از افغانستان تا اوکرائین، این مداخله نظامی غرب است که سطوح بیسابقه مهاجرت را بوجود آورده است. بهراه انداختن «جنگ با ترور» در سال ۲۰۰۱ آغازگر موج جدیدی از تهاجمات نظامی و آوارگی جمعیت بود. تازهترین گزارش کمیسر عالی سازمان ملل برای آوارگان که این ماه منتشر شد نشان میدهد که در پایان سال ۲۰۱۴ در جهان ۵۹,۵ میلیون نفر «آواره جنگی» وجود داشت. این ۸,۳ میلیون نفر بیشتر از ۲۰۱۳ است، و بیشترین افزایش سالانه از زمان ثبت آمار آن در سال ۱۹۸۹ را نشان میدهد. کل این رقم شامل ۳۸,۲ میلیون بیخانمان داخلی، ۱۹,۵ میلیون آواره (در امتداد مرزهای ملی)، و ۱,۸ میلیون پناهجو میشود. هنگامیکه ما این ارقام را برحسب کشور بررسی کنیم تأثیر جنگهای امپریالیستی آشکار میشود. لیست پذیراترین کشورهای میزبان روشنگر است، و در تناقض با داستان نژادپرستانه جاری قرار دارد. ده کشور دریافتکننده بیشترین تعداد مهاجرین به ترتیب عبارتند از: ترکیه، پاکستان، لبنان، ایران، اتیوپی، اردن، کنیا، چاد، اوگاندا و چین. به استثنای دخالت ترکیه در سوریه، این کشورها در جنگهایی که آوارگان را بوجود آورده درگیر نبودهاند.
منبع: ائتلاف جنگ را متوقف کنید ۲۱ جولای ۲۰۱۵ نویسنده: استیو بل
جنگ و مهاجرت: چالش افسانه نژادپرستانه درباره سیل مهاجرین به بریتانیا از افغانستان تا اوکرائین، این مداخله نظامی غرب است که سطوح بیسابقه مهاجرت را بوجود آورده است
آوارگان افغانی: طی سه دهه گذشته، افغانستان به علت تأثیر جنگهای امپریالیستی بیشترین بخش آوارگان را تولید کرده است.
موضوعات برآمده از کوچ، بویژه مهاجرت، در سیاست بریتانیا از موضوعات دارای بار ایدئولوژیک سنگین بشمار میآیند. هنگامیکه این موضوعات در ارتباط با جنگهای امپریالیسم بریتانیا باشند آنوقت بار ایدئوژیک داستان دو برابر میشود. لذا، برای کنار زدن پیشداوریهای غالب، بررسی تاریخی موضوعات مفید خواهد بود. قرون بیستم و بیستویکم با انواع جدید کوچ گسترده و جابجایی اجباری مشخص میشوند. ظهور قدرتهای امپریالیستی همه بخشهای کره زمین را به درون بازار جهانی، که در آن رقابت بیثباتی دایم را آفریده است، کشاند. حرکتهای جمعیتی پیش از آن مانند دوران ما گسترده نبودند. نخستین مهاجرت دوران مدرن جابجایی اجباری ۱۱ میلیون آفریقایی از طريق تجارت برده به آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی و کارائیب بود. با بسط اقتصاد در نیمکره غربی حتا این نیز برای پاسخ به تقاضا برای کارگران کافی نبود. دومین مهاجرت بزرگ در فاصله ۱۸۲۰ و ۱۹۲۰ به مهاجرت بیش از ۵۰ میلیون اروپایی به دنیای جدید انجامید. تا دهه ۱۸۸۰ مجموع مهاجرت اروپایی به ایالات متحده بیشتر از مهاجرت از آفریقا به آنجا شد. اکثر این مهاجرین اروپایی بدنبال بهبود اقتصادی بودند. اقلیتی برای فرار از ستم مذهبی یا سیاسی مهاجرت کردند. اقلیت بسیار کوچکتری مجرمین در زنجیر بودند. اما اکثریت عظیم برای فرار از فقر اروپایی مهاجرت کردند. نخستین سیل عظیم مهاجرت در نتیجه قحطیها و انقلابهای دهه ۱۸۴۰ رخ داد. صنعتیسازی اروپا موجب جابجایی چشمگیر از کار بر روی زمین به شهرهای صنعتی شد. جمعیت شهری آلمان در قرن نوزدهم ۹ برابر، و جمعیت شهری بریتانیا ۸ برابر رشد کرد. این حرکت از روستا به شهر نخستین شکل مهاجرت بود که اغلب به شکل دوم مهاجرت به خارج میانجامید. اما رشد سرمایهداری مردم بیشتری را از زمبن جدا کرد، لذا مهاجرت مستقیم هم از مراکز روستایی و هم از مراکز شهری رشد کرد. دیوسازی از «مهاجرین اقتصادی»با توجه به اینکه مقوله «مهاجر اقتصادی» از دهه ۱۹۹۰ بویژه در بریتانیا مورد دیوسازی واقع شده، نگاه به مبداء مهاجرت به دنیای جدید روشنگر خواهد بود. حدود ۵۱,۷ میلیون اروپایی به این مهاجرت پیوستند. ترتیب این کشورهای مبداء بشرح زیر است: بریتانیا: ۱۱,۴ میلیون (۲۲% کل) ایتالیا: ۹,۹ میلیون (۱۹% کل) ایرلند: ۷,۳ میلیون (۱۴% کل) آلمان: ۴,۸ میلیون (۹% کل) شبیهجزیره ایبری: ۶,۲ میلیون (۱۲% کل) کمتر از ۲۵ درصد باقیمانده از اسکاندیناویی، فرانسه، کشورهای پایین [کشورهای بلنوکس: بلژیک, هلند، لوکزامبورگ]، روسیه و اروپای شرقی بودند. جالب توجه در اینجا میزان مهاجرت از ایرلند است. مهاجرت از ایرلند بطور مطلق از مهاجرت از بریتانیا کمتر و بطور نسبی از آن بیشتر است. این نتیجه سیاست ستم استعماری بود که دولت بریتانیا بر مردم ایرلند تحمیل کرده بود. این ستم در قرن نوزدهم مقیاس نسلکشی بخود گرفت. از گرسنگی مردن سالهای ۸-۱۸۴۵؛ قوانین سرکوبگرانه بسیار، و سرکوب شدید جنبشهای مردمی همگی جمعیت را از طريق مرگ و مهاجرت کاهش داد. تأثیر آن این است که حتا امروز جمعیت ایرلند کمتر از سال ۱۸۴۱ میباشد. تعداد کمی از جنگهای استعماری چنین تأثیر ماندگاری داشتهاند. مهاجرین اروپایی به تعداد کمی از کشورهای دارای شرایط اقلیمی مناسب و فرصتهای اقتصادی رفتند. کشورهای دریافتکننده عبارت بودند از: ایالات متحده: ۳۲,۶ میلیون کانادا: ۷,۲ میلیون آرژانتین: ۶,۴ میلیون برزیل: ۴,۳ میلیون استرالیا: ۳,۵ میلیون حضور اروپایی در جاهای دیگر جهان اندک بود. در سال ۱۸۲۰ کمتر از ۱۰۰ هزار اروپایی در آسیا-شامل خاورمیانه- زندگی میکردند. در سال ۱۸۲۰، فقط ۳۵ هزار اروپایی در آفریقا وجود داشت که ۳۰ هزار نفر آنها در دماغه آفریقا زندگی میکردند. این موج بزرگ مهاجرت پس از ۱۹۲۹ با شروع رکود بزرگ متوقف شد. استثناء بر این تأثیر جنگ جهانی دوم بود که هم در جریان درگیری نظامی و هم در سالهای بلافاصله پس از جنگ ریشهکن ساختن شمار بزرگی را بخود دید. رونق اقتصادی و تشویق مهاجرت از جانب قدرتهای امپریالیستینسل بعدی مهاجرین از فشارهای مشابه فشارهایی که در اروپای قرن نوزدهم وجود داشت ناشی شد. پس از جنگ با بهبود اقتصادها کمبود عظیم نیروی کار در کشورهای امپریالیستی وجود داشت. در عینحال مستعمرات این قدرتها به درجهای از صنعتیسازی رسیده بودند که حرکت از زمبن به شهرها را بوجود آورده بود. سیاست دولت در مراکز امپریالیستی مهاجرت از این مستعمرات را تشویق میکرد. هیچکس تصمیم انوک پاول، وزیر بهداشت [بریتانیا] را پیش از سال ۱۹۶۴ در کارائیب برای ساماندهی کارزار جذب نیرو برای «سرویس بهداشت ملی» غیرعادی تلقی نمیکرد. این دوره شاهد ظهور جنبشهای رهاییبخش در مستعمرات بود، که طی آن کشورهای بسیاری به استقلال ملی خود دست یافتند. عقبنشینی قدرتهای امپریالیستی تنشهای داخلی را بوجود آورد که در مواقعی به خشونت علیه مهاجرین از این کشورها انجامید، وضع الجزایریها در داخل فرانسه از این موارد بود. تا اواسط دهه ۱۹۷۰ روشن شد که رونق اقتصادی طولانی پس از جنگ پایان یافته است. با وضع محدودیتها بر مهاجرت از مستعمرات سابق تنشهای داخلی بیشتری ظهور کرد. سهم مهاجرین، که اکنون مقیم شده بودند، در رشد اقتصادی انکار میشد. سقوط اقتصادهای غیرسرمایهداری در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ایالات متحده و قدرتهای اروپایی را نسبت به موقعیت مسلط خود مطمئنتر شاخت. نتیجه آن این تصور بود که مانع اندکی در برابر اعمال قدرت نظامی وجود خواهد است، و اینکه دغدغههای داخلی برای حفظ دولت رفاه را میتوان نادیده گرفت. تهاجمات نظامی و آوارگی جمعیتدر این دوره ناتو درگیر نخستین جنگ خلیج و جنگ علیه یوگسلاوی شد. باید خاطرنشان شد مادام که پیمان ورشو وجود داشت ناتو در طول حیات خود درگیر عملیات نظامی مستقیم نشد. ناتو از سال ۱۹۹۰ بدینسو در یک منطقه جغرافیایی در حال گسترش پیوسته درگیر عملیات نظامی مستقیم بوده است. بهراه انداختن «جنگ با ترور» در سال ۲۰۰۱ آغازگر موج جدیدی از تهاجمات نظامی و آوارگی جمعیت بود. تازهترین گزارش کمیسر عالی سازمان ملل برای آوارگان که این ماه منتشر شد نشان میدهد که در پایان سال ۲۰۱۴ در جهان ۵۹,۵ میلیون نفر «آواره جنگی» وجود داشت. این ۸,۳ میلیون نفر بیشتر از ۲۰۱۳ است، و بیشترین افزایش سالانه از زمان ثبت آمار آن در سال ۱۹۸۹ را نشان میدهد. کل این رقم شامل ۳۸,۲ میلیون بیخانمان داخلی، ۱۹,۵ میلیون آواره (در امتداد مرزهای ملی)، و ۱,۸ میلیون پناهجو میشود. هنگامیکه ما این ارقام را برحسب کشور بررسی کنیم تأثیر جنگهای امپریالیستی آشکار میشود. طی سه دهه گذشته، افغانستان بزرگترین سهم از آوارگان را تولید کرده است. در ۱-۱۹۹۰ بیش از ۶ میلیون آواره افغانی، عمدتاً در پاکستان و ایران وجود داشت. این نتیجه مستقیم مسلح و مجهز کردن مخالفان دولت مورد حمایت شوروی از جانب قدرتهای امپریالیستی بود. امروز، پس از ۱۴ سال مداخله مستقیم ناتو، ۲,۵۹ میلیون آواره افغانی وجود دارد. در پایان سال ۲۰۱۴ سوریه با ۳,۸۸ میلیون آواره بیشترین تعداد آوارگان را دارد. پیش از پشتیبانی غرب از شورش در سوریه و تسلیح آن در سال ۲۰۱۲، سوریه در لیست ۳۰ کشور بالای مبداء آوارگان قرار نداشت. بعد از این کشورها سومالی و لبنان هریک با ۱,۱ میلیون آواره قرار دارند. هر دو کشور سالها هدف عملیات نظامی آشکار و پنهان امپریالیسم بودهاند. جنگهای جاری در لیبی و یمن هنوز تعداد زیاد آواره تولید نکرده است، اما در پایان سال ۲۰۱۴ لیبی ۳۶۳ هزار و ۶۷ و یمن ۳۳۴ هزار و ۹۳ آواره داخلی داشت. مداخله ناتو در اوکرائین آشکارا بیشتر از آنچه رسانههای ما میگویند تأثیر داشته است. در پایان سال ۲۰۱۴ در آنجا ۲۳۷ هزار ۶۳۶ آواره و ۸۲۳ هزار بیخانمان داخلی وجود داشت. به همین اندازه مهم این فاکت است که فدراسیون روسیه به محبوبترین مقصد برای پناهجویان مبدل شده و ۲۷۱ هزار اوکرائینی از آن تقاضای پناهندگی کردهاند. این غیرقابل درک میشود اگر داستان غرب در باره جنگطلبی روسیه پذیرفته شود. مهاجرین به کجا میروند؟جنگ دوم علیه عراق در سال ۲۰۰۳، دو میلیون آواره و دو میلیون بیخانمان داخلی بوجود آورد. دوازده سال پس از شروع مداخله در عراق هنوز ۳۶۹ هزار و ۹۰۴ آواره، و ۳,۶ میلیون بیخانمان داخلی وجود دارد. مصائب دو جنگ، تحریمها، اشغال و ارتقای فرقهگرایی توسط امپریالیستها برای مردم عراق فاجعهای ببار آورده که تاکنون سه دهه ادامه داشته است. بعضی از آوارگان دههها در تبعید بسر میبرند. این در مورد فلسطینیها آشکار است، در حالحاضر ۵,۱ میلیون نفر آنها تحت پوشش برنامههای سازمان ملل قرار دارند. در میان آوارگان افغانی بخشی وجود دارد که به مدت سه دهه در خارج بوده است. لیست پذیراترین کشورهای میزبان روشنگر است، و در تناقض با داستان نژادپرستانه جاری در بریتانیا قرار دارد. ده کشور دریافتکننده بیشترین تعداد مهاجرین به ترتیب عبارتند از: ترکیه، پاکستان، لبنان، ایران، اتیوپی، اردن، کنیا، چاد، اوگاندا و چین. نکته قابل توجه این است که در مقایسه با ایالات متحده یا بریتانیا همه این کشورها فقیرند. به استثنای دخالت ترکیه در سوریه، این نیز قابل توجه است که این کشورها در جنگهایی که آوارگان را بوجود آورده درگیر نبودهاند. افسانه «سیل» مهاجرین به بریتانیامناطق در حال توسعه میزبان ۸۶ درصد آوارگان جهان می باشند. آوارگان، برخلاف آنچه که «حزب استقلال بریتانیا» تبلیغ میکند به سمت بریتانیا سرازیر نشدهاند. در واقع کشورهای کمتر توسعه یافته در جهان میزبان ۲۵ درصد از کل آوارگان جهان هستند. این از جمله نشان میدهد که فقرا سخاوتمندتر از ثروتمندان میباشند. «بیخانمانهای داخلی» بزرگترین بخش آوارگان جنگی را تشکیل میدهند. بزرگترین گروههای این ۳۸,۲ میلیون نفر عبارتند از: سوریه: ۷,۶ میلیون کلمبیا: ۶ میلیون عراق: ۳,۶ میلیون جمهوری دموکراتیک کنگو: ۲,۷۵ میلیون سودان: ۲,۱ میلیون جنوب سودان: ۱,۶۵ میلیون پاکستان: ۱,۳۷ میلیون همه این کشورها هدف دسیسهها و مداخلات امپریالیستی قرار گرفتهاند. در کلمبیا، جمهوری دموکراتیک کنگو و عراق برای دههها مداخلات گسترده صورت گرفته است. مداخلات مؤخرتر در سوریه، سودان و جنوب سودان نیز بسیار مخرب بودهاند. چالشکردن نژادپرستی که برخورد به مهاجرین برآن قرار دارددر پایان، جنبش ضدجنگ میتواند ایدههای نژادپرستانه ای را که بحثهای سیاسی جاری پیرامون مهاجر و جنگ بر آنها قرار دارند چالش نماید. چالش کردن این ایدهها این نیست که صرفاً گفته شود ۲۱۹ هزار آوارهای که در سال ۲۰۱۴ از مدیترانه گذشتند، به علت مداخله نظامی ما در خاورمیانه و شمال آفریقا، سه برابر تعداد سال ۲۰۱۱ است. ما همچنین باید تاریخ کشور خود را بمثابه کشوری که یکی از بزرگترین مهاجرتهایی را که جهان تاکنون به خود دیده است تولید کرد، از نو کشف کنیم. ما لازم است بحث کنیم که کشور ما باید همسو با کشورهای فقیرتر، رفتار مسئولانهتری نسبت به آوارگان داشته باشد. ما لازم است استفاده از زبانی را چالش کنیم که مهاجرین انگلیسی در اسپانیا را «هممیهنان سابق» و مهاجران لهستانی در بریتانیا را «گردشگران سودجو» مینامد.
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر