نويسنده
و هنرمند ٬ وامدار ميراث های فرهنگی و
تاريخی :
****************************************
جنگ
های کابل بحيث «
يکی از ثمرات جهاد
افغانی »
و تداوم فاجعه بار آن
تا امروز، هم دليل گستردگی قتل وکشتار
انسانها، ويرانی و نهادينه گرداندن زهر
خشونت های قومی و زبانی و عصبيت های مذهبی
,
هم به دليل ضربت سهمگين
آن سرقت، غارت دارائی های ملی، سرقت آثار
و گنجينه های تاريخی موزيم ها، آرشيف ها
که پشت تاريخ را شکسته است، حادثهء پر
اهميت تاريخی محسوب ميشود .
در
حال حاضر سيمای افغانستان با تداوم جهاد؟
بوسيله طالب ها و سرکوب جهاد توسط«
آمریکا و ناتو»
که مصيبت اصلی آنرا
مردم شکيبا و مستمند افغان بدوش می کشند،
وضع اسفناکی را باز تاب ميدهد.
افغانستان
از حرکت به سمت اسلام مترقی که در دهه های
پيشين آغاز کرده بود، بازمانده در سراشيب
سقوط بسوی بنيادگرائی، ميدان بازی متهمان
به جنايات بشری، باطلاق فساد (سياسی
و اداری )
فقر، بيکاری، ترياک،
ترور رها گرديده است .
از
یکسو دولت فعلی باتبليغ رسانه ئی و منبری
خشونتی بنام جهاد؟ مدرسه سازی های مذهبی
– مخدوش کردن اذهان با الصاق عناوين و
القاب اعزازی که متهمان به جنايات جنگی
و حقوق بشری .
و سارقان ثروت های ملی
را به قهرمانان، و دودمان سلطنت را با
تطهير تبهکاری ها بحيث ناجيان ملت جا زده
است، بااين حال گفته (
جان کايدل )
در ذهن تداعی ميشود(
باورکردن دروغی که
انسان صد بار شنيده آسان تر از حقيقت است
که يکبار نشنيده است ).
از
سوی ديگر تشجيع آشوب های بنام جهاد ومقاومت
نه تنها به پيدايش يک نسل نو جهادی با
انديشه های افراطی، شهادت طلبی و تکفير
گرائی، باعث تداوم آشوب ها، جنگ و جهاد؟
کردیده ، بلکه محيط زيست فکری، تحول طلبی
ژرف انديشی را به شلاق کشيده است.
اين ها در زمرهء چالش
های اند که رشد تند روی مذهبی، جهاديسم،و
تروريسم متشکلهء آنرا زير ريش قشون ناتو
و سيمای فاجعهء که افغانستان بطور جلوگری
ناپذير بسوی آن می لغزد هشدار ميدهد.
با
اين حال جامعه در محاصرهء شبکه تنيده از
تبليغات افراطی و دروغ قرار گرفته، جعل
حقايق سراسر مباحث تاريخی را پوشانده
است.
در رسانه های حکومتی،
و جهادی خارج از چهار چوب های معياری،
شعاری، تشجيع جنگ سالاران و تقديس خشونتی
که جهاد؟ خوانده ميشود.
جای برای بيان و
نشاندادن واقعيت های تاريخی نيم قرن اخير
از جمله مصایب عبرتناک جنگ های کابل،
جنکهای داخلی ٬ کشتار،های جمعی ٬ ويرانی
و مصايب و سرقت های بوقوع پيوسته در آن
وجود ندارد.
بقول نوام چامسکی، حکومت اسلامی و رسانههای
مربوط جنگسالان (
وظيفه کودن سازی عمومی
را بدوش گرفته است).
تمام
تلاش ها بر اين است که جنايات وتراژيدی
های گذشته، استادانه پاک سازی شود تا فهم
آن برای آينده گان دشوار گردد.
همزمان بيان و به تصوير
کشيدن واقعيت های تاريخ، نورتا با ندن بر
حقايق مکتوم از جمله جنگ های سه ونيم دهه
گذشته ، تأثيرات فاجعه باريکه، بر جوانب
مختلف زندگی اجتماعی، سياسی، فرهنگی و
شخصی مردم بجا گذاشته ، به اصلی ترين بحث
هایانتقادی
در ادبيات ما تبديل نگرديده، درد ها، رنج
ها و جنايات انجام شده در حق مردم و
قربانیان فرياد زده نشده است .
آنچه
که منتشر گرديده، نگاه انتقادی به جنگ و
جنگسالاری، و اندیشه جنگ افرین جهاد ٬ و
مقاومت یعنی جنگهای داخلی ، در آن جايگاهی
چندانی ندارد.
رويداد
ها در جنگ جهانی اول و دوم، جنگ های داخلی
هسپانيه، جنگ ويتنام در آثار نويسندگان
چون – تولستوی -
شلوخوف، مارگريت
دوراس، گرهام گرين، فدريکو گاريسا لورکا،
-
گونترگراس و
همينگوی،دستمايه توليد آثار برجسته در
ادبيات جهان شده است .
دليل
توفيق اين آثار نگاه انتقادی به جنگ و پی
آمد های آن بوده است .
در
عصر پرشتاب کنونی که فرصت ها بسرعت باد
از دست می رود، زندگی بی وقفه سقوط ميکند
فاجعهء سکوت و فراموشی باعث گم گشتگی
بسياری از وقايع عبرت آموز تاريخ برای
نسل امروز فردا گرديده است .
هر
که تاريخ خود را منتقدانه باز خوانی نکند
ديگران تاريخش را ويرانگرانه باز خواهند
نوشت .
درجهان
گفته ميشود ادبيات بازوی تفکر جامعه است،
نويسندگان، هنرمندان وامدارميراث های
تاريخی و فرهنگی جامعه اند.
بقول شيلر شاعر المانی،
نويسنده گان و هنرمندان تربيت معنوی مردم
را بدوش دارند.
بنابر آن ادبيات امروزی
بايستی در جادهء رسيدن به صلح، نجات جامعه
از جنگ، بيان واقعيت ها و روشنگری و جلوگيری
از رسوب انديشه های جهادی،(
که نطفهء آن در اوايل
دهه هشتاد ميلادی در پیشاور به گيتی آمده
بود )
سير کند، شجاعت گفتن
و به تصوير کشيدن هيکل واقعی تاريخ را کسب
نمايد، و افراد را به شناخت از خود و جامعه
و ارزش های انسانی نزديک کند.
جامعه
جنگ زدهء ما به ادبيات راستين که حقيقت
را از جعل، صادق را از سارق، روشنی را از
تاريکی تفکيک کند نیاز دارد.
بقول فرويد، هرچه در
راه فرهنگ بگوشيد بر عليه جنگ نيز کوشيده
شده است .
ادبيات راستين و هنر
ضد جنگ و جهاد عظمت طلبی سبب ميشود که
جنکسالاران که مسئول و مقصر قتل و کشتار،
ويرانی و غارتگری ثروت های ملی اند به
اسطوره و قهرمان تبديل نشوند.
ادبيات ضدجنگ در المان
و اروپا از هيتلر و موسولينی چهره های
افتخار آميز نساخت.
ناپليون بخاطر جنگ
های تجاوز کارانه اش محکوم گرديد. پایان سوم حمل ۹۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر