ملیگرایی قلابی و طالبی حامد کرزی
8 صبح : مصاحبه حامد کرزی در بیبیسی انعکاس زیادی در رسانههای اجتماعی نداشت، گویا حرفهای تکراری و عجیب و غریبش دیگر چنگی به دل مردم نمیزند. همه او را میشناسند و از کارنامهاش خبر دارند. به راستی چطور میتوان سیاستمداری را که با خونسردی مطلق مسوولیت هر نوع اشتباه و تقصیری را از خود سلب کرده و به گردن دیگران میاندازد، جدی گرفت؟
معمولا قضاوت مردم این است که حامد کرزی، رییسجمهور پیشین، در یکی از بهترین دورههای تاریخی افغانستان به قدرت رسید ولی تمام فرصتها برای بازسازی افغانستان بعد از جنگ را از دست داد. برای همین، مصاحبه حامد کرزی با بیبیسی چیزی فراتر از دفاع یک رییسجمهور ناکام از کارنامهاش نبود؛ دفاعی مرکب از فرافگنی، عوام فریبی و دروغگویی. او جنگ افغانستان را توطیه امریکا دانست، افغانستان را کشور تحت استثمار و استعمار خارجی خواند، و منکر هر نوع تقلب در انتخابات ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ میلادی شد و آن را تبلیغات امریکاییان برای تضعیف حکومت خود و موجود افغانستان دانست.
فرصتهای برباد رفته
من با این تحلیل طرفداران حکومت آقای غنی موافقم که دولت حامد کرزی میراث ناکامیرا از خود به جای گذاشت. اما، حامد کرزی رییسجمهوری همان حکومتی بود که افراد شاخص حکومت وحدت ملی- اشرفغنی، عبدالله، اتمر- از وزیران برجستهاش بودند. حکومت افغانستان متشکل از سیاستمداران و مامورانی است که معمولا با حامد کرزی در دو چیز وجه مشترک دارند: سرپوش گذاشتن بر اشتباهات خود و انداختن تقصیر به گردن دیگران، بهخصوص خارجیها.
حامد کرزی، تکنوکراتهای ارشد، و رهبران قومی و جهادی اختیار حکومت را در کنفرانس بن و بعد از آن به عهده گرفتند. اما برای بازسازی افغانستان هیچ نوع برنامهای روی دست نداشتند، ظرفیتهای انسانی و ساختاری دولت را تقویت نکردند، و با زور و پول غربیها یک دولت شکننده و ورشکسته را تا امروز سر پا نگهداشتند. طبقه سیاسی افغان نه تنها چشمانداز و مهارتهای ساختن یک کشور پس از جنگ را ندارند، بلکه برای تقویت مالی و اقتصادی خود وارد منازعات درونی و فساد مالی و اداری گسترده نیز شدند.
حامد کرزی سلسلهدار چنین حکومتی با چنین طبقه سیاسی بود، و او در پرنسیب مانند رییسجمهور هر کشور دیگری، مسوولیت اصلی شکستها و ناکامیهای حکومت خود را به عهده دارد. او، بهعنوان مثال، وقتی صحبت از فساد اداری در حکومتش میشود، عامل آن را امریکاییها میداند. اما در زمان آقای کرزی اعضای خانواده و بسیاری از مقامات ارشدش به ثروتهای هنگفتی دست یافتند. آیا حامد کرزی بهعنوان رییسجمهور نمیتوانست که وزیران و روسای فاسد را که خود مقررشان کرده بود، از کار برکنار و مجازاتشان کند؟ آیا تقصیر فساد و بیکفایتی وزیران فاسد و نزدیکان رییسجمهور هم به دوش امریکاییها است؟
واقعیت این است که حامد کرزی از فساد مقامات خود آگاه بود ولی در میدان سیاست افغانستان برای تحکیم حکومتش به این متحدان و همکارانی هرچند فاسد و قانونشکن نیاز داشت. برای حفظ جایگاه و پرهیز از رو در روییهای داخلی چشم خود را بر فساد مامورین حکومتی و متحدین سیاسی- قومیاش بست. به هر حال چار روز حکومت بیدردسر از آرزوهای حامد کرزی بود.
حامد کرزی، تکنوکراتهای ارشد، و رهبران قومی و جهادی اختیار حکومت را در کنفرانس بن و بعد از آن به عهده گرفتند. اما برای بازسازی افغانستان هیچ نوع برنامهای روی دست نداشتند، ظرفیتهای انسانی و ساختاری دولت را تقویت نکردند، و با زور و پول غربیها یک دولت شکننده و ورشکسته را تا امروز سر پا نگهداشتند. طبقه سیاسی افغان نه تنها چشمانداز و مهارتهای ساختن یک کشور پس از جنگ را ندارند، بلکه برای تقویت مالی و اقتصادی خود وارد منازعات درونی و فساد مالی و اداری گسترده نیز شدند.
حامد کرزی سلسلهدار چنین حکومتی با چنین طبقه سیاسی بود، و او در پرنسیب مانند رییسجمهور هر کشور دیگری، مسوولیت اصلی شکستها و ناکامیهای حکومت خود را به عهده دارد. او، بهعنوان مثال، وقتی صحبت از فساد اداری در حکومتش میشود، عامل آن را امریکاییها میداند. اما در زمان آقای کرزی اعضای خانواده و بسیاری از مقامات ارشدش به ثروتهای هنگفتی دست یافتند. آیا حامد کرزی بهعنوان رییسجمهور نمیتوانست که وزیران و روسای فاسد را که خود مقررشان کرده بود، از کار برکنار و مجازاتشان کند؟ آیا تقصیر فساد و بیکفایتی وزیران فاسد و نزدیکان رییسجمهور هم به دوش امریکاییها است؟
واقعیت این است که حامد کرزی از فساد مقامات خود آگاه بود ولی در میدان سیاست افغانستان برای تحکیم حکومتش به این متحدان و همکارانی هرچند فاسد و قانونشکن نیاز داشت. برای حفظ جایگاه و پرهیز از رو در روییهای داخلی چشم خود را بر فساد مامورین حکومتی و متحدین سیاسی- قومیاش بست. به هر حال چار روز حکومت بیدردسر از آرزوهای حامد کرزی بود.
ملیگرایی قلابی
فراتر از توجیهات خودساخته، نکته آزاردهنده در مصاحبه حامد کرزی مشابهتهای سیاسیاش با طالبان بود. درست خواندید، من مشابهتهای فراوانی میان مواضع حامد کرزی و طالبان دیدم. قبل از همه طالبان برای رییسجمهور سابق یک گروه تروریستی نیست بلکه مردم عادیایاند که امریکاییها و پاکستانیها به صورت یکسانی در رادیکال کردنشان نقش داشتهاند. بهگفته رییسجمهور، مردم به خاطر آزار و اذیت نیروهای امریکایی به طالبان پیوستند. آقای کرزی در کنار آن افزود که افغانستان تحت استعمار خارجی قرار داشته، تمام افغانها، چه طالبان و چه دیگران، به این استعمار پایان دهند. به این ترتیب، سناریوی سیاسی آقای کرزی متحد شدن طالبان و حکومت افغانستان علیه «خارجیها» (پاکستانیها و امریکاییها) است. اما اگر این استدلال آقای کرزی را بپذیریم، طالبان در موضع درستتر و وطنپرستانهتری قرار دارند. چون، امارت این گروه توسط طیارههای امریکایی سقوط کرد و زمانی که بادیگاردهای امریکایی امنیت آقای کرزی را به دوش داشتند، جنگجویان طالب به دست نیروهای امریکایی کشته میشدند.
آقای کرزی و طالبان بالای دو نکته سیاسی با هم توافق دارند: غربیها از افغانستان بیرون شوند، و حکومت موجود تحت استعمار خارجیها است. اما در دو جای میان طالبان و حامد کرزی تفاوت وجود دارد: طالبان خواهان جنگ مسلحانه علیه امریکاییها هستند، ولی حامد کرزی جرات بیان مقاومت علیه غربیها را ندارد. دوم، طالبان حکومت موجود را نامشروع و دست نشانده خارجیها میدانند اما آقای کرزی با اینکه با طالبان در استعماری بودن حکومت توافق دارد ولی حاضر نیست که به صراحت عدم مشروعیت حکومت موجود را اعلام کند. چون، به هر حال حکومت فعلی تداوم حکومت پس از بن است، و تمدید حضور امریکاییها هم بر مبنای همان توافقنامهای صورت گرفت که آقای کرزی چندین ماه با امریکاییها بر سر امتیازات و محتوای آن، از جمله دادن پایگاه نظامی، چانهزنی میکرد.
جالب اینجاست با اینکه حامد کرزی طالبان را یک گروه تروریستی نمیداند و همانند این گروه حکومت موجود را استعماری میخواند اما طالبان همواره به حامد کرزی بهعنوان رییسجمهور وابسته نگریسته و هرگز در تقبیح و تحقیر رییسجمهور و حکومت افغانستان از هیچ نوع ادبیات سخیفی پرهیز نکردند. به هر حال، آنها دشمن دیرین خود را فراموش کرده نمیتوانند. برای آنها حامد کرزی کسی است که با نیروهای ویژه امریکایی در ارزگان علیه امارتشان رزمید، در کنفرانس بن با حمایت شدید غربیها، بهویژه امریکاییها، بهعنوان رییس اداره انتقالی تعیین گردید، و بیشتر از یک دهه با پول و حمایت نظامی امریکاییها حکومت خود را حفظ کرد و علیه طالبان-خواسته یا نخواسته- جنگید.
برای من بهعنوان شهروند عادی حرفهای موجود حامد کرزی علیه غربیها بیشتر ناشی از تفاوت منافع سیاسی و تحلیل غلط او از سیاست بینالمللی و زدوبندهای منطقوی است. آقای کرزی به خوبی آگاه است که در افغانستان افکار عامه نگاه بسیار انتقادی به نقش جامعه جهانی در کشور ما دارد. از سوی دیگر، اقشار زیادی باور دارند که طالبان، القاعده و داعش ابزار بازی امریکا برای حضور در منطقه و محاصره روسیه و چین است. از این رو، کرزی میکوشد که با انداختن مشکلات جنگ جاری به دوش امریکاییها نقش حکومتداری ضعیف و فساد سازمان یافته دولت خود در تقویت طالبان و تشدید جنگ و ناامنی را از نظرها محو کند.
در نهایت این نکته را نباید از یاد برد که حامد کرزی در زمانی با حمایت امریکاییها در افغانستان حکومت را به دست گرفت که نو محافظهکاران امریکایی که نقشه سیاسی تغییر خاورمیانه را از طریق مداخله نظامی و براندازی رژیمهای نامطلوب در سر داشتند، در ایالات متحده در انتخابات پیروز شدند. در آن نقشه بزرگ حامد کرزی یکی از مهرههای سیاسی مطلوب جمهوریخواهان بود که مشابه او در عراق پس از حمله امریکا کسانی مانند احمد چلبی بودند. ما نمیدانیم که امریکاییها برای ایران و سوریه کدام چهرهها و بازیگران سیاسی را در نظر داشتند. به هر حال شکست سهمناک آنها در باتلاق عراق مانع از ادامه نقشه مذکور در مورد ایران شد.
آقای کرزی و طالبان بالای دو نکته سیاسی با هم توافق دارند: غربیها از افغانستان بیرون شوند، و حکومت موجود تحت استعمار خارجیها است. اما در دو جای میان طالبان و حامد کرزی تفاوت وجود دارد: طالبان خواهان جنگ مسلحانه علیه امریکاییها هستند، ولی حامد کرزی جرات بیان مقاومت علیه غربیها را ندارد. دوم، طالبان حکومت موجود را نامشروع و دست نشانده خارجیها میدانند اما آقای کرزی با اینکه با طالبان در استعماری بودن حکومت توافق دارد ولی حاضر نیست که به صراحت عدم مشروعیت حکومت موجود را اعلام کند. چون، به هر حال حکومت فعلی تداوم حکومت پس از بن است، و تمدید حضور امریکاییها هم بر مبنای همان توافقنامهای صورت گرفت که آقای کرزی چندین ماه با امریکاییها بر سر امتیازات و محتوای آن، از جمله دادن پایگاه نظامی، چانهزنی میکرد.
جالب اینجاست با اینکه حامد کرزی طالبان را یک گروه تروریستی نمیداند و همانند این گروه حکومت موجود را استعماری میخواند اما طالبان همواره به حامد کرزی بهعنوان رییسجمهور وابسته نگریسته و هرگز در تقبیح و تحقیر رییسجمهور و حکومت افغانستان از هیچ نوع ادبیات سخیفی پرهیز نکردند. به هر حال، آنها دشمن دیرین خود را فراموش کرده نمیتوانند. برای آنها حامد کرزی کسی است که با نیروهای ویژه امریکایی در ارزگان علیه امارتشان رزمید، در کنفرانس بن با حمایت شدید غربیها، بهویژه امریکاییها، بهعنوان رییس اداره انتقالی تعیین گردید، و بیشتر از یک دهه با پول و حمایت نظامی امریکاییها حکومت خود را حفظ کرد و علیه طالبان-خواسته یا نخواسته- جنگید.
برای من بهعنوان شهروند عادی حرفهای موجود حامد کرزی علیه غربیها بیشتر ناشی از تفاوت منافع سیاسی و تحلیل غلط او از سیاست بینالمللی و زدوبندهای منطقوی است. آقای کرزی به خوبی آگاه است که در افغانستان افکار عامه نگاه بسیار انتقادی به نقش جامعه جهانی در کشور ما دارد. از سوی دیگر، اقشار زیادی باور دارند که طالبان، القاعده و داعش ابزار بازی امریکا برای حضور در منطقه و محاصره روسیه و چین است. از این رو، کرزی میکوشد که با انداختن مشکلات جنگ جاری به دوش امریکاییها نقش حکومتداری ضعیف و فساد سازمان یافته دولت خود در تقویت طالبان و تشدید جنگ و ناامنی را از نظرها محو کند.
در نهایت این نکته را نباید از یاد برد که حامد کرزی در زمانی با حمایت امریکاییها در افغانستان حکومت را به دست گرفت که نو محافظهکاران امریکایی که نقشه سیاسی تغییر خاورمیانه را از طریق مداخله نظامی و براندازی رژیمهای نامطلوب در سر داشتند، در ایالات متحده در انتخابات پیروز شدند. در آن نقشه بزرگ حامد کرزی یکی از مهرههای سیاسی مطلوب جمهوریخواهان بود که مشابه او در عراق پس از حمله امریکا کسانی مانند احمد چلبی بودند. ما نمیدانیم که امریکاییها برای ایران و سوریه کدام چهرهها و بازیگران سیاسی را در نظر داشتند. به هر حال شکست سهمناک آنها در باتلاق عراق مانع از ادامه نقشه مذکور در مورد ایران شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر