۱۳۹۶ آبان ۲۵, پنجشنبه

طالبان و فتح کابل

 برگهای از کتاب جنگهای کابل                                                  

                                                     طالبان و فتح ؟ کابل                                       پاییز - ۱۳۷۵

 بخش - یک

پنجم ماه میزان ۱۳۷۵خ پایان فاجعه حکومت اسلامی و شامگاه خونین استقرار امارت اسلامی طالبان را چند رویداد تاریخی بستر وقوع خود کرده است ٬ اشغال کابل بدست طالب ها ٬ و فرار حکومت اسلامی مجاهدین ازکابل بسوی شمال و روز شهادت داکتر نجیب الله ریس جمهور پیشین توسط گروه طالبان ٬ از جمله این رویداد ها اند .
انروز که لشکر طالبان به شرق کابل رسیده بود از ساحه پل چرخی و لته بند ٬ غرش طوپ ها انفجار ها و بمبارمان هوایی سنگین‌تر از همیبشه بگوش میرسید .فرمانده ارشد حکومت کابل احمد شاه مسعود تلاش ورزیده بود تا از سرعت تهاجم طالبان کاسته و آن‌ها را در ساحه پلچرخی متوقف نماید . تا با کمایی نمودن زمان موفق گردد از یکسو آخرین حموله های سلاح ٬ مهمات و تجهیزات نظامی و ثروتهای بجامانده در کابل و نقود بانک ها را به پنجشیر و شمال منتقل نماید و از سوی دیگر ذخایر اسلحه و مواد لوژستیکی بجا مانده از عدم انتقال را ٬ منفجر و حریق نمایند . از اینرو سرکها و پلچک ها را منهدم و جاده اصلی را در شرق پلچرخی توسط ضخره های عظیم و کشتزار های ماین مسدود نموده و آتش های طوپچی و تانک و بمباردمان هوایی را در طول روز بر آنجا ها متمرکز نموده بود .
در طول روز ٬شدت بمبارد ها ی هوایی و آتش های ثقیل که منجر به تلفات طالب ها گردیده بود در مجموع سرعت تهاجم طالب ها را کاسته و در جریان انروز از دخول طالب ها به حومه شرقی کابل جلوگیری بعمل آمده بود .

روزگاری عجیبی بوده است ٬کابل که حدود پنج سال عمرش را در شلیک گلوله ها و غرش راکت ها و بمباردمانها ی هوایی سپری نموده و فرزندانی زیادی را از دست داده بود ٬ اینک در وحشت گزیز٬ گریز یک گروه بنام حکومت اسلامی و آمد آمد گروه دیگر بنام امارت اسلامی بیک وحشتکده تبدیل گردیده بود شهروندان که فقر مرض ٬و فجایع گسترده ی جنگ همه را به زانو افگنده بود درکابوس هولناک اضطراب و اغتشاش روحی و روانی فرو رفته بودند . ترس و انتظار و نا باوری به آینده و اهمه از عملکردها ی تحجری طالبان مثل اژدهایی روی سینه‌های مردم حلقه بسته بود .
انروز لشکری حدود یک هزار نفری طالب ها در ساحه پلچرخی جهت اشغال کابل در حالی بی‌قراری نشان میداده است که لشکر ۴۵ هزار نفری حکومت اسلامی ٬ با ترک کابل ٬ هراسان و شتابان دست به فرار بسوی شمال زده بود .

حکومت اسلامی فرار نموده بود اما عمق فاجعه و رسوب اندیشه‌های جهاد گرایی ٬ مذهب و قومگرایی ٬ زورگویی بعنوان قبیح ترین جلوه‌های تبعیض و تحقیر انسانی که به هنجار اجتماعی مبدل گردیده بود در روح شهر باقی بجا مانده بود ٬ از اینرو شماری بویژه واعظان مساجد در موعظه های شان طالبان را بعنوان فرزندان جهاد که گویا صلح و امنیت به ارمغان می آورند مورد حمایت قرار داده بجای در فش های سبز حکومت قبلی ٬ درفش های سفید امارت اسلامی طالبان را بر افراشته بودند .

حکومت اسلامی کابل « آقایان ربانی ٬ حکمتیار ٬ مسعود ٬ سیاف ٬ محسنی » که برای حفظ کرسی و قدرت شان حدود جهارو نیم سال در کابل و شماری ولایات دریای از خون و آتش جاری نموده بودند ٬ و کار نامه هایشان اغشه بخون حدود یک‌صد هزار انسان ٬ معصوم ترین شهروندان کابلی و مصدومیت حد اقل یک ملیون انسان و غارت ثروتهای هنگفت ملی و دفاعی و و یرانی های گسترده ی کشور بوده است ٬ حال از ترس ٬ ترسیده بودند راه گریز در پیش گرفته از دومسیر ٬ سرک جدید بسوی بگرام ٬ و سرک سابقه از مسیر خیر خانه و کاریز میر بسوی پروان دست به عقب نشینی زده ٬ با هلیکوپتر ها ٬ موتر های بادپا مملو از چمدانهای پول و متاع گرانبها کابل را ترک مینمودند .

بخش - دو

در مقوله‌های نظامی گفته می‌شود ٬ شکست یا پیروزی ابتدا در ذهن انسان‌ها حلول میکند ٬ گفته اقای حکمتیار صدر اعظم حکومت اسلامی به نحوی آن مقوله را تداعی میکند که نگاشته است «۱ » :
( چند هفته قبل از سقوط کابل جلسات کابینه را به تعویق انداختم و در آخرین اجلاس به وزیران گفتم ؛ وضعیت را چنان می نگرم که هرگاه کابل مورد حمله قرار گیرد از جمله« ۴۵ هزار افرادکه احمد شاه مسعود آن‌ها را اکمال و اعاشه میکند ٬۴۵۰ نفر آن نیز برای دفاع از کابل حاضر نخواهد شد ٬ من در چنین حالتی تدویر جلسات کابینه را کار عبث و بیهوده دانسته شمارا به خدای بزرگ می‌سپارم )
از همین رو حکومت اسلامی در روزهای قبل فرایند شکست خود را پیشبینی نموده و یک هفته پیش ثروت‌های اندوخته شده ٬ سلاح و تخنیک محاربوی ثقیل طوپ ها٬ تانک ها و راکت های دور برد را از ساحه کابل خارج و به پنجشیر منتقل نموده بود .
غروب همان روز که روشنایی از ژرفای شهر به بلندی ها کوچ میکرد و نیمه مغربی آسمان کابل را ابر های اماس کرده ی قرمزی پوشانده بود گویی خورشید با عبور از میان دریای خون و آتش در انسوی قله‌های پغمان غروب میکند ٬ صدای شلیک های پراکنده و رگبار ها از دور دست‌ها شنیده می‌شد .
با فرارسیدن ظلمت شب ٬ گروه طالب ها از سه مسیر ٬ از راه سرک عمومی پلچرخی و از ٬ راه بگرامی و از مسیر شمال پلچرخی به استقامت ده سبز ٬ بسوی شهر هجوم آورده بودند
ستون‌های ٬ پیکپ سوار طالبان در تاریکی شب به داخل شهر در حالی سر رسیده و کابل را بدون هیچگونه مقاومتی متصرف گردیده بودند که در شهر یک نفر جنگجوی حکومت اسلامی باقی نمانده همه ٬ کابل را ترک داده بودند .

حکومت اسلامی مجاهدین  که تاریخ هشتم ثور ۱۳۷۱ بعد از ناکامی توطیه بار عملیه صلح سازمان ملل متحد ٬ کابل و افغانستان را ٬ آباد و سالم بدست آورده بود ٬ اینک در سال ۱۳۷۵با ویرانی و انهدام گسترده با تل های خاکستر و قبرستانهای پر از اجساد آدمی و شهر غارت شده کابل را رها نموده وهمه به سوی شمال گریخته بودند .

 سؤال اینکه چرا حکومت مجاهدین نتوانست از کابل به دفاع بر بخیزد این مسله را میتوان در آینه واقعیت‌های زیادی نگریست

اول آنکه - اگر تصور شود که حکومت کابل برای جلو گیری از ویرانی و تلفات درشهر دست به تخلیه کابل زده بود ٬ پنداریست بعید از واقعیت‌ ها ٬ نسل معاصر میدانند جای آبادی به استثی بخش‌های «شهر نو تا خیر خانه » متباقی غرب و جنوب و شهر کهنه و نواحی مرکز همه منهدم گردیده جای برای دلسوزی و جلوگیری از تخریب و انهدام بیشتر باقی‌نمانده بود .ثانی- کابل انروز ٬ کابل سال ۷۱ با بانکهای انباشته از پول و پشتیوانه طلا و اسعار و ثروتهای ملی و دفاعی نبود . حال شهر ویرانه وسوخته ارزش دفاع و مصرف مهمات جنگی و مصدومیت را برای لشکر حکومتی نه داشت « ٬ وید یویی صحبت آقایان احمد شاه مسعود و حکمتیار » که در انترنت بروز است ٬ در اوایل ماه ثور سال ۷۱ تبین این حقیقت است که هر دو با حرس و آز گسترده برای تصرف شهر مملو از ثروتها با هم به مجادله پر داخته بدون توجه به ویرانی شهر و تباهی شهروندان به جنگ‌های وحشتناکی در داخل شهر که چهارو نیم سال تداوم یافت مبادرت ورزیده بودند ٬ جلوگیری از جنگ در آن موقع در شهر آباد و مملو از سکنه و ثروتهای ملی و شخصی الزامی و یک وجیبه انسانی و ایمانی بود ونه حین ورود طالبان .
سه - تبعات شکست های نظامی پی در پی قوتهای مسعود در میسر جلال آباد و سروبی چنان بی روحیه گی را درمیان ارتش « مسعود » مستولی گردانده بود و با فرو پاشی زنجیر های محافظتی حکومت همه مجاهدینش سنگر ها و پوسته های خود را رها و دست به فرار زده بودند . و فرماندهان و نیروهای جهادی حکومت کابل طی چهارو نیم سال جنگ ها از میدانهای جنگ ثروتهای سر شاری اندوخته بودند و حال کسی نمی‌خواست جان و ثروتهایش را در قمار جنگ با طالب ها از دست بد هد .چهار آنکه -
حکومت اسلامی کابل و نقش چشمگیر فرماندهان ان در ناکامی عملیه صلح سازمان ملل در اوایل ماه ثور سال ۱۳۷۱ و تصاحب قدرت و راه اندازی جنگ‌های خونبار برای حفظ آن از حمایت شهروندان کشور برخور دار نبود .
شهروندان مضطرب و امید باخته ی کابل که طی جنگ‌های گروهای جهادی و ملیشه ای در قعر مصایت جنگ ٬ تهاجم و نرور ٬ فقر ٬ مرض٬ مخدرات فرو رفته بودند برای رهایی و نجات از تهلکه جنگ وجهاد چشم به مهاجمین جدید یعنی طالبان دوخته به آینده نگاه میکردند آینده‌ای که هیچ نصویر روشنی در ذهن تداعی نمیکرد .
پیروزی یکی و شکست دیگری در کابل ٬ پیروزی جبهه حق بر باطل ٬ یا صف هابیل دربرابر قابیل یا صف داوود علیه جالوت نبود هرچند هردو با تبلیغات رسانه یی و موعظه ها خود را مشروع و طرف مقابل خویش را مردود می‌شمردند اما در‌واقع هر دو «حکومت اسلامی و امارت اسلامی طالب ها» با تفکرات٬ اندیشه‌ها و اهداف مشابه و استفاده ابزاری از دین برای رسیدن به قدرت ٬ اتکا به سلاح و جنگ ٬ بجای سخن و کلام و حل مشکلات از راه گفتمان ٬ پشت روی یک سکه رابازتاب میدادند . این‌ها با خونریزی های گسترده ی دین اسلام را در نقش دین متعصب و تهی از معنویت به تما شا گذارده بودند .
فرار لشکر حکومت اسلامی مجاهدین از کابل که حدود « چهل و پنج مرتبه » نسبت به طالبان دارای نیرو و تفوق نظامی و اسلحه و تخنیک حربی بود ٬ مقوله ای از « سن تزو » استراتیژیست کلاسیک چینی را بیاد می اورد که گفته بود « بهترین کار پیروز شدن در هر نبردی از طریق زور نیست٬ بلکه بهترین کار تسلیم کردن دشمن بدون جنگ است » . حامیان طالبان ای اس ای و شخص نصرالله بابر وزیر داخله پاکستان و سعودی ها که سر وکله شان را در عقب سوق اداره عملیات اشعال کابل مستور نگهداشته بود ند
ای اس ای که در تولید جهاد در دهه هشتاد میلادی و سپس تولید فرزندان جهاد یعنی طالبان و شعله‌ور نگهداشتن تنور جنگ وجهاد در افغانستان نقش عمده را بعهده داشت ٬ از استراتیژی فوق کار گرفته و وفاداری شماری از فرماندهان جهادی که اکثریت پرورده ی دستش بودند به نفع طالبان خریده بود و آن‌ها ٬ از حمایت حکومت اسلامی شان رو بر تافته به طالبان پیوسته بودند .
یکی از فرماندهان پیوسته به طالبان انور دنگر مربوط جمعیت اسلامی در کوهدامن بود او در مسیر میر بچه کوت و کلکان راه را بر روی قوتها و افراد متواری حکومت اسلامی بسته ٬ وتما م اموال پول و موتر ها ی گرانقیمت و زیورات آن‌ها را بعنوان غنیمت جنگی تصاحب نموده بود .
گری شرون در کتاب جنگ ارواح صفحه ۳۴۴ آورده است احمد شاه مسعود در فرارش از کابل برهان الدین ربانی را مسوول دانست او را یک شخص بی‌کفایت و ضعیف در حکومت داری معرفی کرد .

۱صدر اعظم حکمتیار در اثرش دسایس پنهان صفحه ۲۳۶


بخش بعدی -
طالبان و شهادت دوکتور نجیب الله .



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر