاه و رويكرد تحليلي نسبتاً متفاوتي در مقايسه با ماركس دارد. از نظر او رنج از سه جانب ما را تهديد مي‏كند، اول از جانب بدن خودمان كه محكوم به زوال و تجزيه است، دوم از جانب جهان خارج كه قادر است به ياري نيروهاي ابرقدرت و رام ناشدني و ويرانگر بر ما غضب گيرد. و دست آخر رنجي كه ناشي از روابط با ديگر انسانهاست  در نهايت زندگي آنگونه كه پيش روي ماست، دردها، ياس‏ها و تكاليف انجام نشدني بسياري برايمان فراهم مي‏كند. از سوي ديگر زندگي انسان در شرايط تمدن، هميشه همراه بوده با سركوب اميال (میل لذت) و خواسته‏ ها، و هميشه نوعي ناخرسندي عميق و ديرپا از وضعيت موجود فرهنگ و تمدن در انسان وجود داشته است ، به این سبب ناخودآگاه بشري سرشار است از اين سركوب‏ها و ناكامي‏ها. دين مهمترين ابزار براي مواجهه با واقعيت، از طريق دستكاري آن و تبديل و تغيير ذهني آنست. از سوي ديگر دين، آلتي در دست جامعه براي ترغيب فرد به پذيرش خواسته ‏هاي فرهنگ و تمدن است   لذا دين به مثابه يك پندار يك روان نژندي وسواس گونه نوع بشر است. در کل، فرويد نيز دين را ناشي از سركوب نيروهاي دروني مي‏داند، سركوب‏هاي نيروهاي دروني بعضاً در مجاري ديگر تصعيد و پالايش يافته ظهور مي‏كنند كه دين و هنر از جمله اين مجاري هستند. وظيفه خدايان، ترميم كاستي‏ها و زيان‏هاي تمدن است، البته مكانيسم عملكرد آنان اينگونه است كه فرويد دين را نوعي تحقق رويائي آرزو مي‏داند 
بطور خلاصه مي‏توان گفت اين دو متفكر دين را مهمترين ابزار توجيه رنج و موقعيت رنج آلود و ناعادلانه و مهمتر از همه، تحمل پذير ساختن آن مي‏دانند. هر كدام از این متفکران، مكانيسم‏ها و روندهاي خاصي را براي تحليل نوع عملكرد دين در توجيه رنج بيان و ارائه كرده ‏اند. كه در اين مجال، نيازي به شرح مفصل آنها نيست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر