۱۴۰۴ شهریور ۱۹, چهارشنبه


 برگهای از کتاب جنگهای داخلی 

صفحات ۴۴۸ و ادامه 

احمد شاه مسعود در جهاد و جنگهای داخلی

تا اینجا در باره عمل‌کرد های احمد شاه مسعود بعنوان فرمانده یک محور جنگهای داخلی حکومت اسلامی کابل که شبکه از زندانهای شخصی را نیز تحت کنترول داشته است در لابلای صفحات این کتاب مطالبی گفته آمد .

همچنان میدانیم که حکومت کابل تحت رهبری برهان الدین ربانی ، که فرمانروایی اصلی آن احمد شاه مسعود بود در ماه میزان سال ۱۳۷۵ خ توسط امارت اسلامی طالبان شکست‌خورده به شمال عقب نشینی نمود و مسعود فاز دیگر از جنگها که حدود پنجسال استمرار حاصل کرد علیه طالبان فرماندهی کرد و در نهایت در نهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ م توسط دو شهادت طلب عربی در ولسوالی خواجه بهاوالدین تخار ساحل دریای امو مشرف به تاجکستان کشته شد .

سه روز بعد از کشته شدن مسعود حادثه ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ م در نیویارک اتفاق افتاد و آمریکایی ها سازمان القاعده تحت رهبری ابن لادن را که در قند هار نزد طالبان اقامت داشت مقصر قضیه شمرده و از انجاییکه طالبان وی را به آمریکایی ها تسلم نداد آمریکایی ها به بهانه باز داشت وی مستکبرانه تهاجم و افغانستان را اشغال نمودند .

نخستین تیم تهاجمی آمریکا تحت رهبری جنرال سیا گری شرون با پرواز از تاشکند در پنجشیر فرود آمد و اعضای رهبری شورای نظار قسیم فهیم ،عبدالله عبدالله ، عارف سروری ، محمدی از آن‌ تیم اشغال گر به گرمی پذیرایی نموده وسپس به ابزار دست آمریکایی ها در شکست و سقوط امارت اسلامی طالبان تبدیل گردیدند ، و بعد از در حکومت که آمریکایی ها با بر گذاری کنفرانس در شهر بن آلمان راه انداختند بخش اصلی کرسی ها و مقام ها را به شورای نظار و ایتلاف شمال یعنی دشمن طالبان سپردند ، در تداوم تطمیع و امتیاز دهی ها به قسیم فهیم که بجای احمد شاه مسعود تقرر یافته بود لقب مارشالی و به شخص احمد شاه مسعود لقب قهرمانی را تفویض نمودند

حال که تقویم جهاد و جنگهای گذشته فرمانده مسعود در عمل و اندیشه زمان جاری است الزامی خواهد بود تا انگیزه‌های قدرتمدار گردیدن او در توالی زمان ولو با اختصار مورد پژوهش قرار گیرد تا به اذن جاری بودن حوادث جهادی در امروز و شناخت قهرمان ؟ پی برده شود .

چگونگی قدرتمداری احمد شاه مسعود در پنجشیر :

فاکتور های زیرین عمده ترین گواه قدرت مداری احمد شاه مسعود «۱ » محسوب گردیده اند ؛

نخست -- بعد از ورود از پاکستان با سرکوب نیروهای غیر جهادی و روشنفکران ولسوالی پنجشیر را تحت کنترول خود درمی آورد .

.

۴۴۹  -   و رود « مسعود » به پنجشیر در سال خ ۱۳۵۸ بعد از اقامت شش ساله در پاکستان با حد ود پانزده تن از همرزمان جهادی اش مصادف به شرایطی بوده است که در پنجشیر سه تشکل :

اولی جبهه پهلوان احمد جان «۱ » اسطوره ورزشی کشور

دومیتشکل روشنفکری مربوط عبدالحفیظ اهنگر پور « ۲‌» شاخه محفل انتظار « ۳» ( که در زندان حکومت سردار داود توقیف بود و بجایش برادرش « بصیر بد روز» ٬ تشکل را در پنجشیر رهبری میکرد .

سومی - « ساما » تحت رهبری مجید کلکانی که او نیزدر زندان حکومت داوود بسر می‌برد .

دو بزرگ مرد نامبرده فقید حفیظ اهنگر پور و فقید آقا مجید کلکانی درسال ۱۳۵۵ خ در زندان دهمزنگ که هم زنجیر بودند در همآنجا باهم به اتحاد فکری و عملی دست می یابند و با پیشینه فعالیت‌های روشنگرانه طی اواسط دهه پنجاهم خ و رسوخ در میان مردم ، در درزندان به اتحاد دست یافته و سپس درسال ۱۳۵۷ خ علیه حکومت حزب دمکراتیک خلق ، که در اثر قیام نظامیان به قدرت رسیده بود درفش مخالفت و مبارزه مسلحانه را در پنجشیر بر می افرازند .


ص -۴۵۰  مسعود و جهاد ؟ در پنجشیر :

نخست ـ جهاد علیه پهلوان احمد جان صد یق :

ورود احمد شاه مسعود در سال ۱۳۵۸خ از پاکستان به پنجشیر ناگزیری شمولیت او را در جبهه پهلوان احمد جان بوجود می آورد فضل احد احدی نگاشته است «۱ » « مسعود بحیث مشاور و سرگروه جنگ‌های سالنگ و شتل و آشاوه تحت قیادت پهلوان موظف گردید ». و هم چنان مسعود بحیث امر تعلیم وتربیه که آموزه های چریکی را « در پاکستان تحت نظر ای اس ای » فرا گرفته بود به افراد جبهه مربوط پهلوان بعهده میگرد .


پهلوان در وسط حین سخنرانی با افرادش و مسعود در آخر عکس مشاهده می‌شود

از انجاییکه مسعود بعنوان عضو جمعیت اسلامی با رویکرد ویژه ی جهاد گرایی با برنامه منسجمی وارد پنجشیر گردیده بود از این رو برای کنار آمدن با نیروهای فاقد تفکرات جهادگرایی تمایلی از خود بروز نداده بود .

مع الوصف نخست با پهلوان احمد جان چهره محبوب ورزشی که به تفکر اخوان المسلیمین و تندروان افغانی مقیم پاکستان پیوند نداشت ، در تعارض واقع میگردد و سپس پهلوان بگونه اماج توطیه قرار گرفته و منزلش مورد محاصره حامیان مسعود قرار میگیرد و بقول اقای احدی ۱ پهلوان احمد جان و همراهان اش توسط احمد شاه مسعود و مردم سفید چهر و دشت ریوت دستگیر گیر گردیده و دو ماه بعد احمد جان زنده نبود .

آقای قاضی سید موسی عثمان یکی از یاران پهلوان احمد جان نگاشته است ۲ احمد جان تلاش میکرد با بر قراری روابط مخفیانه انه با افسران دولتی که با آن‌ها معرفت داشت ایشانرا به پیوستن به جبهه پنجشیرتشویق نماید گاهی مخفیا نه جهت جذب افسران به جبهه پنجشیر بکابل می‌رفت اما احمد شاه مسعود به او الزام آورده بود که او با کابل روابطه دارد بهمین انگیزه توسط احمد شاه مسعود به قتل رسید .

مع الوصف بعد از کشته شدن پهلوان احمد جان فرماندهی جبه ء پنجشیر را احمد شاه مسعود بدست می آورد .

دوم ـ سرکوب روشنفکران پنجشیرتوسط احمد شاه مسعود :

داستان جنگ‌های جانگداز احمد شاه مسعود در سرکوب جبهه روشنفکران پنجشیر تحت رهبری اهنگر پور و مجید کلکانی بعنوان یکی ازخونبار ترین نزاع جهاد گرایی علیه روشنفکران پنجشیر شایسته بررسی های جامع در تاریخ پنجشیراست که باری مسعود در آن زخم شدید بر داشته بود در این مختصر نمی‌گنجد .

بنابران تذکر چند مسلهء‌ فشرده الزامی خواهد بود .

-- خرخشه قدرتمداری احمد شاه مسعود بعد از قتل پهلوان احمد جان و اخذ جایگاه فرماندهی او اوج تازه ی حاصل کرد و سپس نوبت سرکوب و از صحنه بر داشتن جبهات روشنفکری فعال در پنجشیر که از رسوج توده‌ای دیرینه برخود دار بودند با مشت اهنین فرا رسیده بود .



رزاق مامون نگاشته است«۱ » :

مسعود هیچ‌گاه در جهت مفاهمه با ستمی ها ۲ منظورش جبهه روشنفکران است » حرکت نکرد ، ستمی ها نیزبا توجه به ماهیت فکری و

خواسته‌های شان به اطاعت از مسعود بحیث یک اخوانی گردن نمی نهادند ، مسعود دریافته بود که اگر حرکت نظامی و رو شنفکری ستمی ها در پنجشیر را بزودی ریشه‌کن نکند سمت و سوی حوادث به کمک حکومت کابل ممکن است به سود گروه ستمی ها بچرخد ... مسعود تصمیم گرفت که هسته ستمی ها را در پنجشیر سرکوب نماید .

در نخستین اقدام سه نفر از رهبران سیاسی از اقارب حفیظ اهنگر پور هریک ، تاج عظیم، و قل ، را بازداشت و در محضر عام تیرباران کرد .

وی افزوده است صالح ریگستانی ٬از آدم‌های نزدیک مسعود گفت ، مسعود تصمیم گرفت که هسته ستمی ها را در پنجشیر سرکوب کند ... درست است که ستمی ها به روی حکومت کابل شمشیر کشیده بودند و جمع ستمی ها و


ساما یی ها روستا به روستا علیه ما جنگیدند تنها از میان ستمی ها عبداللطیف پدرام از دشمنی ستمی ها با مسعود انتقاد کرد و همان سال به جبهه پنجشیر ملحق شد . ..

اقای بدروز برادر حفیظ اهنگر پور ٬« یکی رهبران جبهه روشنفکران » گفته است میتوانم با مسولیت اظهار کنم که در نتیجه درگیری‌های داخلی میان ما با مسعود صد ها نفر تلفات دادیم و تنها درسال ۱۳۵۹ خ « یک صدو هفتاد تن » از ما در جمع آن پدر من ، معلم کرام ، معلم نورمحمد از ناحیه باب علی روستای دره ، نیز شامل بودند در ناحیه دشت ریوت «چاه اهو بدست مسعود » اعدام گردیدند .

آقای بدروز افزوده است :

در بهار سال ۱۳۶۰ خ « گروه مسعود» به تعداد یکصدو بیست نفر بشمول عناصر مستقل ملی را دستگیر و در « زندان چاه اهو »تحت توقیف قرار داده و در بیست دوم ماه سنبله سال ۱۳۶۰ خ آن‌ها دسته‌جمعی تیر باران گردیدند .

آقای قاضی سید عثمان هستی ۱ با وقوف گسترده از حوادث پنجشیر که شاهد فعالیت‌های سیاسی و زرمی پهلوان احمد جان بوده است تعداد روشنفکران را که بدست مسعود در زندان چاه اهو توقیف گردیده و سپس به کشتار گاه فرستاده شده‌اند سه صد نفر فهرست داده نگاشته است .

« به شهادت مردم پنجشیر احمد شاه مسعود در ماه سنبله سال ۱۳۶۰ پیر مرد بیچاره پدر حفیظ اهنگر پور با بیش از ۳۰۰ نفر زن ومرد را در دره هزاره « چاه اهو »٬در دامنه یک قله بلند بالا میکنند آن‌ها را با دست وپای بسته در سبد های بافته شده از «شاخچه های درخت » محکم می بندند و آن موکب مرگ را از همان

قله کوه بطرف پرتگاه مرگ و مغاک هولناک به پایین پرتاب میکنند بدنبال آن‌ها با پرتاب نمودن سنگ‌ها و صخره ها همه را دسته‌جمعی در زیر بهمنی از سنگ وخاک مدفون میکنند . »

شخصی به اسم مشتاق یکی از سارنوالان مسعود گفته است«۲ » ؛

«ستمي ها در مبارزه فيصله كن به منظورحذف مسعود از دره پنجشير، دست آوردي حاصل نكردند و همچنان درعرصه تثبيت حضور مردمي و سياسي خويش به مقصد





منزوي كردن مسعود كوتاه آمدندجبهه روش هاي قاطع يی عليه آنان به كار گر 

ودرجهت قلع وقمع نفرات شان فيصله هاي صريحي را صادر كردمن نيزدر كار فروپاشي وكشف شبكه هاي آنان نقش مهمي را بر عهده گرفته بودم.

به همين سبب،‌ ... بعد از اعدام سه تن از افراد رده بالاي ستمي ها، حدود پنجاه تن از اسيران شان را به زندان چاه آهو منتقل كرديم ستمی ها به این نتجه رسیده-بودند که این پنجاه نفر نیز اعدام می‌شوند .

  • در مقاله« توگفتی احمد شاه مسعود را ماساخیم » از قلم سید موسی عثمان هستی مورخ چهارم میزان ۱۳۹۳خ منتشره در سایت افغان موج آمده است :

    سی و پنج نفر سامایی که از کوه صافی در اثر فشار حزب اسلامی فرار کرده بودند توسط احمد شاه مسعود دستگیر و زنده به دریا انداخته شدند 

جنگ‌های سه ساله گروه مسعود در فاصله سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ خ علیه جبهه روشنفکران که پنجشیر را به سرزمین زندانهای شخصی و کشتارگاه های خونین

مبدل کرده بود در‌واقع پنجشیر با دشنه خودی اماج حمله قرار گرفت و با پرداختن بها گزاف بهترین فرزندانش را از دست داد جنگ عظمت طلبی و برادر کشی که با روپوش دینی جهاد عنوان شده بود تصویر زشت خود را در کشتار نخبگان و فرزانگان پنجشیر که سالهای سال با سلاح قلم و کتاب و مهر به رفاه و ابادانی و کمک به اقشار تهی دست مایه گذاشته بودند به نمایش در آورد که تاریخ را در برابر این همه جنایات به فریاد در می‌آورد .

در‌واقع دو فاکتور انگیزه ی پیروزی مسعود را در جنگ‌های پنجشیر بر جبهه روشنفکران پنجشیر ی فراهم آورده بود .

یکی عقب جبهه فراخ که سطح بلند اکمالات اسلحه مهمات لوژستیک را که « ای اس ای» پاکستان تأمین میکرد ، و دیگری تبلیغات گسترده گروهای اسلام گرای افغان مقیم پیشاور عرب‌های جهادی مانند شیخ عزام با ترجیح اسلام جهادی بر اسلام عارفانه و حکیمانه که با هیچ برداشتی متعالی از دین سازگار نبود جنگ‌های مسلمان کشی را جهاد ؟ اسلامی عنوان داده که در انبرهه به واژه جذاب و پر کششی که انگیزه ی جذب جوانان را که به قصور فهم مبتلا بودند از نهاد های سنتی بدور ساختارهای جهادی فراهم آورده بود و روشنفکران ترقی و تحول خواهان را به الحاد و زندیق متهم میکرد که نتیجتاً پیروزی های گروه مسعود را نتنها بر پنجشیر بلکه بر مناطق اندراب و سالنگ ها نیز در قبال آورده بود .

آقای تیمور یکی از اعضای رهبری« ساما» جبهه روشنفکران که شاهد آن دوران بوده « ۱» نگاشته است :

ما با جیب خالی ونان خشک و توت و تلخان اما مسعود با هزینه‌ها و خوان سرشار از پلو و گوشت علیه ما می جنگید جبهه فعالیت ما در اندراب نیز در اثر تشریک مساعی روس ها با گروه مسعود به شکست مواجه گردید و دو فرمانده مهم ما بنام داکتر معروف و مامور علم اندرابی دستگیر به « زندان چاه اهو» منتقل و تحت حبس قرار گرفتند .

دومینفاکتوریکه به انگیزه‌ قدرت مداری احمد شاه مسعود بدل گردیده بود

گسترش فعالیت‌های چریکی او در امتداد شاهراه سالنگ جنوبی بود .

سالنگ در انبرهه به شاهرک اکمالاتی حکومت و همچنان شاهرک تامینات لو ژستیکی قوتهای شوروی‌ که بویژه «یک جوره پایپ لاین تیل پطرول و دیزل »‌ که از شهر ترمز و حیرتان با عبور از سالنگ ها و از میان تاکستان های پروان به بگرام میرسید و ماشین جنگی قوای شوروی را بچرخش در می آورد اهمیت ستراتیژیک سالنگ را برای همه طرف‌ها منجمله برای گروه مسعود نیز افزایش داده به شاهرگ جهاد وجنگ تبدیل شده بود .

گرو پ های فعال مسعود در سالنگ تحت فرماندهی بصیر سالنگی، ایوب سالنگی بعد ها جنرالان چهار ستاره اعزازی در حکومت کرزی زیر چتر آمریکا و دیگران بر کاروانهای اموال تجاری و نظامی با رگبار گلوله ها و راکت ها و ماین گذاری حمله نموده انرا تاراج یا حریق نموده و شماری را کشته و اسیر گرفته دوباره به مغاره های کوها پناه می‌بردند .

سالنگ با مبدل گردیدن به میسر پر ثروت جهاد و به نردبان اشتهار احمد شاه مسعود مبدل گشته بود .

در‌واقع این نه جرثومه ی جهاد نه فتح پنجشیر با سرکوب خونین پهلوان احمد جان و جبهه روشنفکران ، نه کمک‌های غربی و عربی و پاکستانی و حتی نه تبلیغات و موعظه ها گسترده ای جهادی که با تقدیس و تشجیع جهاد کشتن و کشته شدن از مسعود شیر پنجشیر می ساختند بلکه این کوه پایه‌ها و صخره ها و بزرگراه سالنگ بود که صعود ستاره اقبال مسعود را در قبال آورده بود .

وضع پر آشوب و حمله بر کاروانهای بازرگانی و نظامی در سالنگ ها که در مجموع بعنوان یکی از حربه های پر جاذبه جهاد گسترش یافته بود ضرورت و اجبار مسامحه شوروی‌ها با احمد شاه مسعود فرمانده ی جهادی جمعیت اسلامی که گرو ه او در آنجا وهم در ماورای سرحدات در شمال کشور با شوروی از حضور برخور دار بود بوجود اورد ه بود .

سومین و عمده ترین فاکتور و انگیزه‌ها ی که نیرو مندی احمد شاه مسعود را در قبال آورد بود پیمان دوستی بود که او در سال ۱۳۶۱ خ با ساز مان استخبارات شوروی کی جی بی عقد نموده بود .

شوروی‌ها با یک چشم انداز ستراتیژیک در راستای منافع دراز مدت شان مسعود فرمانده گروه کوچک چریکی متعلق به جمعیت اسلامی را که در مسیر سالنگ و همچنان درشمال در کمربند سرحدات جمهوریت های اسیای میانه شوروی تا حدی از نفوذ بر خورداربود جذب او را در راستای منافع شان استراتیژیک اش الزامی پنداشته بودند و هم چنان استفاده ابزاری از پوتانسیل او در مبارزه وتشدید خصومت های میان گروهی جهادی ها منجمله علیه حزب اسلامی حکمتیار که با جنوب و پاکستان در وابستگی بیشتر قرار داشت برای دوستی و همیاری بر گزید و با او قرارداد و معاهده ی دوستی عقد نمود ، متن قرار داد در فصل های گذشته کتاب آمده است »

قراداددوستی مسعود با استخبارات شوروی در‌واقع برای هر دو طرف یک معامله ی برد٬ برد بود .

-- نخست برد جانب شوروی‌ها آن بود که موفق گردیده بودند برای مصونیت کاروانهای اکمالاتی و بویژه « پایپ لاین ها »که ماشین جنگی آن‌ها را به چرخش در می‌آورد بجای توظیف صد ها تن از افراد نظامی شان به استخدام نگهبا نان گوش بفرمان موفق گردیده بودند بطوریکه در مدت حدود ده سال حضور ارتش شوروی در کشور این دو « پایپ لاین » بسان چشمه های خروشان از شهر ترمز انسوی جیحون با طی مسافت «حدود شش صد کیلومتر» در میان دشت‌ها کوهپایه‌ها و تاکستانها به‌ پایگاه بگرام می‌رسید و غول جنگی شوروی را به تلاطم در می آورد در طول مدت حضور شوروی در افغانستان کسی جرأت نکرد بر این پایپ لاین ها بعنوان شاهرک اصلی ارتش شوروی که آسیب‌پذیر ترین هدف‌ شایسته نابودی و واژگونی محسوب میگردیدند سپوتاژی انجام دهد یا گلوله ی شلیک نماید و تا واپسین ایام از تعرض مصوون بجا مانده بود .

-- دو برد مسعود آن‌گونه که نظامیان نقش افرین در مبارزه با جهاد گرایی منجمله صاحب این قلم در انبرهه شاهد اند بعد از امضای قرار داد دوستی مسعود با شوروی‌ها از یک سو با استخبارات شوروی که مستند بیکی از فقره های آن شوروی‌ها متضمن اکمالات تسلیحاتی و لوژستیکی برای گروه احمد شاه مسعود گردیده بود ند واز سوی دیگر از ضربات مضمحل کنندهء ارتش جهلم شوروی که از پوتانسیل گسترده ای نظامی بهره مند بود در امان مانده و در عین حال شرایطی را برایش فراهم آورده بود که با بازوی توانمند به فعالیت‌های خود علیه دولت و مخالفان و حریفان تنظیمی خود در منطقه وولایات شمال بپر دازد .

در حواشی قرارداد دوستی و در قول وقرار های شفاهی میان مسعود و شوروی‌ها بر خروج قوای دولتی از پنجشیر که لوا ی نمبر ۳۸ کماندو در آنجا مستقر بود تفاهم صورت گرفته بود بالاخره ناشی از آن و درخواست شوروی‌ها وزارت دفاع کشور ناگزیر خروج قوتهایش را از پنجشیر پذیرفته بود .

صاحب این قلم با اشتغال در قرار گاه وزارت دفاع در ترکیب گروپ اوپراتیفییءی شامل بود که وظیفه خارج نمودن « لوای ۳۸ کماندو » از پنجشیر و جابجا نمودن آن در مرکز ولایت پکتیکا « شرنه » را بر عهده داشت .

هییت ما تحت ریاست شاد روان جنرال ارکانحرب عبدالغفورخان معاون لوی درستیز ٬ در خزان سال ۱۳۶۱ لوای ۳۸ کماندو را در ظرف ده روز از پنجشیر از راه زمینی در حالی خارج نمودیم که ٬ مسعود ٬به هشدار های ما مبنی بر اینکه ٬هرگاه بالای قطار های رفتار ما آتش باری یا ماین گذاری در سرک عمومی را انجام دهد آنگاه به عکس‌العمل قاطعانه ما مواجه خواهد گردید تمکین نموده بود در خروج از پنجشیر مردمان محلی که از سوی دولت کمک‌های گسترده اجتماعی آموزشی صحی و مواد مادی در یافت کرده بودند با صف ارایی در حاشیه سرک ها ی انباشته از دود غبار وسایط زرهی عبور قطار ها را مایوسانه به نظاره نشسته بودند .

بعد از خروج قوای دولتی از پنجشیر احمد شاه مسعود بکمک تسلیحات و لوژستیک سخاوتمندانه و متداوم ارتش شوروی و همچنان اسلحه و هزینه‌های که از

پاکستان دریافت میکرد به فرمانروایی بی چون و چرایی دره ی پنجشیر تبدیل گردیده به گسترش ساحه نفوذ خود در مناطق ولایت پروان بغلان و تخار در حالی

پرداخته بود که با تداوم دوستی با شوروی‌ ها در عین حال خود را به رعایت هیچ نوع تفاهم یا آتش بس با دولت افغانستان ملزم نمی‌دانست.

اگر عقربه زمان را به حدود چهل سال جلوتر بچر خانیم شبح توافقنامه طالبان با ایالات متحده آمریکا را که در ۲۹ ماه فبروری ۲۰۲۰ میلادی در دوطه قطر صورت پذیرفت تداعی میگردد که طالبان با آمریکایی ها آتش بس نموده بودند اما افراد دولتی را اماج حملات و انتقام جویی های خود قرار میدادند گروه مسعود نیز عین هنجار را پیشه نموده بود .

درهمه جا از جمله در مسیر سالنگ ها بر کاروانهای نظامی و دولتی و بازرگانی حمله و یغماگری را در استمرار نگهداشته و در وادی پروان و نواحی جبل السراج به حملات تخریبی و گروگانگیری و راکت باری بر مناطق مسکونی و منجمله از بلندیهای کوه صافی بر شهر کابل که گاهی روزانه حدود چهل « راکت های سکر ٬۴۰ و ۶۰ » شلیک میگردید و تلفات جانگدازی تحمیل میکرد مبادرت ورزیده بود.

همزمان پنجشیر بیک دهلیز ورود و مهمان سرای رهبران سازمان استخبارات پاکستان و عرب‌ها تبدیل گردیده بود جهادی ها ی خارجی مانند عبدالله عزام که وی گماشته ی «سیا » خوانده می‌شد بجای اینکه در فلسطین سرزمین مادری به جهاد مورد نظرش بپردازد او را به پیشاور فرستاده بودند تا فشار بر اسراییل را کاهش دهند و هم چنان جهادی های ابن لادن که نماینده دایمی آن در پنجشیر شخصی به اسم عبدالله انس بود و رهبران اخوان المسلین پاکستانی مانند قاضی حسین احمد و مولا نا فضل الرحمان در مهمان سرا های پنجشیر که در اکثر موارد عبدالله عبدالله پذیرایی های آن‌ها را به عهد میداشت اقامت می گزیدند .


پاورقی :

-۱- احمد شاه مسعود در سال ۱۳۵۳ که محصل پولیتخمیک کابل بود با ترک نحصل به پیشاور نزد پدرش در حالی شتافته بود که اعضای ارشد جنبش جوانان مسلمان مانند آقایان ربانی، حکمتیار و دیگران نیز منبعث از فشار حکومت داود خان در پاکستان در صفره ء ای اس ای بسر می‌بردند الحاق کرد و سپس با سپری نمودن آموزشی های ابتدایی چریکی به مدیریت ای اس ای در سال ۱۳۵۴ جهت بر پانمودن آشوب ها وواژگونی حکومت سردار داوود به پنجشیر فرستاده می‌شود و بااشغال ولسوالی به مقاومت مردم محل مواجه گردیده با تحمل تلفات شکست میخورد مجدداً به پیشاور بر میگردد .


 ص ۴۴۹- ۱-- پهلوان احمد جان فرزند محمد صدیق در سال۱۳۲۵خورشیدی در ده افغانان کابل متولد وموطن اصلی‌اش سفید چهر پنجشیر بود تعلیمات ابتدایی را در مکتب بی بی مهرو و سپس شامل لیسه حربی گردید از انجاییکه به ورزش پهلوانی علاقه‌مند بود شامل کلپ ورزشی معارف و بزودی در وزن دوم به مقام قهرمانی در کشور و جهان نایل گشت او در مسابقات بین‌المللی در سال ۱۳۴۷ در مکسیکو در سال ۵۲ در شهر مونشن در سال ۱۳۵۷ در اتحاد شوروی سکوی قهرمانی وزن خود را حفظ کرد و در سال ۵۷ به ریاست ا لمپیک کشور تقرر حاصل کرد اما بنابر اختلافات با قدرتمداران دولتی کرسی دولتی را رها و در پنجشیر به فعالیت‌های ضد دولتی مبادرت ورزید ه بود .

۲ – حفظ اهنگر پور از ولسوالی پنجشیر با شمولیت در لیسه حربی شامل سازمان مخفی دموکراتیک جوانان نظامی بنام « شاهین»‌ گردیده وسپس وارد « محفل انتظار» تحت رهبری شاد روان محمد طاهر بدخشی میگردد در سال ۱۳۵۴خ بنابر فعالیت‌های سیاسی و عدالت طلبی ضد دولت سردار داود دستگر وبه زندان افگنده می‌شود و تشکل او در سال ۱۳۵۷ خ با اتحاد با « سا ما » علیه دولت دموکراتیک در پنجشیر و دیگر نقاط کشور فعالیت‌های مسلحانه را تداوم بخشیده و در نهایت ازسوی حکومت حفیظ الله امین اعدام گردید روحش شاد

۳- محفل انتظار نخستین نام سازمان « سازا » سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان است که در انبرهه بوسیله محمد طاهر خشی یکی از موسسان جنبش روشنفکری در کشور رهبری میگردید .

ص ۴۵۰ ۱کتاب پنجشیریان و یاد اوری رفته ها )-اثر احدی چاپ ۱۳۸۸ انتشارات سعید کابل

 ص۴۵۰ -۲مقاله آقای سید موسی عثمان هسی تحت عنوان همه چیز در افغانستان بسرقت رسید هفته شهید هم بسرقت برده شد ).سایت اریایی به سر دبیری اقای عزیز جرآت.

 ص ۴۵۱ ستمی بعوان یکی از واژه‌های التقاطی که بعد از دهه چهل خ دود مان سلطنت و جمهوری خودکامه و ارتجاع بهدف ایجاد انشقاق در میان جریانهای روشنفکری و تخدیر ذهنیت های نا آگاه مبتلا به قصور فهم و بسیج مردم علیه رو شنفکران ، واژه‌های مانند ستمی ،پرچمی ، خلقی ، شعله‌ای وغیره را که گویا بارمنفی را لقا میکرد بکار می‌بردند درعین حال تندروان جهادی روشنفکران را با وژاٰه های تحجری بر خاسته از تفکر سلفی ٬ کافِر ٬ ملحد بی دین ٬کمونست مخاطب قرار میدادند .

ص ۴۵۱ ستمی بعوان یکی از واژه‌های التقاطی که بعد از دهه چهل خ دود مان سلطنت و جمهوری خودکامه و ارتجاع بهدف ایجاد انشقاق در میان جریانهای روشنفکری و تخدیر ذهنیت های نا آگاه مبتلا به قصور فهم و بسیج مردم علیه رو شنفکران ، واژه‌های مانند ستمی ،پرچمی ، خلقی ، شعله‌ای وغیره را که گویا بارمنفی را لقا میکرد بکار می‌بردند درعین حال تندروان جهادی روشنفکران را با وژاٰه های تحجری بر خاسته از تفکر سلفی ٬ کافِر ٬ ملحد بی دین ٬کمونست مخاطب قرار میدادند .

ا۱-صفحه انترنیتی آزاده گان هفتم ماه جون ۲۰۱۴ در باره معلم کرام الدین


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر