برگهای از - کتاب جنگ های کابل
فصل زندانهای شخصی گروهای جنگ
زندان «
بده بیره »
در پیشاور و روایت یک حماسه
« بخش اول »
«
بده بیره »
با جعرافیای کوچکی در سی کیلو
متری شمال شرق پیشاور موقعیت دارد ٬ از
یکسو وجود اسارتگاه ای اس ای در محیط
فرقه یازده پاکستان و وجود یکی از زندانهای
شخصی «
جمعیت اسلامی ٬ تحت رهبری برهان
الدین ربانی »
در دهه شصت خورشیدی که به دخمه
های هولناک در ٬ به زنجیر کشیدن اسیران
نظامی وشهر وندان جهاد ستیز افغان و
از سوی دیگر ساز ماندهی عملیات متهورانه
از سوی امنیت دولتی کشور برای نجات
زندانی ها در آنجا در بیست و ششم ماه اپریل ۱۹۸۵ م
« بده
بیره »
را به جهان معرفی کرد .
در محوطه
گارنیزون تعلیمی بشدت در هم پیچیدهای
فرقه یازده ارتش پاکستان ٬ در «
بدبیره»
یک تعداد منسوبان مبازر قوتهای
مسلح کشور بشمول حدود ۱۷ تن سربازان
و افراد خدماتی قوتهای شوروی مقیم کشور
از سال ۱۳۵۹ خ به بعد در اطراف و اکناف
کشور از سوی سازمان القاعده و تنظیم های
جهادی بشکلی اختطاف یا اسیر گردیده و
تحت نظارت ای اس ای به پاکستان «
بده بیره »
منتقل و در حالی زندانی گردیده
بودند که اسلام آباد برای جلوگیری از
خشم شوروی ها٬ زندانی بودن آنها را
در خاک پاکستان و در بده بیره ٬ انکار
میکرده است .
ساحه بده
بیره بنابر وضع الجیش فرقه یازده و
ذخایرسلاح و مهمات بشدت تحت محافظت های
مضاعف٬ ای اس ا ی و جمعیت اسلامی قرار
داده شده بود٬ که بمشکل فریادی از آن به
بیرون درز میکرد..
زندان بده
بیره به سیاه چاه های قرون وسطای و بیغوله
های تنگ وتاریک متعفن شبا هت میرساند
که اسیران مربوط به قوای مسلح کشور در
قفس های اهنی زجر اوری به زنجیر کشیده شده
و تحت مجازات قرار داده شده بودند .
در زندان
« بده
بیره »
مانند همه زندانهای شخصی گروهای
جهادی و القاعده هیچ کسی به رعایت معیار
ها و ارزشهای انسانی و حقوق بشری حقوق
اسیران ٬ که در میثاق های بینالمللی
صراحت یافته است و حتی رعایت ارشادات
دینی ملزم شمرد ه نمیشد .
و از این رو ٬ روند شکنجه و استنطاق
از اسیران هم به خاطر کشف راز های نظامی
و استخباراتی و هم به دلیل اینکه جهاد
افغانی بعنوان جلوه ی واژگون حقیقت اموزه
های تحجری افراطیت وعصبیت را بر باورمندانش
ترزیق نموده بود که بجز خودشان همه
دولتی ها و نظامی های مؤمن ٬ مبارز و سپر مدافعه
وطن را در بستر تفکر جهادی کافِر و ملحد
پنداشته کار برد خشونت و انتقام را حکم
الهی تصور نموده ٬ شکنجه و کشتن آنها
را بعنوان ویزای عروج به جنت موعود٬
بر می شمردند٬ از این رو عطش آدم کشی ای
اس ای و هم جهادی های ابزار شده سیر آب
نمیشد و جز طنین شکنجه و شلاق و فریاد
و ضجه های قربانی از آن دخمه ها چیزی بگوش
نمی رسید .
از تفنگچهء
بی صدا تا عملیات «
عیادت »
*******************************
سخن را از
تکریم و ستایش آن نخبه گان سیاسی و نظامی
اغاز میکنیم که بعنوان فرزندان راستین میهن با درایت و شهامت ستودنی عملیات نجات بخش آزادی
زندانی های «
بده بیره »
را با اسم رمزی «عیادت » در قلب لانه ی اهریمن بدسرشت
سازماندهی و با صلابت شهیمانه رهبری
نموده و زندانیان به زنجیر کشیده و محکوم
به مرگ را آزادی بخشیده بودند .
و یکی از آن نخبه ها در انبرهه
با اشتغال در وظایف دپلوماتیک یکی از
ستونهای این عملیات نجات بخش در «
بده بیره »
را تشکیل داده بود و عجالتاً با
اباورزیدن از افشای هویت آن میهن دوست
پرشور ٬ روند عملیات نجات بخش زندانیان
بده بیره را که به این راقم بازگو نموده
اند فشرده میآوریم :
«
اتفاقاً یکی از کارمندان مخفی ما
به اسم «
نعمت »
در یکی از روز های ماه اپریل سال
۱۹۸۵ م در پیشاور حینیکه از ورای جویچه
حاشیه سرک خیز برداشته بود ٬ اسلحه کمری
او «
تفنگجه بی صدا »
از بغلش بر زمین میافتد و از
تصادف دو پولیس که از آنجا می گذشتند متوجه
گردیده او را بسرعت بازداشت و علی الرغم
تلاش هایش چانس نجات حاصل نمی نماید و
به حوزه پولیس منتقل می میگردد .
پولیس و ای اس ای که بخوبی
میدانستند که تفنگچه های بی صدا بگونه
استثنایی مال«
خدمات دولتی افغانستان »
است او را بشدت تحت شکنجه و مجازات
طاقت فرسا و وحشیانه قرار میدهند در
نهایت اهریمن بی ازرم افسون میکند و
٬نعمت ٬ را با نیرنگ و شکنجه های گونه گون
به اعتراف وا میدارد ٬ نعمت در اعترافاتش
سه شخص مدیران مسوول ما را که رهبری شبکه
ی حدود٫ یک هزار ٫ کارمند فعال ٬ مخفی و
ارتباطی ما را بعهده داشته و در ارگانهای
حکومت پاکستان و قرار گاهای تنظیم های
مجاهدین رخنه زده و اجنت های کشفی استخدام
نموده بودند معرف می نماید ٬و ای اس ای
آن سه مدیر کار آگاه ما را بسرعت بازداشت
و تحت باز پرس ٬ شکنجه و مجازات گسترده
قرار میدهد .
وضع
اسفناک ووحشتناکی پیش آمده بود بازداشت
همکاران ما چنان از اندوه و پیچیدگی ها
برخوردار بود که ما احساس میکردیم دنیای
دست اوردها و آرزوهای ما فرو میریزد و
ما در میدان کارزار کشفی ٬در استانه یک
شکست مفتضحانه یی قرار گرفتهایم و از
اینرو اندوه جانکاهی روح و روانم را در
هم فشرده بود ٬و قتی باز داشت سه نفر و حال
در مخاطره قرار گرفتن جان یک هزار نفر
کارمندان مخفی ما در ذهنم تداعی میشد
انهم در شرایط که جهان غرب با امکانات
گسترده ی اقتصادی و غول رسانه یی حمایت
از پاکستان و جهاد متشکله آن مجاهدین و
القاعده را استمرار بخشیده است با مواجه
گردیدن بیک کارزاز تبلیغاتی در لجنزار
بد نامی سقوط میکند ٬ با این حال ما در
اوقیانوس از رنج و اندوه پرتاب شده بودیم ٬هیچ چیزی برایمان آسایش بخش نبود گفتی آتشی
در اعماق جانمان خیمه بر داشته و ما را دراستانه تباهی قرار داده است .
روز دوم
در هدایت وارده از کابل دو راه مشخص گردیده
بود . اول
آنکه ـ تمام امکانات را برای نجات آن سه
مدیر بازداشت شده بکار گرفته و آنها
را پیش از آنکه زیر شکنجه و شلاق ای اس ای اشتباهی
انجام دهند نجات داده شوند ٬ و دو دیگر
اینکه ٬ در صورت که نجات بازداشت شده ها
غیر ممکن باشد در انصورت تمام کارمندان
به زود ترین فرصت قبل از اینکه مورد
شناسایی و بازداشت قرار گیرند مخفی گردیده
و از پاکستان خارج گردند .
قرارگاه
اوپراتیفی ما نجات آن«
سه مدیر»
را قاطعانه در دستور کار برگزید
٬ به این منظور به همه شبکهها حالت
آماده باش داده شد ه بود در روز دوم ما
موفق گردیدیم بوسیله اجنت ها با سه مدیر
باز داشت شده که روند شکنجه های طاقت
فرسا را از سر گذرانده و چون پولادمردان از
اعتراف رازهای محرم و معرفی اعضای شبکههای
مخفی ما امتناع نموده و استوار باقیمانده
بودند تماس ها بر قرار نموده با ستایش
مقاومت شان اطمنان داده بودیم که با تمام
امکانات مسله نجات شان در دستور کار ماست
.
در رایزنی
ها یک نظربرجسته گردید که بایستی در جریا
ن شب بر ذخایر و دیپو های اسلحه و مهمات
فرقه یازده ارتش پاکستان و جمعیت اسلامی
که زندان در محوطه آن موقعیت داشت با
بمگذاری انفجار داده شود و در جریان انفجار
ها و پانیک منبعث از آن و بازگردیدن قفل
سلولها بوسیله محافظ زندان که همکاری
آن خریداری گردد زمینه خروج زندانی ها
فراهم آمده و بوسیله افراد راه بلدیکه در
ساحه ی بیرون زندان در موقعیت انتظار جابجا
میشوند فراری داده شوند .
سناریوی
عملیه نجات با چشم انداز دراماتیک
٬خیالپردازانه و نگران کننده جلوه میکرد٬
اما همه دست اندر کاران عملیه به نقش تعین
کننده و قهرمان« پول »٬که امید می آفرید به
نتیجه مثبت عملیات خوشبینانه نگاه
میکردند .
شبکههای
فعال ما بزودی شخصی را از جمع ریزرف ها ی
ارتباطی خویش یک افسر ناراض و جهاد ستیز
٬ درتضاد با تند روان مذهبی و القاعده
از صوبه سرحد به اسم مستعار « دگروال جعفر » که آماده گی اش را برای همکاری
مشروط به پرداخت هزینه مصرفی بیش از یک
ملیون ابراز کرد ٬ و او با پذیرش و پرداخت
هزینه از سوی قرارگاه ما اقداماتش را
آغاز کرد .
دگروال
جعفر باسابقه ی خدمتش در فرقه یازده با ٬ ساحه ٬ بده
بیره ٬بلدیت کامل داشت به پشنهاد او تاریخ
عملیات محرم «
عیادت »
روز جمعه ۲۶ ماه اپریل ۱۹۸۵ م
برگزیده شده بود و از سوی ما تدابیر ویژه
مانند حضور شبکههای مخفی ما در اطراف
زندان و با وقوع انفجار شایعه پراکنی در
باره شدت و تداوم آن و ترغیب مردم به فرار
از ساحه و هم چنان به تقویت تدابیر امنیتی
و آمادگی جهت دفع و طرد اقدام های طرف
مقابل اتخاذ و هدایتها صدور یافته بود
.
در ادامه میخوانید - «
عیادت »اغاز
میشود ؛
==========================
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر