۱۳۹۸ دی ۲۷, جمعه

مجیب الایران ٬ علیه افغانستان


مجیب‌الایران، علیه افغانستان
۲۷ جدی ۱۳۹۸مدیر وب‌سایت


   مولوی مجیب‌الرحمان انصاری، سلبریتی تازۀ فیس‌بوک این روزهاست. او با صحبت‌هایش دربارۀ حجاب و لشکرکشی خیابانی با تب رایج پوپولیزم و بحث شیعه و سنی و جنگ انداختن بین آن‌ها، رقیب کیم کارداشیان در میزان شهرت شبکه‌های اجتماعی است! همه می‌دانند که شهرت، مثل خود پوپولیزم بسیار موقت، اما در عین حال خطرناک است.
او به شکلی پارادوکس، امام مسجد خواجه عبدالله انصار و گذرگاه شریف شده؛ خواجه عبدالله انصاری که نماد عرفان خراسانی و سمبول مدارای انسانی و دینی است. کسی که برای پشه‌ها در طبیعت، کاسه‌های آب می‌گذاشت و نگران حال حشرات و حیوانات بود، چه برسد به انسان‌ها، که چون صنع و نشان او دارد همۀ حیوان‌ها….
حالا جای چنان ابرمردی کسی نشسته که کلاشینکف برای مرگ آدم‌ها در بغل دارد و شمشیر به قتال و جدال در دست. برخی این را به عقب‌گردی در تمدن اسلامی مربوط می‌دانند که چطور در طی قرن‌ها، صلح و مدارا جایش را به تعصب و سخت‌گیری داده است.
نگارنده اما با این عقیده موافق نیست. در هرات علمای طراز اولی وجود دارند؛ مثل مولانا غیاثی، مولانا عنبری و دیگرانی که مرجع مردم و منبع کرامت‌اند، اما از لباس «شهرت» که در اسلام «حرام» است می‌گریزند. کسی مثل آقای محق هم، فارغ‌التحصیل  دانشگاه الازهر مصر است و عالم هراتی نواندیش که خود شمع جمع روشنفکری است و امید ترقی و تمدن.
به احتمال زیاد مجیب‌الرحمان توهم‌گرفتۀ تب‌زده و امثال وی، پروژه‌هایی برای برهم‌زدن بهداشت روان و اوضاع سیاسی افغانستان هستند. این‌ها از اول برای سلبریتی‌شدن در فیس‌بوک طراحی شده‌اند و بعد از مصرف، طرد خواهند  شد. ناگهان کشف و ناگهان گم.
ملای گمنامی که این روزها برای خود نصب‌نامۀ انصاری تراشیده یا برایش تراشیده‌اند در خانقاه خواجۀ خوش‌نام هرات، امام شده و دنبال دروازۀ ورودی بهشت در تار تار موی زنان گم شده است.
اما انگار که وی تنها نیست، عکسی از این روزهای پرطمطراقش در فضای مجازی دست به دست می‌شود که انگار دست‌بوس بزرگان شهر علم‌وادب افرادی چون  امیر اسماعیل خان است؛ قوماندانی که در سال‌های نخست پیروزی جهاد، دروازه باشگاه‌های ورزشی را بر روی زنان بست و اجازه نداد زنان شهر راننده شوند و خواست تا ابد مسافر سرک‌های هرات بمانند.
 برخی این بازی مذهبی-سیاسی این روزهای مجیب را به عربستان نسبت می‌دهند؛ چراکه وی در سال‌های گم، یکی از هزار طلبۀ گسیل‌شده به عربستان بود. اما حکایت‌هایی است که گفته می‌شود مجیب، دست‌پروردۀ ایران است. او در مدرسۀ دینی تربت جام که مدرسه‌یی دولتی زیر نظر جامعه المصطفی است، تربیت شد و به شهری دیگر در ایران برای آموزش‌های ویژه اعزام شد. سپس وی به کشور برگشت و غیبت صغرایش به سر آمد!
به‌باور برخی آگاهان امور که حرکات اخیر مولوی انصاری و حواشی آن را از نزدیک در خطۀ هرات رصد می‌کنند، یکی از دلایل این تحرکات در قالب احیای شعائر دینی و حجاب، تضعیف حکومت برحال است که ادعای روشنگری دارد.
نگرانی این است که اگر انتخابات به دور دوم کشیده شود، مجیب  با موجی که ایجاد کرده، قدرت تکفیر بسیاری از آنانی را خواهد داشت که در دوران‌شان زنان نفس راحت کشیدند.
او با ایجاد فضای تشنج‌زده و تاختن به عقاید تشیع، آن‌ها را مشرک می‌داند و در نتیجه، راه مسلح‌سازی گروه‌های مذهبی را هموار خواهد کرد و از سوی دیگر جنگ ملاها و لیبرال‌ها را نیز دامن می‌زند و بدین ترتیب طالبان گم‌کرده‌راه را مشروعیت جنگی خواهد داد.
شکی نیست آنانی که وی را پیش‌رو خویش می‌دانند از طریق مذهب و موی زنان دنبال موضوع قدرت خواهند بود و برای سر سیاست قیمت تعیین خواهند کرد. در نهایت، همه چیز ظاهرا از موی زنان شروع می‌شود، اما به مویه مادری به‌نام وطن ختم  خواهد شد.
در این بین سوال ملتی که با ترس از بنیادگرایی به خود می‌لرزد و روزهای طالبانی را به یاد می‌آورد و شباهت‌های بین ملاعمر و این ملا یافته است، این است که چرا ساحۀ تفکری و عملی این آدم‌نما رشد می‌کند و قوت می‌گیرد و بر تعداد یارانش افزوده می‌شود، ولی حکومت با  سکوت برخورد می‌کند؟ آیا حکومت می‌خواهد خط فاصلی بین مردم و خود ایجاد ‌کند یا غیر مستقیم در کنار این صدای زن‌ستیزانه قرار گرفته است؟ آیا زنان هرات نباید قبل از اینکه از این مولوی خودمحور بترسند باید از سکوت حکومتی بترسند که با شعار حمایت از برابری نوید روزگار روشن داده بود؟
موقف حکومت در قبال مردی که سال‌هاست، جغرافیای هرات را به خشونت روانی کشانده چیست؟ این سوال ملتی‌ست که این روزها به برابری شک کرده است.    «     دوکتورحمیرا قادری ».




 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر