۱۳۹۴ فروردین ۷, جمعه

در سوگ یک تراژیدی بی نظیر : برد با کیست ؟ از غرزی لایق


‫غرزى لايق
"بُرد با كيست؟"
___________
قتل فرخنده با تكان بيسابقه سراپاى جامعه ى افغانى را از خواب بيغم باش به يكباره بيدار ساخت و اجماع آگاه را به بازنگرى و بازانديشى راه طى شده و يك نتيجه گيرى بزرگ وادار ساخت. فرآيند بالنده ى اين بازنگرى و اين باز انديشى را بايد بدون و چون و چرا لبيك گفت!
[][][]
مگر كشتن و سوزاندن هولناك دوشيزه ى جوانمرگ، فرخنده، در برابر ديده گان شهرشينان كابل برنده و بازنده اى دارد؟ مگر اين درنده گى را ميشود در سنجه ى بُرد و باخت تول و ترازو كرد؟ و اصلاً اخلاقى است كه اين سوگنامه ى تأريخ معاصر كشور را روى ميز قمار اهل غرض گذاشت؟
برخى قلم به دستانِ مزدبگير حريم اسلام ستيزه گر سياسى از همان نخستين روزِ فاجعه، آنرا در لفافه ى توجيهات اسلامى پيچانده، گٓله ى مهاجم درنده خو را تبرئه كرده و در پيامها و نوشته هاى خويش پيوسته و تا امروز "سياسى سازى" اين وحشت قرن را ناجايز و ناروا ناميدند. چنين هرزه نويسان، قتل فرخنده را تا مرز يك حادثه ى كم اهميت و كوچك روزمره يى تنزيل داده و آنرا يك كنش پيش پا افتاده ى جنايى تعريف و تفسير ميكنند. چنين چهره ها با داشتن اندكترين سطح آگاهى از مفاهيم و مقوله هاى جامعه شناسى، چنان بر سكوى خود بزرگ بينى جاهلانه تكيه زده و چپ و راست را به شلاق تاريخ تير شده ى تكفير مى بندند كه تو گويى با تمام سياه دلى در جايگاه امامت صدر اسلام نشسته و كليد دروازه هاى جنت و دوزخ را در جيب دارند.

از جانب ديگر، ريشداران بزرگ "جهادى" و نماينده گان اليگارشى ثروتمند اسلام سياسى كه قلقله هايشان به زودى پس از روشن شدن چهره هاى حكومت "وحدت ملى" بر گوشها سنگينى ميآورده و هشدار هايشان به آدرس دولت اشرف غنى و عبدالله عبدالله زايش يك قيام همه گانى ضد دولتى را "بشارت" ميداد، با حادثه ى قتل المناك دوشيزه فرخنده به سكوت مرگبار رفتند و از نشان دادن هر واكنشى سر باز زدند. اينها در برابر ندا هاى ميليونها انسانِ بهت زده و به پا خاسته، به گوشه ى بدنامى و گريز پناه برده و چند معذور مزدبگير را به يخن رسانه ها و ممبر ها رها كردند.

قتلى كه خانه به خانه و اندام هر آدم كشور را بدون نظرداشت قوم، زبان، جنس، سن، سمت، مذهب، حزب و ايديولوژى به لرزه انداخته و آدمهاى گونه گون را به هم نزديك ساخت و در افكار همه گانى جهانى تا اعماق تأثر ايجاد كرد، در دهليز هاى زنگار گرفته ى وجدانهاى رهبران "جهادى" سبب اندكترين واكنش نه گرديد. در خاموشى چلتار پوشان و ريشداران "جهادى" ميبايد ريشه هاى آن سوگوارى را پى جويى كرد كه در فرآيند زوال مدرسه و انديشه ى ستيزه ى دينى و "جهادى گرى" از حنجره هاى خشكيده ى آنان گاه در اين گوشه و گاه در آن بيشه، گاه در اين همايش و گاه در آن نمايش به هوا پراگنده ميشود.

در مراتون هياهوى همين بازار مكاره و عرضه ى پرداز هاى عاطفه و احساس، چند ملا و چند اخوانى سبكسر نيز از همه پيشى گرفتند و از محراب ابلاغ دساتير و احكام خداوندى و از پشت بلند گو هاى رسانه يى و نيز برگه هاى فيسبوكى نيات ضد انسانى خويشرا در قالب احسنت گفتنِ كنش وحشيانه ى ٢٨ اسد شتابزده بازتاب دادند. اين واكنشها، با آنكه با بانگ پوزشها و سرافگنده گى ها پيگيرى شدند، چلو صاف جوهر واقعى اخوانى گرى و "جهاديت" را در چهره ى اسلام ستيزه گر سياسى از آب بيرون كرد. اذيت، تحقير، شكنجه و قتل دگر انديشان ماهيت مكتب هاى ايديولوژيكى اسلامگرا را در طول زمان حضور ناخجسته ى آنها در بازى هاى آشكار و پنهان بازيگران اصلى تياتر جهانى ميسازد. قتل فرخنده به هيچصورت نخستين و آخرين شهكار جنايات اين جامه سپيدان درون سياه نيست و نه خواهد بود.
ساختار ها و زير ساختهاى جنبش آموزش ديده گان و مدعيان "ايزم ها" و چكيده ها و ميراث خوران "چپ" افغانى، به ويژه گروهبندى هاى ريخته از دامن حزب دموكراتيك خلق/وطن و نيز چهره هاى برجسته ى نهضت دادخواه بيرون مرزى و درون مرزى رد پاى ريشداران "جهادى" را پيگيرى نموده و خودرا در لاك ترصد و خاموشى پنهان كردند. كمترين آواز انزجار و تنفر تا امروز از همين لايه ى اجتماعى برخاست. در گزينه ى خاموشى ساختار ها و زيرساختهاى ياد شده و همرنگى سنگربندى "چپ" و "راست" در كربلاى "دو شمشيره" چه "حكمتى" بايد نهفته باشد كه بيخبران ميدان دادخواهى و كيفر از آن پند و درس بگيرند؟ ناتوانى و بى كاره گى چنين ساختار ها "چپ" را از جوهر اصول مبارزه ى اجتماعى تهى ساخته و به دنباله رو و تماشاچى بى اراده ى مد و جذر هاى زنده گى سياسى كشور مبدل نموده است. سلاخى فرخنده روى سنگفرشهاى زيارت شاه دوشمشيره با كٓر و فٓر ندا هاى "الله اكبر" برگه ى تازه در كارزار سياستهاى پوينده ى افغانستان گشوده و كشور را وارد مرحله ى نهايى مراتون جدال ميان حق و باطل ساخت. هيچ آگاه افغان و هيچ ساختار روشن انديش نه ميتواند با چنين بى ميلى از كنار صف بندى جديد نيروهاى اجتماعى در كشور و اوجگيرى انزجار همه گانى رد شود، مكر اينكه "حكمتى" در كار باشد به غير از سود همه گانى!!!

كشتن فرخنده در جامعه افغانى به پرسشهاى زياد زمينه ساخت. انسان اسير و محجوب جامعه ى افغانى به يكباره متوجه زولانه هاى دست ها و پاهاى خود گرديد كه چه بى مروتانه و نامردانه زير نام و بهانه ى عقيده و اسلام در بند تحجر سنت و خرافه ى تعويذ و ستيزه گيرى دينى گير كرده و با بنده گى در برابر اسلام ستيزه گر سياسى هر آئينه به بيدادگرى و چپاولگرى و تند مشربى دينى راه باز ميكند.

بُرد و باخت در اين هنگامه ى سوگمند و گفتمان به پا خاسته ميان مدعيان بازار سياست هاى كشورى در پيآمد اين تراژيدى چندان از مبرميت ويژه برخوردار نيست، چون بازنده ى اصلى اين ريا آباد در تحليل نهايى ستيزه گرى و تند خويى اسلامى در عبا و قباى اخوانى گرى معاصر است كه باور هاى خالصانه ى دينى مردم را در دراز مدت به مسخره گرفته و دين دوستى مردم را در بازار معامله هاى دنيايى خويش به جٓوى ليلام كردند. آنچه كه مبرم است، اوج بخشيدن همان نعره هاى دادخواهى و مردم سالارى است كه در نفسهاى واپسين از حنجره ى خفه شده ى فرخنده گوشها و وجدانهاى مارا به جدال با سياهى فرا ميخواند!‬

o
والی بلخ انتقاد از روحانیان مدافع قتل فرخنده را "دین ستیزی" خواند
منبع : رادیو فرانسه             تاریخ: 3/27/2015
عطا محمد نور، والی بلخ
والی ولایت بلخ، ژنرال عطا محمد نور، با انتشار بیانیهٔ ضمن محکوم کردن قتل فرخنده (دختر جوانی که توسط جمعی از متعصبان در کابل کشته و سوزانده شد) نسبت به آنچه "دین ستیزان" و "اهانت" به روحانیان نامید هشدار داد و افزود که شخصاً در مقابل "چنین اشخاصی با تمام قدرت و توان" می ایستد.
والی شهر بلخ در بیانیه اش هشدار داده که نباید قتل فرخنده به "فرصت سازی برخی ها برای دین ستیزی و اهانت به علمای" اسلام تبدیل شود.
البته، عطا محمد نور نگفته است که منظور او از "دین ستیزان" چه کسانی است و چرا او انتقاد از یک روحانی، محمد ایاز نیازی، را که از قرار در آغاز از قتل فرخنده پشتیبانی کرده مترداف "ستیز با دین و اسلام" و "کفرگویی" دانسته است. با این حال، عطا محمد نور تهدید کرده است که این دسته از افراد "با عکس العمل قاطع و عقلانی مسلمانان" روبرو خواهند شد.
والی شهر بلخ در مورد شکل این عکس العمل نیز توضیحی نداده است. او خود را حامی آزادی بیان و یا به تعبیر خودش مدافع "حتا آزادی عقیده" معرفی کرده، هر چند بلافاصله افزوده است که معیار

این "آزادی بیان و عقیده" عدم انتقاد از روحانیان است، حتی اگر اینان بعضاً از قتل جمعی یک انسان پشتیبانی کرده باشند.
والی شهر بلخ هر گونه انتقاد و یا اظهار نظر در مورد این صنف را "اهانت به اسلام" و "ستیز با دین" و یا مصداق "کفرگویی" تلقی کرده که به گفتۀ او نه تنها پذیرفتنی نیست، بلکه مستوجب واکنشی قوی و قاطع است. 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر