۱۳۹۵ مرداد ۲۹, جمعه

زندان « بده بیره » در پیشاور و روایت یک حماسه

  

  برگهای از  -  کتاب جنگ های کابل                                 
  فصل زندانهای شخصی گروهای جنگ 
          


               زندان « بده بیره » در پیشاور و روایت یک حماسه 

                                                        « بخش اول »

« بده بیره » با جعرافیای کوچکی در سی کیلو متری شمال شرق پیشاور موقعیت دارد ٬ از یکسو وجود اسارتگاه ای اس ای در محیط فرقه یازده پاکستان و وجود یکی از زندانهای شخصی « جمعیت اسلامی ٬ تحت رهبری برهان الدین ربانی » در دهه شصت خورشیدی که به دخمه های هولناک در ٬ به زنجیر کشیدن اسیران نظامی  وشهر وندان جهاد ستیز افغان و از سوی دیگر ساز ماندهی عملیات متهورانه از سوی امنیت دولتی کشور برای نجات زندانی ها  در آنجا در بیست و ششم ماه اپریل ۱۹۸۵ م « بده بیره » را به جهان معرفی کرد .
در محوطه گارنیزون تعلیمی بشدت در هم پیچیده‌ای فرقه یازده ارتش پاکستان ٬ در « بدبیره» یک تعداد منسوبان مبازر قوتهای مسلح کشور بشمول حدود ۱۷ تن سربازان و افراد خدماتی قوتهای شوروی مقیم کشور از سال ۱۳۵۹ خ به بعد در اطراف و اکناف کشور از سوی سازمان القاعده و تنظیم های جهادی بشکلی اختطاف یا اسیر گردیده و تحت نظارت ای اس ای به پاکستان « بده بیره » منتقل و در حالی زندانی گردیده بودند که اسلام آباد برای جلوگیری از خشم شوروی ها٬ زندانی بودن آن‌ها را در خاک پاکستان و در بده بیره ٬ انکار میکرده است .
ساحه بده بیره بنابر وضع الجیش فرقه یازده و ذخایرسلاح و مهمات بشدت تحت محافظت های مضاعف٬ ای اس ا ی و جمعیت اسلامی قرار داده شده بود٬ که بمشکل فریادی از آن به بیرون درز میکرد..
زندان بده بیره به سیاه چاه های قرون وسطای و بیغوله های تنگ وتاریک متعفن شبا هت می‌رساند که اسیران مربوط به قوای مسلح کشور در قفس های اهنی زجر اوری به زنجیر کشیده شده و تحت مجازات قرار داده شده بودند .
در زندان « بده بیره » مانند همه زندانهای شخصی گروهای جهادی و القاعده هیچ کسی به رعایت معیار ها و ارزش‌های انسانی و حقوق بشری حقوق اسیران ٬ که در میثاق های بین‌المللی صراحت یافته است و حتی رعایت ارشادات دینی ملزم شمرد ه نمی‌شد . و از این رو ٬ روند شکنجه و استنطاق از اسیران هم به خاطر کشف راز های نظامی و استخباراتی و هم به دلیل اینکه جهاد افغانی بعنوان جلوه ی واژگون حقیقت اموزه های تحجری افراطیت وعصبیت را بر باورمندانش ترزیق نموده بود که بجز خودشان همه دولتی ها و نظامی های مؤمن ٬ مبارز و سپر مدافعه وطن را در بستر تفکر جهادی کافِر و ملحد پنداشته کار برد خشونت و انتقام را حکم الهی تصور نموده ٬ شکنجه و کشتن آن‌ها را بعنوان ویزای عروج به جنت موعود٬ بر می شمردند٬ از این رو عطش آدم کشی ای اس ای و هم جهادی های ابزار شده سیر آب نمی‌شد و جز طنین شکنجه و شلاق و فریاد و ضجه های قربانی از آن دخمه ها چیزی بگوش نمی رسید .

از تفنگچهء بی صدا تا عملیات « عیادت »
*******************************
سخن را از تکریم و ستایش آن نخبه گان سیاسی و نظامی اغاز میکنیم که  بعنوان فرزندان راستین  میهن با درایت و شهامت ستودنی عملیات نجات بخش آزادی زندانی های « بده بیره » را با اسم رمزی  «عیادت  » در قلب  لانه ی اهریمن بدسرشت سازماندهی و با صلابت  شهیمانه رهبری نموده و زندانیان به زنجیر کشیده و محکوم به مرگ را آزادی بخشیده‌ بودند . و یکی از آن‌ نخبه ها در انبرهه با اشتغال در وظایف دپلوماتیک یکی از ستونهای این عملیات نجات بخش در « بده بیره » را تشکیل داده بود و عجالتاً با اباورزیدن از افشای هویت آن میهن دوست پرشور ٬  روند عملیات نجات بخش زندانیان بده بیره را که به این راقم بازگو نموده اند فشرده می‌آوریم :
« اتفاقاً یکی  از کارمندان مخفی ما به اسم « نعمت » در یکی از روز های ماه اپریل سال ۱۹۸۵ م در پیشاور حینیکه از ورای جویچه حاشیه سرک خیز برداشته بود ٬ اسلحه کمری او « تفنگجه بی صدا » از بغلش بر زمین می‌افتد و از تصادف دو پولیس که از آنجا می گذشتند متوجه گردیده او را بسرعت بازداشت و علی الرغم تلاش هایش چانس نجات حاصل نمی نماید و به‌ حوزه پولیس منتقل می‌ میگردد . پولیس و ای اس ای که بخوبی میدانستند که تفنگچه های بی صدا بگونه استثنایی مال« خدمات دولتی افغانستان » است او را بشدت تحت شکنجه و مجازات طاقت فرسا و وحشیانه قرار میدهند در نهایت اهریمن بی ازرم افسون میکند و ٬نعمت ٬ را با نیرنگ و شکنجه های گونه گون به اعتراف وا میدارد ٬ نعمت در اعترافاتش سه شخص مدیران مسوول ما را که رهبری شبکه ی حدود٫ یک هزار ٫ کارمند فعال ٬ مخفی و ارتباطی ما را بعهده داشته و در ارگانهای حکومت پاکستان و قرار گاهای تنظیم های مجاهدین رخنه زده و اجنت های کشفی استخدام نموده بودند معرف می نماید ٬و ای اس ای آن سه مدیر کار آگاه ما را بسرعت بازداشت و تحت باز پرس ٬ شکنجه و مجازات گسترده قرار میدهد .
      وضع اسفناک ووحشتناکی پیش آمده بود بازداشت همکاران ما چنان از اندوه و پیچیدگی ها برخوردار بود که ما احساس میکردیم دنیای دست اوردها و آرزوهای ما فرو می‌ریزد و ما در میدان کارزار کشفی ٬در استانه یک شکست مفتضحانه یی  قرار گرفته‌ایم و از اینرو اندوه جانکاهی روح و روانم را در هم فشرده بود ٬و قتی باز داشت سه نفر و حال در مخاطره قرار گرفتن جان یک هزار نفر کارمندان مخفی ما در ذهنم تداعی می‌شد انهم در شرایط که جهان غرب با امکانات گسترده ی اقتصادی و غول رسانه یی حمایت از پاکستان و جهاد متشکله آن مجاهدین و القاعده را استمرار بخشیده است با مواجه گردیدن بیک کارزاز تبلیغاتی در لجنزار بد نامی سقوط میکند ٬ با این حال ما در اوقیانوس از رنج و اندوه پرتاب  شده بودیم ٬هیچ چیزی برایمان  آسایش بخش نبود گفتی آتشی در اعماق جانمان خیمه بر داشته و ما را دراستانه تباهی قرار داده است .
           روز دوم در هدایت وارده از کابل دو راه مشخص گردیده بود . اول آنکه ـ تمام امکانات را برای نجات آن سه مدیر بازداشت شده بکار گرفته و آن‌ها را پیش از آنکه زیر شکنجه و شلاق ای اس ای اشتباهی انجام دهند نجات داده شوند ٬             و دو دیگر اینکه ٬ در صورت که نجات بازداشت شده ها غیر ممکن باشد در انصورت تمام کارمندان به زود ترین فرصت قبل از اینکه مورد شناسایی و بازداشت قرار گیرند مخفی گردیده و از پاکستان خارج گردند .

قرارگاه اوپراتیفی ما نجات آن« سه مدیر» را قاطعانه در دستور کار برگزید ٬ به این منظور به همه شبکه‌ها حالت آماده باش داده شد ه بود در روز دوم ما موفق گردیدیم بوسیله اجنت ها با سه مدیر باز داشت شده که  روند شکنجه های طاقت فرسا را از سر گذرانده  و چون پولادمردان از اعتراف رازهای محرم و معرفی اعضای شبکه‌های مخفی ما امتناع نموده و استوار باقی‌مانده بودند تماس ها بر قرار نموده با ستایش مقاومت شان اطمنان داده بودیم که با تمام امکانات مسله نجات شان در دستور کار ماست .
در رایزنی ها یک نظربرجسته گردید که بایستی در جریا ن شب بر ذخایر و دیپو های اسلحه و مهمات فرقه یازده ارتش پاکستان و جمعیت اسلامی که زندان در محوطه آن موقعیت داشت با بمگذاری انفجار داده شود و در جریان انفجار ها و پانیک منبعث از آن و بازگردیدن قفل سلول‌ها بوسیله محافظ زندان که همکاری آن خریداری گردد زمینه خروج زندانی ها فراهم آمده و بوسیله افراد راه بلدیکه در ساحه ی بیرون زندان در موقعیت  انتظار جابجا می‌شوند فراری داده شوند .
    سناریوی عملیه نجات با چشم انداز دراماتیک ٬خیالپردازانه و نگران کننده جلوه میکرد٬ اما همه دست اندر کاران عملیه به نقش تعین کننده و قهرمان«  پول  »٬که امید می آفرید به نتیجه مثبت عملیات خوش‌بینانه نگاه میکردند .
شبکه‌های فعال ما بزودی شخصی را از جمع ریزرف ها ی ارتباطی خویش یک افسر ناراض و جهاد ستیز ٬ درتضاد با تند روان مذهبی و القاعده از صوبه سرحد به اسم مستعار « دگروال جعفر » که آماده گی اش را برای همکاری مشروط به پرداخت هزینه مصرفی بیش از یک ملیون ابراز کرد ٬ و او  با پذیرش و پرداخت هزینه از سوی قرارگاه ما  اقداماتش را آغاز کرد .
دگروال جعفر باسابقه ی خدمتش در فرقه یازده  با ٬ ساحه ٬  بده بیره  ٬بلدیت کامل داشت به پشنهاد او تاریخ عملیات محرم « عیادت » روز جمعه ۲۶ ماه اپریل ۱۹۸۵ م برگزیده شده بود و از سوی ما تدابیر ویژه مانند حضور شبکه‌های مخفی ما در اطراف زندان و با وقوع انفجار شایعه پراکنی در باره شدت و تداوم آن و ترغیب مردم به فرار از ساحه و هم چنان به تقویت تدابیر امنیتی و آمادگی جهت دفع و طرد اقدام‌ های طرف مقابل اتخاذ و هدایت‌ها صدور یافته بود .

 در ادامه میخوانید  - « عیادت »اغاز می‌شود ؛ 

                                             ==========================


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر